گردش زمستانه
هجران پدربزرگ عزیزم رو هیچکدوممون نمیتونیم باور کنیم...انگار که هنوز هم هست آن بزرگ مرد مهربوووون و باوقار... تا ابد یاد و خاطره ش با ما میمونه...
==================================================================
الینا :مامان میدونی برای اینکه آنپولوانزا نگیریم چکار باید بکنیم؟ باید دستهامون رو خوب شتستشو بدیم و موقع عطسه و سرفه با آونج جلوی بینی و دهنمون رو بگیریم و با دوستامون بوس بوس نکنیم ... تا بول بول های سفید بدنمون ضعیف نشن و با ویروس بجنگن
امسال معضلی داریم با شیوع انواع آنفلو آنزا و همینطور شپش ! خدا بهمون رحم کنه
و اما این روزها:
رابطه بسیار عالی با بهرنگ عزیز کلاً بچه های کوچکتر از خودت رو خیلی دوست داری با همه درد دل میکنی و میگی: من تو خونه بزرگمون(!) تنهام ! هیچ خواهر یا حتی برادری ندارم که باهاش بازی کنم!
یک روز خوب وهوای مطبوع با خانواده دایی مسعود (پارک باباامان)
میخواستی دستبندت رو چال کنی و چند سال بعد بیای پیداش کنی و خوشحال بشی که گنج پیدا کردی
ادامه مطلب داریم
=================================================================
و اما نقاشی های عشقولانه
پ.ن:
مادرجون فرزانه مهربونمون دچار درد شدید قفسه سینه شده بودن با مراجعه به متخصص قلب مقرر شد آنزیوگرافی بشن رفتیم مشهد و انجام شد خداروشکر مشکل جدی نبود ... با آرزوی سلامتی کامل برای مادرجون فرزانه بسیاااار مهربون