حساسیت از نوع مادرانه
مریضی های پی در پی امسالت ، خیلی حساسم کرده !
در واقع آلرژی و حساسیت تو منجر به حساسیت من شده اما از نوع روحی و روانی !
دل نازک شدم !
این روزها خیلی حساس و زود رنج شدم !
میدونم تقصیر هیچکس نیست ! خودم زیادی حساس شدم ! اما فکر کنم تا حالم بهتر نشده بهتره جایی که شرایط واسه رنجیدنم مهیاست ، کمتر برم یا اصلا ً نرم ! دوست دارم تنها باشیم خودم و خودت و نهایتاً کسانی که از بودن باهاشون دچار رنجش نمیشم !
چند شب پیش تو اوج بیماریت هر چی صدات زدم نبودی ! کلی تو خونه دنبالت گشتم! پیدات نبود ! خیلی ترسیدم! میگم واقعاً اعصاب نمونده واسم!!!!! آخرش با این صحنه مواجه شدم !
قربونت بشم حتی تو مریضی هم دست از شیطنت بر نمیداری ! کلللللللللللللی بغلت کردم و بوسیدمت و بوئیدمت همه دنیای منی عزیزم این روزها ترجیح میدم بیشتر با هم وقت بگذرونیم آخخخخخخخخخ که چقدر این خلوتهای دونفره مون رو دوست دارم دختر مهربونم ، همیشه و هر لحظه به من ابراز احساسات میکنی و مدام بهم یادآوری میکنی که دوستم داری و شیرین زبونی میکنی
دیشب با خودم فکر میکردم باید بیشتر قدر این لحظه ها و آغوشها و بوسه ها و عاشقانه ها رو بدونم و برای یک لحظه تصور کردم روزی رو که واسه خودت یه دختر نوجوون یا جوون شدی و من برای ورود به اتاقت و بغل کردن و بوسیدنت باید اجازه بگیرم ! و تو شاید برای نشکستن دل ِ من با من همراهی کنی ! شاید...
...
خیلی حساس شدم نه ؟!!!
================================================
پ.ن:
حالا تو این گیر و دار اعصاب خوردی نشستم فیلم " هیس! دخترها فریاد نمیزنند" رو هم دیدم ! و اشک ریختم !
.
.
.
سعی میکنم اول هفته با انرژی مثبت برگردم و از شر این خوددرگیری راحت شم !