الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه سن داره

الینا فرشته آسمونی

بلاگفای...

به قول دوست خوبم مریم جان چرا این روزا کسی آپ نمیکنه؟! خبریه؟! خود ِ بنده ی حقیر عارضم به خدمتتان که نمیدانم چرا و به چه علت قادر به انتقال عکس از گوشی خود و همسر به سیستم نمیباشم ! و دلیل دوم اینکه این بلاگفای ..... حال ِ ما را گرفته و باعث جدایی و دوری ِ ما از  تنی چند از دوستان بسیار نازنینمان گردیده و نهایتاً دست و دلمان به نوشتن نمی رود که نمی رود ! انشاله فرجی حاصل شود و بتوانیم به ثبت خاطرات جا مانده بپردازیم   ...
19 خرداد 1394

دوستانی بهتر از آب روان

صبح امروز کسی گفت به من : چقدر تنهایی؟! گفتمش : تن من گر تنهاست ، دل من با دل هاست. دوستانی دارم همه از جنس بلور ، دلشان با دل من، قلبشان منزل من... سلام به دوستان عزیز و همیشه همراهم ممنون از اینکه با پیامهای پرمهرتون جویای احوال ما بودید قول داده بودم اول هفته با انرژی مثبت برگردم ...برگشتم با انرژی مثبت اما متاسفانه طی  هفته ای که گذشت  از بس مشغله کاری و شخصی داشتم اصلا نتونستم وارد نت بشم  و از این بابت ازتون عذرخواهی میکنم و از داشتن دوستان خوب و مهربونی مث شما واقعا به خود میبالم پ.ن: در اولین فرصت همه کامنتهای پرمهرتون رو تایید میکنم ...
19 دی 1392

دماغ عزیزم ! + بعداً نوشت+شکرانه و تشکر نوشت!

خیلی کلافه ام پریشب رفتم بازار واسه عروسی خواهر شوهر گرام لباس بخرم...دیدم یه لوازم خونگی شیک باز شده منم که عشق لوازم خونگی ! بدون اینکه قصد خرید داشته باشم با هول و ولع تمام رفتم سمت ویترین که یهو یه ضربه بهم خورد و سرم گیج رفت و چشام سیاهی رفت و...................... !!!! به خودم اومدم دیدم داخل مغازه ام و چشام پره اشکه نگو با شدت رفتم تو شیشه مغازه و جناب دماغ محترمم بشدت کوبیده شده تو ویترین !!! واااااااااااااااااااای چشمتون روز بد نبینه خییییییییییییییلییییییی درد داشت نمیدونم چجوری رفتم داخل که خودم متوجه نشدم !!! بنده خدا فروشنده هم یه پسر جوون بود و با کمال احترام بزور خنده شو کنترل کرد که من ضایع نشم ! اما من وقتی به خودم اوم...
27 شهريور 1392

تنبلی مزمن

سلام به دوستان عزیزم که جویای احوال هستید و منتظر عکسهای تولد حقیقتش نمیدونم چرا دچار تنبلی مزمن شدم و مث یه کدو تنبل از اینور میفتم اونور ... از اونور میفتم اینور!!!!!!!! فقط دوست دارم بیاین خونمونو ببینید اصن یه وضی!!!!!!! اومدم اینو بنویسم شاید وجدان درد بگیرم و به قولم وفا کنم و پست تولد رو عکسدار کنم اما به همتون سر میزنم (فکر نکنید بی معرفت شدم) وااااااااااااااااااااااااااااااااای دوستان بلاگفایی اصلا نمیشه واستون کامنت گذاشت مردم از بس کلیک کردم 1-فرزانه جون مامان آرین مهر عزیز تولد گل پسر رو تبریک میگم بهت 2-دوست خوبم خانومی امیدوارم براحتی و بزودی فرزند دلبندت رو در آغوش بگیری و........و..........و.............تمام ...
13 مرداد 1392

جن گیر (8-) !!!

اول: سلام به همه دوستان خوبم سپس: سلام دختر نازم دیروز عصر با هم رفتیم واسه تولد ماهان هدیه خریدیم و طبق معمول تو فروشگاه چرخی زدی و با پرستیژ و اعتماد بنفس تمام یه لباس هم واسه خودت انتخاب کردی و رفتی دادی به فروشنده و گفتی من اینو انتخاب کردم الان مامانم حساب میکنه آقا و خانوم فروشنده : من: آقای فروشنده به به چه دختر شیرین زبون و بامزه ای خب مامانش به انتخاب دخترتون احترام بزارین و بخرین واسش من: اما نتونستم در برابر برق چشای خوشگلت و هیجانی که داشتی مقاومت کنم و لباسو واست خریدم بعد شما و بابا برگشتین خونه و من به اتفاق زن دایی مهری و دختر دایی ها(آرزو و مرضیه جان) و سولماز جون رفتیم سالن گلشن واس...
12 تير 1392

بازی وبلاگی...+بعداً نوشت

از طرف دوستان خوبم سمانه جون   و تا ابد دو نفره دعوت شدم به این بازی:    1- بزرگترین ترس در زندگیت چیه؟ از دست دادن عزیزانم... 2- اگر 24 ساعت نامرئی میشدی، چی کار میکردی؟ میرفتم خونه افراد طراز اول مملکت 3- اگر غول چراغ جادو، توانایی برآورده کردن یک آرزوی 5 الی 12 حرفت را داشته باشد،‌ آن آرزو چیست؟ خوشبختی دخترم 4- از میان اسب، پلنگ، سگ، گربه و عقاب کدامیک را دوست داری؟ اسب(پیرو پست قبلیم عقاب هم بیفزایید ) 5- کارتون مورد علاقه دوران کودکیت؟ کودک که بودم بچه های مدرسه والت رو دوست داشتم اما نوجوانی جودی ابوت-پینگو و .....(حال بکشفید سن بنده را ) بچه های مدرسه ...
13 خرداد 1392
1