گردش و روز پدر
اردیبهشت دوست داشتنی .... از لحظه لحظه ش می بایست استفاده کرد ... نفس عمیق کشید و طراوت طبیعت رو وارد تک تک سلولهای بدن کرد....
جمعه ، چناران ، کنار ِ خانواده های دوست داشتنی ِ دایی جون ِ من و دایی جون ِ الینا :
یک روز خوش ، منزل همکار سابق و دوست عزیزم
(الینا و امیرعلی)
با امیر علی و ایلیا خوب بازی میکردین اما با امیر سعید خیلی کَل داشتین یه دعوای جنجالی هم کردین تا چند روز مدام تو خونه تکرار میکردی میگفتی: امیرسعید به من گفت خدا لعنتت کنه !!!!
پس از جنگ و درگیری و طوفان خدا پدر موسس شبکه پویا را بیامرزاد !
بخش جذاب مهمونی دلمه و سمبوسه و دسرجات بس که دلمه خوردم پیش مامان دوستم رسوا شدم و ایشون یه ظرف پر هم داد بردم خونه ( یه همچین مهمونایی هستیم ما هم میخوریم هم میبریم ! ) چند روز بعدش هم دوباره زنگ خونمون ُ زدن و باز هم دلمه مامانشون گفته بودن چون فهمیدم محبوبه عاشق دلمه ست دیگه از گلوم نمیره پایین باید ببری واسش خلاصه که وعده دلمه مون جووووووووور شد
********************************************************************
و اما...
روز پدر و معلم رو به پدر عزیزتر از جانم و همسر نازنینم تبریک میگم
اینم هدیه زودتر از موعد ما به بابا جون جونیِ ِ الینای نانازی به مناسبت سالگرد ازدواج و روز پدر و یه کوچولو روز معلم (چون یه ترمی هست که تو دانشگاه تدریس میکنن)
گوشی موبایل و نقاشی از طرف گل دختر بابا خیلی سورپرایز شد اصلا انتظارشو نداشت
الینا و مامان ِ کات شده
******************************************************************
پ.ن:
مادرجون فرزانه در حال ناله کردن از افزایش وزن...
الینا رو به مادرجون : مادرجون ِ تپلی ِ عزیزم ناراحت نباش ! خدای خوب و مهربون هر کسی رو جوری آفریده ! مثلا منو لاغر و خوشگل آفریده و شما رو تپلی !!!
قربون ِ دلداری دادنت مادر !!!!