الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

حیثیت!!!

1392/5/23 14:03
نویسنده : مامان
747 بازدید
اشتراک گذاری

شده تا حالا جایی برین و احساس کنید حیثیتتون بر باد رفته؟!!!نیشخند

 

.....

یه زمانی یه مراسمی تو بانک دعوت بودیم تا برنج آوردن الینا با هیجان گفت: اخ جون پلووووووو خوشمزهاینا چیه روش؟(اشاره به زرشک!)تعجب         

منو میگی:خجالت

توضیح اینکه الینا اصلاً اهل پلو و ماکارونی نیست!

خیال باطل

.

.

.

و حالا در میوه فروشی:

 

 

 

 

الینا با صدای بلند و هیجانی: واااااااااااااااااااااااااااای اینا چیه؟!!!!!!!! چقدر ناز و خوشگله ! من خیییییییلیییییی دوسشون دارم

 

 

 

منو میگی: خجالت

خیال باطل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (32)

ندا
23 مرداد 92 14:08
الهی خب راس میگه بچه خیلی خوشگلن منم خوشم اومد

وااااااااای قیافه ت اومد جلو چشمم دلم ضعف رفت خیلی بی انصافی که نموندی بجنورد تا همو ببینیم
مهسا مامان صدرا جونی
23 مرداد 92 16:08
ای جووووونم ...
خیلی دختر نازی داری.
هزاااار ماشالله.براش اسفند دود کن.
من لینکتون کردم.خواستی شما هم منو لینک کن تا دوست جون بشیم.
به ما هم سر بزن.


ممنونم عزیزم
چشم در اولین فرصت
تا ابددونفره
23 مرداد 92 16:12
سلام عزیزمواییییییییییی منو بگی یه قهقه ای زدم که آجیم میگه بگو ما هم بخندیمزرششششششششکعیب نداره عزیزم واسه بچه ها مرغ همسایه غازهبچلونش

سلام نسترن جون
همچین به زرشکها چشم دوخته بود و با هیجان میخورد انگار تو کل زندگیش اصلا و ابدا زرشک ندیده همکارا کلی خندیدن گفتن خب یه کم به این طفل معصوم پلو بده بخوره یه کم زرشک بهش بدین خو!!!
فرزانه مامان آرین مهر
23 مرداد 92 17:43
باریکلا زرنگ شدید میترکونید تند تند پست میگذارید
کلی به الینا وکارهاش خندیدمو دقیقا قیافه شما را تصور کردم

نه به اون شوری و کدویی نه به الان
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
23 مرداد 92 20:41


دَم ِ الینا گــــــــــــــــــــــــــــرم ...





انشاله زودتر بیاد و ضد حال اساسی بهت بزنه و منم از این قهقهه ها و کف زدن ها بفرستم واسش
مامان محمدرهام جون
23 مرداد 92 22:41
عزیزززززززززززززززززززززززززم

درکت میکنم این بچه ها خیلی با روان وحیثیت ما بازی میکنن ولی اینجور مواقع فقط باید بخندی وتو ضیح بدی واین یعنی اینکه انقدر محکم نکوب توی سرت دوست خوشگلم

همچین به زرشکها چشم دوخته بود و با هیجان میخورد انگار تو کل زندگیش اصلا و ابدا زرشک ندیده همکارا کلی خندیدن گفتن خب یه کم به این طفل معصوم پلو بده بخوره یه کم زرشک بهش بدین خو!!!
ولی خودمونیم خودم هم مرده بودم از خنده
مامان محمدرهام جون
23 مرداد 92 22:41
آآآآآآآآآآآآفریننننننننننننننننننن چه عکسم گرفتی من عمرا به ذهنم نمیرسه خیلی پستت جالب بود حظ کردم به خدا

آخه همچین به فلفل ها ابراز عشق و علاقه میکرد همه بهش نیگا میکردن و میخندیدن منم سریع با موبایلم ازش عکس گرفتم
بابای روشا
23 مرداد 92 23:42
پس ما هم حالا مونده که توسط روشا خانوم حیثیتمون به باد ره؟ نه؟

هنوز اول راه هستین بابای روشاجون
مامان روشا
23 مرداد 92 23:47
خوب عیبی نداره این خوشگل خانوم یه لحظه از این فلفل های خوشگل و خوش رنگ خوشش اومده و ابراز احساسات کرده هر چند بار ها هم تو خونه دیده باشه شاید اینکه در کنار هم با رنگ های مختلف دیدتشون خوشش اومده و ...

بله کاملا حق با شماست
خودمونیم من خودم هم هر وقت میوه فروشی اینا رو میبینم کلی ذوق میکنم
سمانه مامان ستایش
24 مرداد 92 3:21


وااای خیلی باحال بود محبوبه جونمگه من حالا میتونم به حالی که اون لحظه داشتی نخندم

عاااشق اون ایکونه شدم که داره میکوبه رو سرش.یعنی حال اون موقعتو خوب داره نشون میده

خب دوستم بچه رو اهل پلو بار بیار که حیثیتت به باد نره بخاطر زرشک

خدایی خیلی پست باحالی بود کلی خندیدم.مررررسی الیناجووونم

یک عدد دوست بدجنس

ولی دور از شوخی خیلی بده محبوبه جون میتونم درکت کنم چقدر خجالت کشیدی.یک عدد دوست خوب


بععععععععععععععععععععله بخند از ته دل هم بخند اشکالی نداره بالاخره ما هم خدایی داریم و شما هم دختریاونم از نوع شیرین زبونش...درآینده ای نزدیک بهت سلام میدم دوستم

ولی جدای از شوخی سمانه خداییش خیلی هم خجالت نکشیدم و بیشتر خنده م گرفت نه اینکه همکارا هم با خنده گوشزد میکردن که به این بچه یه کم پلو و زرشک بده بخوره کلی خندیدیم با هم




بهاره مامان ونداد
24 مرداد 92 12:21
وای محبوبه جونم چه حال خرابی داشتی اون لحظه ولی با این ایکون که گذاشته بودی کلی خندیدیم به حالت ببخش دیگه تقصیر خودت بود
خوب یه ذره زرشک به این بچه نشون بده که بعدا این جوری ابرو ریزی راه نندازه
مرسی الینا جون که این پست بامزه رو فراهم کردی

خواهش میکنم عزیزم آخه حال من اون لحظه هم گریه داشت هم خنده
حالا این زرشکی که میگین به الینا نشون بدم چی هست؟!!!
خواهش میکنم خاله جون اگه میدونستم شماها اینقدر شاد میشین بیشتر حیثیت مامانمو میبردم


مامی کیانا
24 مرداد 92 12:25
ای جونم بخورمت با اینهمه احساس قشنگ
نگاه چطور فلفل دلمه ایهارو بغل کرده


❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
24 مرداد 92 16:18
خخخخخ زرششششک! نیگا چ بااحساس فلفلُ گرفته دستش، چ باحال ک همچین فکری داره نسبت بهش..
ولی محبوبه جون اون زرشکه خیلی خنده دار بود من جای تو بودم کلی حرص میخوردم ازین رفتارش..

خخخخخخخخخ زرشک !!!!!!
حرص که خوردم اما با اعتماد بنفس به روی خودم نیاوردم و زدم به بیخیالی و خندیدم
مادر کوثر
24 مرداد 92 23:50
فداش بشم که چقد باحال آدم ضایع کنه

از این بلاها سر منم اومده

وقتی میریم رستوران اگه نون خشک هم بیارن با صدای بلند میگه وااااااااااای نووووووون

ضایع کن !!!!!!اونم در حد تیم ملی!!!!!!!
آره والا خواهر چه کنیم با این بچه های عجیب و ضدحال؟!
زهره جون
25 مرداد 92 7:15
ما هم از این جریانات زیاد داریم . تابلو ترین و خشم درآر ترینش اینه که یه شب خونه مامانم اینا مهمون بودیم کوبیده خوردیم دو شب قبلشم خونه خودمون خورده بودیم . دیگه حالمون داشت از کوبیده بد میشد . شب بعد یکی از فامیلا که بسیار دک و پز داشت ما رو دعوت کرد رستوران افطاری ... همین که کباب آوردن من و همسری داشت حالمون بد میشد که یهو مبینا با ذوق فراوون و نهایت صداش گفت آخ جون کباببببببببببببببببب واااای خدای منننننننننننننننننننننننن .. من میزبان

ای خدااااااا امان از دست این وروجکا دوستم آیکون غرور میزبان رو خیلی باحال اومدی
آتنا مامان روشا یدونه
25 مرداد 92 13:37
اتفاقا هفته پیش هم روشا آبروی من رو برد . من معمولا با روشا نمیرم خرید میوه یا خرید سوپر مگر خیلی خرید کم و سبکی داشته باشم همیشه باباییش خرید میکنه هفته پیش موز که روشا باید هر روز بخوره تموم شده بود رفتیم مغازه تا براش بخرم به محض اینکه موز برداشتم و گذاشتم توی کیسه روشا داشت کیشه موز رو پاره میکرد همش میگفت مو مو مو منم تا دلتون بخواد

امان از دست این وروجکا
مامان بنیتا
25 مرداد 92 18:17
ای جووووونم الهی قربونت برم که اینقدر بانمکی تو عزیزززززم
محبوبه جون ببخشید دیر سرزدم می دونی که درگیر پروژه سخت از شیر گرفتن بودم!!می گم من هنوز موفق نشدم عکسای تولد الینا جونمو ببینم اگه می شه رمز رو برام بفرست آخه پیداش نکردم ممنون گلم

خدا نکنه خاله جون
این حرفا چیه عزیزم ...میدونم خیلی مرحله سختیه !
دوباره فرستادم گلم
مامی کیانا
26 مرداد 92 9:43
عزیزم ما ساکن ساری هستیم فکر کنم شما هم شمال زندگی میکنیدآره؟جسارتا


خودم نه...اما اونجا دانشچو هستم و خونه یکی از عموهام هم گرگانه
مانی محیا
26 مرداد 92 9:49
خوب یه بار هم که شده واسه بچه پلو بپز و روش زرشک بریز.. اهل پلو نیست یعنی چی؟؟؟

ای خاهر جون خونه ما فقرا که از این چیزایی که گفتی یافت می نشودمگر اینکه تو مراسمی چیزی بچه م این چیزارو ببینه والا
مامی کیانا
26 مرداد 92 9:56
آره فکر کنم قبلا هم گفته بودید ساکن بجنورد هستید دایی شوهرم همین گلبرگ نازنین ما هم بجنوردیه اتفاقا امسال برای اولین با ر اومدیم بجنورد ولی خوب تعطیلات بود و همه جا تعطیل
اگه تشریف میارید ساری در خدمت هستیم خوشحال میشیم

بله . اتفاقا وقتی پست سفرتونو گذاشته بودین نوشتم واست که من بجنوردیم ممنونم عزیزم... ایندفعه که تشریف آوردین ما هم در خدمتیم عزیزم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 مرداد 92 10:09
ههههههههه

رفتی کامنتت رو توی وبلاگ ِ مامی کیانا ببینییییییییی؟

سوتی دادی هاااااااااااااااااااا

نوشتی: دانــپزشک!

ینی تو فقط دنبال سوتی از من باش
تو وبلاگ یکی دیگه هم ول کن ما نیستی؟
ولی خداییش مردم از خنده بابت دانپزشک!!!!!!!!!

مامی کیانا
26 مرداد 92 10:19
میگم این مامان آینده یک فسقلی عجب تیزه
از این تیزبازیهاش خوشم میاد

تیز!!!!!!!!!!!!!!!!!! در کنارش بدجنس هم هست
ینی حااااااااااالی میبره سوتی بگیره اونم در حد تیم ملی
اصلن حالا که اینطور شد من عمدا اونجوری نوشتم که لجتو در بیارم مامان آینده یه فسقلی!
مامان محمد فاضل
26 مرداد 92 10:20
ای خواهر منو دغ دارن ......
خوبی دختر گلت چطوره بچه ها اینطورین دیگه
یکی از خاطرات محمد فاضل مربوط به یلدا از همین دست موضوع هست

عجب آدمای بی مسئولیتی
ممنونم عزیزم
ا پس محمدفاضل هم بععععععععععععله ؟!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 مرداد 92 12:24


ههههها هاااااااااا هااااااااااااااا

فکر کردی چییییییییییییییییییییییییییییییی؟

فکر کردی ولت میکنم.... ؟ هر جا بری پشت سرتم ....

نیست خییییییییلی ازت بدم میاد و اصصصصصصلا دوستت ندارممممم ، تو وبلاگ بقیه هم کامنت هاتو نمیبینم...



مـــــــامی کیاناااااااااااااااا،
من خوشم میاد سوتی بگیرم، خصووووصا از این مامان الینا که خیییییلی بی جنبه هستش.



+ + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + +

18 تا کامنت دارم، که بعد از کلاس میام تاییدشون میکنم.... فضول خانوم.




ههههههههههی وااااااااااااااای مننننننننننن
از دست تو آرامش ندارم من
بابا با کلااااااااااااس!
بابا تعدد کامنت !
بابا کامنت تایید نکن !
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 مرداد 92 12:28
کلاس های جمع بندی ِ دروس زبان جهت ِ آمادگی در آزمون ِ IELTS

بترکه چشم حسود

ولی عین ِ جنّ می مونیییییییییی ها .... نزدیک بود سکته کنم وقتی کامنتتو دیدم .... خیلی زود اومدی خوووو

آخه آیلتس هم حسودی داره
یه مدرک بسیار پیش و پا افتاده و بی ارزش
دیگه ما اینیم دیگه ...مچ میگیریم اساسی
الی مامی آراد
27 مرداد 92 9:35
الهی من فدای اون ذوق کردنت بشم اونم برای چیزهای عجیب غریب یادمه یه زمانی عاشق جیر جیرک شده بودی

اصلا ما بساطی داریم با این دخترمون و علاقه های عجیب و غریبش
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
27 مرداد 92 13:15
یه مدرک بسیار پیش و پا افتاده و بی ارزش ؟؟؟؟



وااای خدا، ترکیدم از خنده ....

از دست ِ تو با این معکوس حرف زدنت ... دیگه زدی رو دست ِ من.

خدا نگیره این آیکون ِ دروغگو رو از ما

البته من اصلا اهل اینکارو نبودما!!!!!!!!!
اینا تآثیر همنشینی با رفیقان نابابه
مامان ایسان
29 مرداد 92 13:29
وای خیلی خفن و باحال بود مردم از خنده
خیلی شیرینی عزیزم به خدا

ممنون خاله جون
مامان آروین
1 شهریور 92 18:51
الهههههههیییییییی مردم از خنده چه جیگریییییییییییییی شده این خانوم خانوما

میبینی نسیم جون

مامان آروین
1 شهریور 92 18:54
سلام مامان گلی رمز و عوض کردید برام باز نمیشه ...اگه تغییر دادین لطفا برام سند کنید
شیدا مامان الینا
3 شهریور 92 21:36
درک میکنم محبوبه جونم اصلا انگار این الینا ها حیثیت بر باد بده هستند . ما هر جا میریم سر سفره نشسته الی میگه من نوشابه من دوغ ...عاشق مایعات هست جوری اولش حرص میزنه که یکی ندونه انگار هیچ وقت نخورده بعد کل لیوانش میمونه . ما هم از خجالت اینجوری . به قول خواهر همسری از نخورده بگیرید بدید به خورده .
عکسهات خیلی جالب بود شکار لحظه ها

وای شیدا جون صحنه رو تجسم کردم خیلی خنده م گرفت امان از دست این الیناها
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
8 شهریور 92 0:07
یعنی من الان اینجوریمومطمئنم محبوبه جونم اینجوریه
وای خدا رو شکر روشا جونم درست حسابی حرف نمیزنه وگرنه چه ها نمی گفت.
خدایا خداوندا بابت تمام نداده هات تو را سپاس می گویم.

وای الهه کلی به سپاس آخرت خندیدم
ولی خب دوستم این شتریه که دم خونه همه دختردارها میشینه خیلی دلتو خوش نکن