نوروزنامه(1)
با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت
سالی نو آمد و برگی دیگر از دفتر زندگیمان آغاز شد
روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد
دختر نازم امسال برای چیدن سفره هفت سین خیلی خیلی ذوق داشتی و با کمک هم هفت سین چیدیم
به دلیل دوندگی های شدید روز آخر لحظه تحویل سال من و شما خواب موندیم بابا هم جلوی تی وی خوابش برده بود اما موقع تحویل با سروصدای تی وی بیدار شده بود و سریع اومد مارو بوسید اما ما تو خواب با چشمان بسته تبریک گفتیم و مجدداً
1فروردین بابا صبح زود رفت آشخانه چون اولین عید مادرجون مهری خدابیامرز بود.ما هم ساعت11 با باباجون و دایی مسعود اینا رفتیم. بعد از ناهار رفتیم سرمزار مادرجون. و بعدش با عمه سمیه و عمه ذکیه و ساغر بسمت تهران حرکت کردیمعلیرغم اینکه چون جامون تنگ بود فکر میکردم شما غر بزنی و اذیت کنی فدات بشم من که اصلا اذیت نکردی فقط کلاً رو پای من بودی و عقب نمیرفتی
شب رفتیم گرگان خونه خاله بابا و روز بعد ساعت 3 رسیدیم تهران.عمو احسان اینا از قبل عید اونجا بودن و ماهم بهشون ملحق شدیم
تا پنجشنبه اونجا بودیم و حسابی به داداش ِ زن عمو جون زحمت دادیم واقعا دستشون درد نکنه انشاله یه همسر ایده آل نصیبشون بشه
با این کارت از تخفیفات تهران گردی نیز مستفیض شدیم
ادامه مطلب
برنامه این بود که همه نقاط دیدنی رو ببینیم اما با وقت محدودی که داشتیم و وجود چند تا بچه کوچیک و شرایط آب و هوا که کمی سرد بود فقط تونستیم برج میلاد و کاخ سعد آباد و پارک ژوراسیک و آب و آتش رو ببینیم و بقیه وقت هم به خرید گذشت
برج میلاد:
نه به کاپشنت نه به پاهای لختت
خرید شخصی ِ الینا از برج میلاد
عکسهای کاخ سعد آباد:.
ای جان محیای خسته
کاخ سبز رضا شاه
الینا و آشپز مخصوص محمدرضا شاه
کاخ ملت
پدر و دختر و آرش کمانگیر
پدر و دختر و مجسمه استاد فرشچیان که واقعا از دیدن کارهاشون لذت بردیم
دخترعموها در پارک آب و آتش
الینا در پارک ژوراسیک که واقعا برای هممون جالب بود
الینا در پاساژ تیراژه
دختر عموهای دوست داشتنی
پ.ن:
عکسها زیاده بیشترش تو دوربینه حسش نیست بریزم رو سیستم. فعلا عکسای گوشی رو گذاشتم اگه حسش اومد بقیه عکسها رو اضافه میکنم