الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

انتقالی...

1392/5/31 11:39
نویسنده : مامان
472 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز عمه تماس گرفت گفت خونه رو قرارداد بسته و مستاجر جدید شدیداً اصرار داره که سریع وسایلوشو بیاره ! علیرغم اینکه خونه خودمون هنوز یک هفته کار داره باید وسایلمون رو ببریم....افسوس

 

      

و اما دو تا خبر خوب: اول اینکه  مادرجون مهری از بیمارستان مرخص شدلبخند و  دوم اینکه حکم انتقال بابا بهش ابلاغ شد و همزمان با خونه جدید ، پست جدید و محل کار جدید در انتظارشهقلب

بهترینم ! برای تو بهترینها رو آرزو میکنم قلب

 

با تو اما عشق پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود...؟

 

 یه دل دارم و دو دلبر ! چشمکماچقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (32)

مامان اشکان
31 مرداد 92 11:04
خداروشکر که شرایط برات خوبه... دختر گلتو ببوس

ممنونم عزیزم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
31 مرداد 92 11:51
سلام خانوم ِ یه دل و دو دلبر

خبر اولی رو که خیلی خوب بود خدا رو شکر که مادرجون بهتر شدن. ولی خبر دومیت، تکراری بود

اون یه هفته ای که خونه تون کار داره، بلند شید برید خونه ی فامیل و بخور و بخواب

***

درضمن، کامنتات هم هنوز تایید نکردم... پا نشی بیا و طلبکار بازی دربیاری هااااااا






الان وبت بودم.......

چاخان شما که تایید کردی همه رو ؟!!!!!

.

.

.

.

.

پا نشی بیای بگی اونموقع که به من کامنت دادی تایید نکرده بودی و طلبکار بازی دربیاری





راستی سلام خانوم, یه دل و یه دلبر(البته فعلا!!!)
ممنون عزیزماون خبر شفاهی بود و از قدیم گفتن شنیدن کی بود مانند دیدن حکم
رو این پیشنهاد مفید و ارزنده ت هم فکر میکنم حیف تو پایتختی و من ولایت !وگرنه این یه هفته رو مراحم! شمامیشدیم
چیه؟!!! چرا اینجوری شدی؟!!!
نترس بابا نمیام خب فقط خواستم بدونی از کیسه خلیف بخشیدن چه حسی داره
تا ابددونفره
31 مرداد 92 15:07
سلام عزیزماااااااا پس به سلامتی مشغول اسباب کشی هستیخیلی خوشحال شدم که مادرجون مهری حالشون بهتره.خدا روشکر انتقالی همسر وخونه هم مبارک باشه.خیلی خوب شد ایشالا روز به روز زندگیتون بهتر وبهتر بشه و هروز خبرای خوب بهمون بدی

سلام نسترن ناز و مهربونممنونم عزیزم ولی وااااااااااای هیچی نگو بساطی داریماممنونم عزیزم از اینهمه لطف و دعای قشنگت.
زهره جون
31 مرداد 92 16:00
چقد تند آپ کردی !! جا موندم که ..
همه اتفاقات خوبتون مبارکه . انشااالله خونه جدید براتون پر از برکت و خوشی باشه و محل کار جدید هم نیز..


ممنونم زهره جون
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
31 مرداد 92 16:30
از کیسه ی خلیفه بخشیدن، حالی دارد عجیب خــــــــــــــــــــوش



بععععععععععععععععله صد البته

الی مامی آراد
31 مرداد 92 16:39
عزیزم مبارک باشه هم خونه جدید هم کار همسرتون

ممنون الهام جون
مریم مامان سروش
1 شهریور 92 0:29
ایشالله هر دوتاش خیره

انشاله ...ممنون عزیزم
هنگامه
1 شهریور 92 16:01
ایشااله همیشه به خوشی و خبرهای خوش بگذره .

ممنون هنگامه عزیزم
مامان آروین
1 شهریور 92 19:00
مامان گلی ایشالله همیشه خبرهای خوب ،خوب دریافت کنی خونه جدید مباااااااااااااااااااااااااااااارک . خدا دلبرهاتو برات تگه داره


ممنونم دوست مهربوووووووووونم
مامی کوروش
1 شهریور 92 21:59
مبارک باشه محبوبه جون . انشا.. پستهای بالاتر .
خونه تون حاضر نیست وسایل رو کجا می برید؟

ممنونم فریما جون
واااای دست رو دلم نزار دیروز همه رو بردیم گذاشتیم گوشه پارکینگ خودمون هم تا اطلاع ثانوی خونه بابا و داداشم مهمونیم
سمانه مامان ستایش
2 شهریور 92 2:00
خداروشکر که مامان جون مهری خوب شدن.
خبر دومی هم خوب بود.خیالت بابت استرس از رفت و آمد همسری راحت شد خانوم خود درگیر
بازم عکستو حذف کردیخب چرا میذاری اصلااا
حالا یه هفته تو خاک و خل باید سر کنی با یه وروجکالبته شما که تو کار کشیدن از الینا هنرمندی،پس تمیز کردن خونه جدید هم با الینای طفلی
خبیث هم خودتی

ممنون سمانه جون
تازه میخواستم خوددرگیریمو درمان کنم که اوضاع بر وفق مرادم شد
سمانه؟!!!!!!!!!!!!!!!!کنترل نامحسوسی تو بخدا
واااااااای سمانه کاش همونطور که تو میگی بود و یکی کمکم میکرداصدن حسش نیست ! خاک و خل و تمییزکاری رو میگما
ینی دقیقا تو ذهنم همین صفت نقش بسته بود
مامان احسان
2 شهریور 92 8:43
سلام خواهری اول اینکه خدا رو شکر که مامان مهری مرخص شدن بعدش هم به سلامتی و دلخوشی بری خونه جدید عزیزم .عیبی هم نداره که هنوز آماده نیست وقتی اسباب بری مطمئن باش زودتر هم حاضر میشه .سوم هم اینکه خدا رو شکر که با انتقالی همسرت موافقت شد .بعدش هم خودت چی از محل کارت که دور نشدی؟
مامان احسان
2 شهریور 92 9:31
خسته نباشی گلم خدا رو شکر که به سلامتی جابجا شدی کاش نزدیکت بودمو و میومدم کمکت برعکس تو من توی کار کردن خیلی زرنگم و همه جا به خاطر همین خصلتم جهت حمال پارتی دعوت میشم . دوستت دارم و دعا میکنم زودتر کابینت هات آماده بشه و بتونی وسایلتو جابجا کنی حتما صدقه بگذار سر فرصت قربونی هم یادت نره
مامان احسان
2 شهریور 92 9:46
ممنون از تعریفت این که حسن نیست کاش به جاش با هوش بودم

تو محشری شک نکن عزیزم
مامان الینا
2 شهریور 92 10:17
عزیزم اگر قرار بود عمه ها درک داشته باشن اسمشون عمه نمی شد می شد خاله
نگران نباش همه چی درست میشه

ینی میگین من هم در آینده که عمه بشم اینجوری میشم؟!!
البته طفلک عمه م خیلی هوای مارو داشته و الان هم مشکل اصرار شدید مستاجر جدید و آه و ناله بابت اینکه صابخونه ش میخواد وسایلشو بریزه بیرون
ممنونم عزیزمالینا طلایی رو ببوسید
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
2 شهریور 92 10:17
خیلی بده که آدم به خودش شک باشه هااااااااا

آخه تو خصوصی درباره شما، چه حرفی داریم که بزنیم؟

داریم از همدیگه بیوگرافی ِ خودمونو رد و بدل میکنیم

میخواستم از زیر زبونت حرف بکشم ببینم بهم چی میگین تو پسخونه که خودت لو دادی!!!!

مامی امیرین
2 شهریور 92 10:32
همه لحظاتتون با شادی بگذره...

ممنونم عزیزم
مامان محمدرهام جون
2 شهریور 92 11:43
پس حسابی مشغولیکمک خواستی بگو برات امواج مثبت بفرستممبارک باشه انتقالی بابایی،خونه جدید براتون پراز شادی وبرکت باشهوانشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالله درمنزل جدید خدا وند به سرعت دلبرهایت را افزایش دهد

نه وسایلها رو چیدیم تو پارکینگ هنوز خونه آماده نیست کارها هنوز شروع نشدهامواج مثبت !ممنونم سمانه جون خیلی شیطونی ینی اون انشاله گنده و کشیده واسه ازدیاد دلبر تو حلقم !
ارغوان
2 شهریور 92 11:52
خداروشکر که مامانی الینا جون بهترن...ببوسید الینا رو

ممنون ارغوان جون اما از دیروز دوباره بدحال شد بنده خدا
سمانه مامان ستایش
2 شهریور 92 17:00
ای خبیث
آخه چه غیبتی دوست جون
تو تا حالا نخواسته بودی منم نیومده بودم تو خصوصی یا همون پسخونه.
پس همش اینطوری بودی که اینا چی میگن تو خصوصی
الان وقت نمیکنم شب میام برات خصوصی میگم.فعلا بمون تو خماری

نه بابا میدونم شما دو تا اصدن اهل غیبت نیستین از کنجکاوی ! داشتم میمردم گفتم یه دستی بزنم بفهمم تو پسخونه چی میگین بهم؟!!!!!!!!!
تا ابددونفره
2 شهریور 92 17:41
اصدن نگران نباش رفیق.اساس کشی هم تموم می شه

سختمه نسترن جون
ندا
2 شهریور 92 20:32
مبارک دوست جونی بعدا عکس خونتم بذار در مورد طراحیش نظر بدم

ممنون ندا جونعکس نمیزارم تا مجبور شی حداقل به این بهونه بیای خونمون
فرزانه مامان آرین مهر
3 شهریور 92 9:15
خدا روشکر که اینهمه خبرهای خوب شنیدید کاش بودمو برای اسباب کشی کمکتون میکردم .
خدا دوتا دلبرتونو حفظ کنه

واااااااااای ممنونم دوست مهربون و بامعرفت خودم همین که دوستان خوبی مث شما دارم یه دنیا انرژی مثبته
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
3 شهریور 92 9:41
ایشششششششششش
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
(ستاد یادآوری ِ خطاها و عذاب وجدان ِ شدید )

عمرنات پتاسیم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
3 شهریور 92 11:05


دیشب همسری اومده ازم میپرسه این که توی مطلبت نوشتی: ما مثه بعضیا خوددرگیری داریم، منظورت کیه؟

اومدم پست خوددرگیری ت رو نشونش دادم، این شکلی شده بود

بعد گفتم: اونی که باید بفهمه، خودش فهمیده... شما خیلی خودتو نگران نکن

بنده خدا همسری، ترجیح داد اول این شکلی باقی بمونه.

بعدش دیگه نتونست جلو خودشو بگیره و گفت: اِییییییییی شیطووووووووون


ای خدا فقط مونده بود خواجه حافظ شیرازی و همسر شما متوجه خوددرگیری من بشن خب لااقل توضیح میدادی که در حال ترک و درمان هستم
خدا بگم چیکارت نکنه رفییییییییییییییییییق !
مامي كيانا
3 شهریور 92 12:43
چه پست پر خوش خبري
چي گفتم خودم هم نفهميدم
اي واي اينجوري سباب كشي كردن خيلي سخته آخه خودم هم همينطوري وارد منزل نو شدم هنوز كارهاش مونده بود
خوب اينطوري هم مزه خاص خودش رو داره و خاطره ميشه
از اينكه مادرجون مهري هم سلامتي خودشون رو بدست آوردن بسي خوشحال شديم ايشالا سللامت باشند
انتقالي همسري هم كه به قول دوستان خبر تكراري بود

ولي خوب خبر خوب هرچقدر هم كه تكراري باشه شيرينه( ضرب المثل جديد)

پر خوش خبر ؟!!!
منم هی به خودم دلداری میدادم که اینا همش خاطره میشه
دوستم ضرب امثل قدیمی میگه: شنیدن کی بود مانند دیدن؟ اون خبر ابلاغ شفاهی بود اما حالا حکمش اومده اگه مقداری به این ضرب المثل فکر میکردی لازم نبود کلی تفکرات کنی و ضرب المثل جدید بسازی
شیدا مامان الینا
3 شهریور 92 21:08
به به چه خبرای خوبی ما نبودیم چه اتفاقاتی افتاده ان شاالله همیشه سلامتی و پیشرفت باشه .به امید خدا هر چه زودتر خونتون آماده بشه و اثاث کشی کنی

آره اتفاقا میگفتم دوباره این شیدا رفت که بیاد!!! ممنونم عزیزم
مانی محیا
4 شهریور 92 10:53
ایشاله همه چی مبارک باشه دوستم خسته نباشی. مال ما که تموم شده

ممنونم مریم جون...خوش به حالت رفیق!
بابای روشا
4 شهریور 92 21:44
درود بر شما
بسیار بسیار برای خبر های خوبی که نوشتید تبریک میگم امیدوارم همیشه خوبی، سلامتی و خبرهای خوش در زندگیتان جاری باشد
به امید خدا به شهر دیگری نتقل میشوید؟
شاد باشید

درود بر بابای روشا جون
ممنونم از لطفتون
نه محل کار همسرم شهر دیگه ای بود که خوشبختانه به بجنورد منتقل شدند
باز هم ممنون
مامان روژینا
7 شهریور 92 17:36
سلام دوستم می بینم که با تمام مشغولیتی که داری از جمله جابه جایی آپ کردن و فراموش نمی کنی خوبه که می دونی ما بدجور به این وروجک عادت کردیم البته بگما من هرازگاهی شده یه سر بزنم میام ولی چون این دخمله نمیزاره کامنت گذاشتن و می زارم برای شب که البته اونم....به من می گن شلماااااااااان

ایشاا... به سلامتی برین خونه خودتون دوستم در ضمن عاشق اون یه دل دارم دو دلبرتم خوب بلدی با یه تیر دو نشون بزنیاااااااااااااا

آره دیگه چه کنیمگفتیم بلکه سرمشق دیگران!!!!شویم ببین من نخواستم بهت بگم شلمان خودت اعتراف کردی ها
ممنونم بهار جون
بله دیگه... از دوستان یاد میگیرم...که میان تو وبشون مینویسن شوشوذلیل هستن!

✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
7 شهریور 92 23:58
وای خدا رو شکر چند تا خبر خوب تو این پست بود.کلی از خوشحالیت خوشحال شدم دوست خوبم.
امیدوارم همیشه ایام به کامتون باشه.

ممنونم دوست خوب و مهربونم
مامان آینده یه فسقلی
2 مهر 92 12:50
خصوصی