وقتی الینا کوچولو بود...
میگم:الینا وقتی کوچولو بود کجا بود؟ میگی: داخل شچم(شکم) مامانش (قربون اون داخل گفتنت بشم من ) میگم: وقتی اومد بیرون چی گفت؟ میگی: اینگه...اینگه...اینگه... میگم: بعد مامان بهش چی گفت؟ میگی: سلام گلم...به دنیا خوش اومدی... کلی آبمیوه خوردی اومدی پیشم لباستو میدی بالا میگی: مامان ببین شچمم بزرگ شده میخواد نی نی بیاد بیرون یه خانوم چاق دیدی با هیجان و صدای بلند میگی : مامانی ببین تو شچمش نی نی داره خانوم: مامان: الینا: منو بردی تو اتاقت که با هم بازی کنیم. دست به چونه ایستادی میگی: من چی میخوام؟ من چی دوست دارم باهاش بازی کنم؟ و میون خیل عظیم اسب...