الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

غیر ممکن غیرممکن است!

1392/5/27 11:01
نویسنده : مامان
684 بازدید
اشتراک گذاری

  دخترم !

هر چه می خواهی از خدا بخواه و در نظر داشته باش كه برای

 

او غیر ممكن وجود ندارد

 

و تمام غیر ممكن ها فقط برای کسانیست که


از ایمــان دل بریده اند و امیــد را به دل راه نمی دهند.

 

گل ناز من ! دخترم ! عسلکم !

این روزها عجیب دلم واست تنگ میشه !حتی زمانیکه کنارم هستی ! فکر کنم تو هم همین حسو داری آخه دیروز یهو محکم بغلم کردی و فشارم دادی و با احساس گفتی : آخخخخخخخخخخخخخ که چقدر دوست دارم میخوام فشارت بدم ! لهت کنم ! ابله  آخه منم خیلی وقتها از بس محکم میچلونمت  نفست میگیرهزبان خجالتقلب

هر چی باشه تو ابراز عشق و علاقه هم به خودم رفتی زبان

تک دختر ناز خودم  دوستت دارم خیلی خیلی خیلی زیاد قلبماچ


آخ من به فدای تک تک اون اجزاء صورتت بشم مامان جونمبغل قربون اون برق نوک بینی ت بشم من مامان جونم بغلبمیرم واست که اینجا گوشواره ت گیر کرده بود  به لباس من و کلی از گوشت خون اومد و بابا کلی منو دعوا کرد و دیگه اجازه نداد گوشواره رو گوشت کنم ساکتخجالت


ای جووووووونم انشاله که هیچوقت غم نبینی و چشات گریون نباشه  و لبات همیشه خندون باشه عزیز دل خودمبغل


 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (40)

مامان هوراد
27 مرداد 92 11:00
از پیامتون بسیار ممنونم. خدا دختر گلتون رو حفظ کنه و شمارو رو برای اون.

خواهش میکنم عزیزمممنونم
مامان احسان
27 مرداد 92 11:01
سلام خواهر جونم خوبی باز که از این عکس خوردنی ها گذاشتی .بخورم اون لباتو خاله جون

سلام خواهر جونم ممنونم عزیزم مرررررررسی خاله جون
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
27 مرداد 92 11:11
آخیییییی
چ نازُ تپلی بوده الینا جون..

آره خیلی تپل بود
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
27 مرداد 92 11:12
محبوبه جون پست پایین کامنت گزاشتم نمیدونم ثبت شد یا نه اگه نشده بگو دوباره بفرستم..

نه نیومده عزیزم
ندا
27 مرداد 92 11:45
اوه قربونش چه ناز یاد اونموقع افتادم که دلش درد میکرد یادته دقیقا تو همین سن بود

وااااااااااای ندا یاد اون روزها و کولیک و گریه هاش که میفتم بدنم لرزش میگیره مخصوصا اون روز که تو خونمون بودی یادته؟!!!!!!! خدا داداشت رو خیر بده که دخترمو با همون داروی خارجی درمون کرد دکترهای اینجا که بلانسبت چیزی حالیشون نبود
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
27 مرداد 92 12:18
خب... توی این پست همه ش حرفای مادر و دختر به همدیگه ست و ما هم این وسط ماست....

تازه سلام هم که نکردی...

پس ما رفتیم.

سلام خانوون ماست!!!
خوب شد؟! اینم سلام
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
27 مرداد 92 12:35
گاهی وختا شیطونه میگه:

کامنت های مامان الینا رو بی پاسخ تایید کن تا وقتی میاد حالش گرفته بشه...

لوس...
خودت هم که تایید نکردی



عمراً که بتونی و دلت بیاد که بی پاسخ تایید کنی حالا من بخوام اینکارو بکنم یه چیزی
خووو من عادتمه اما شما که اینجوری نبودی رفیق؟!!!

مادر کوثر
27 مرداد 92 13:02


عشقولانهههههههههههههههه

بامزه خانوم چه جیگر افتاده تو عکسا




ممنونم دوست جون خودم
مامان پارمیدا
27 مرداد 92 14:43
وای الهی بمیرم واسه گوشش که خون اومد . من نوشته رو خوندم دردم گرفت
ولی گریه نکن خوشگلم زودی خوب میشه این بلا ها سر همه دخترا میاد بالاخره قرتی بازیه و هزاااااار دردسر

خدا نکنه عزیزم
واقعا همینطوره قرتی بودن دردسر هم داره
مامان احسان
27 مرداد 92 15:18
سلام خواهری راستش با گوشیم چندتایی عکس انداختم ولی نمیدونم چرا توی رم گوشیم ذخیره نمیشه ونمیتونم که بگذترمش این گوشیهای htc مزخرف ترین گوشیهای دنیا هستن از هیچی شون نمیشه سر درآورد .حالا میرم با دوربین میندازم میگذارم برات گلم

htc مزخرفه؟؟!!!!!!1شکسته نفسی میفرمایید
حتما بزار چون خیلی دوست دارم صورت ماهت رو با مدل موی جدید ببینم خواهر جونی
مامان احسان
27 مرداد 92 15:27



فرزانه مامان آرین مهر
27 مرداد 92 15:38
عزیزم چقدر معصومه .خیلی هم شبیهه باباشه .خدا حفظش کنه .بووووس برای الینا جون

آره جیگرم کباب شد وقتی اون اتفاق افتاد
خیلیها میگن شبیه باباشه اما وقتی عکس بچگیهای منو میبینن نظرشون عوض میشه و میگن شبیه خودته! حالا ما موندیم بالاخره الینا شکل کیه؟!
ممنونم عزیزم
تا ابددونفره
27 مرداد 92 15:57
سلام مامانی مهربونخوب عزیزم مواظب این ابراز احساسات پر از فشار باشینشما فشار الینا جونم فشار اونوقت دیگه چیزی نمی مونه کهآخیییییییییییی عزیزم خیلی ملوس گریه کرده دلم خواست بخورمشهنوزم که یکی از گشواره ها تو گوششه

سلام نسترن ناز و دوست داشتنی
اصولا ما خانوادتاً ابراز احساساتمون از نوع فشاریه
ای جان حالا آقای پدر یه چی گفت واسه خودشاونی که گیر کرد و دیگه گوشش نکردم اما اون یکی سرجاش بود و تا مدتها فقط یه گوشواره داشت تا اینکه مجدد اون گوشش رو سوراخ کردیم و باز هم گوشواره
سمانه مامان ستایش
27 مرداد 92 16:43
ای جووونم بازم عکسای گوگولی الیناجونم
آخه چرا بچه رو موقع فوران احساسات له میکنی خانووونمنکه اصلا اهل اینکار نیستم
بیش فعال شدیاااا محبوبه جونتند تند می آپی!
موندم با اینهمه فعالیت سنگین وبلاگی وقت میکنی کارای بانکیتو انجام بدی



آخه ما خانوادتا ابراز احساساتمون از نوع فشاریه خانوون!خوش بحالت که اصلا اهل چلوندن و فشار دادن نیستی
بیش فعال!
واسه آدم بیش فعالی مث من آپ کردن یه ربع هم زمان نمیخواد خانووونفکر کردی من مث شمام که بعد از چند روز و چند هفته(اشاره به شلمن جون!) اونم بعد از یکی دو ساعت ویرایش آپ کنم؟!!نه جووووووونم خونه پره پرش یه ربعالبته اشکالی نداره ها خب بالخره هر کسی استعدادی داره!!!
سمانه مامان ستایش
27 مرداد 92 16:47
قربون برق نوک بینی
آخی عزززیزم که از دست مامان گوشت خون اومد
منکه اصلا اهل گوشواره انداختن واسه بچه نیستم


خداییش خوشگل نیست برق نوک بینی شون ؟! مخصوصا وقتی از حموم میان بیرون برق میزنه میخوام بخورمشون همه نی نی هارو
واقعا خاطره بدی بود و خیلی عذاب وجدان داشتم
نیازی به گفتن نبود کاملاً مشخصه سمانه جون
سمانه مامان ستایش
27 مرداد 92 16:50
پس همسری حسابی بهت اخمالو کرد بخاطر گوش نی نی
محبوبه خانووون(قابل توجه بعضیا )ما هم خیلی دوستتون داریم

یه چی فراتر از اخمالو !!! خشونت در حد تیم ملی! حالا اون سری که واقعا تقصی من بود اما عمدی که نبود اما کلاً سمانه جون نمیدونم چرا هروقت الینا میفته از جایی یا یه چیزیش میشه یا حتی مریض میشه همسر منو مقصر میدونه؟!!!
دل به دل راه داره سمانه خانووون عزیزم
آتنا مامان روشا یدونه
27 مرداد 92 17:52
الهی فرشته ناز کوچولو که انقدر مامانی عاشقته][][][


ღ مونا مامان امیرسام ღ
27 مرداد 92 19:56

امیدوارم همیشه لبتون به خنده باز شه

ممنونم مونا جون
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
27 مرداد 92 20:48
چطور تونستی بدون ِ تایید کردن ِ کامنت، بلند شی بری خونه؟

امیدوارم ساندویچ ِ فردا صبحت، یادت بره بیاری سر کار

بدترین دعا رو در حقم کردی من؟!!! بدون ساندویچ ؟!!!
مامی امیرین
27 مرداد 92 22:15
جان چه کوچولوی خوردنی بوده!!!!
محبوبه جون چند روز پیش بلاگفا دچار مشکل شده بود و حتی چند ساعتی فیلتر بود..شاید اون موقع برام کامنت گذاشتی


اما آخه کد رو قبول کرد و نوشت پس از تایید نمایش داده خواهد شد؟!!!!
اینم از عجایب بلاگفا
شهرزاد مامان حسین
27 مرداد 92 22:43
سلام بانو. چقدر اون جمله اولت زیبا و دلنشینه. این دختری هم عکساشخیلی نازه. خدا حفظش کنه.

سلام شهرزاد عزیزم ممنونم دوست خوبم
مامان روژینا
28 مرداد 92 1:37
الهی من ضعف کردم چه عکسای قشنگی چقدر کوچملو بوده فدااااااااااااااااااااااااااااااااش بشم
محبوبه من عاشق نوشتنتم خیلی با احساس می گی ادم خوشش میاد
اون برق دماغشم قربون


به به بهاااااااااااااار خانووون!
خدا نکنه عزیزم حالا حالاها باهات کار داریم دوست جونم
نظر لطفته بهار جون ، شما با احساس میخونی عزیزم
ههههههههههههه برق دماغ
مامي كيانا
28 مرداد 92 9:56
دلم براي گوشهاش خيلي سوخت تو اين عكسها خيلي مظلوم افتاده
واقعا بخاطر گير كردن به لباسش اونقدر خون اومد؟
برق نوك بيني
اونقدر فشارت بدم تا له ت كنم
عجب ابراز محبت وحشتناكي

آره واقعا خودم هم جیگرم کباب شد نه اونموقع من یه لباس بافت تنم بود گیر کرد به لباس من و کلی خون اومد
خداییش خوشگل نیست برق نوک بینی بچه ها؟!
این خصلت و نحوه ابراز احساسات تو خاندان ما ارثیه عزیزم
مهسا مامان صدرا جونی
28 مرداد 92 10:57
ای جانم ..... چه لبی ورچیده الینا جون....
نازی .... عشقم

مرسی عزیزم
ارغوان
28 مرداد 92 12:42
ای جاان عکسای یاد ایام خیلی قشنگه


مامان بابای الیسا
28 مرداد 92 16:05
ای جانم چقدر نازو خوردنی بودی کلوچه محبوبه جون احساست قشنگت رو خوب گفتی گلم.

ممنونم الهام عزیزم
الیسای نازم رو ببوس
مهرناز(مامان آرسام)
29 مرداد 92 0:22
وای محبوبه جون با این عکسای گریه ایِ الینایی که گذاشتی و توضیحات دلخراشانه ی خودت دلمو ریش رییییشششش رییییییییییییییییییییشششششششش کردی بخدا!!!!!!!
وای خدا آخه چقدر قیافه الینا با اون بغض نشکسته ش دل آدمو ریش میکنهههههههههههههههههههههه خیلی لوسی بخدا!!! در مورد خود درگیری هم کاملا باهات موافقم، به هرچی فکر کنی همون میشه،پس بهتره همیشه خوب فکر کنی...
راستی خیلی لوسی که رمز تولد الی رو بهم ندادی! حالا هرکی مشغلش زیاده نمیتونه هی هی بیاد پیشت باهاش قهر میکنی؟؟!!!!!!

شرمنده مهرناز جون بعد مدتها اومدی اینجا ناراحتت کردم
عزیزم قهر چیه؟!من که همیشه میام بهت سر میزنم فکر کردم شما بخاطر مشغله زیاد فرصت سر زدن نداشته باشی همین الان میام خصوصی میفرستم رمزو
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 مرداد 92 1:56
سلام سوء استفاده گر....

چند وقتیه عصر ها هم آنلاین میشی .... اون هم چییی؟! از خونه....

یعــــــنی چی؟!!!! چه معــــــنی میده؟!!

خعــــــــــــــــــــــــــــلی زشته، خـــــــــــــــعلی! ...

* * * * * * * * * * * * * * *

آخیششششششششش

ضد حال زدم بهت

مواظب باش نون پنیر نپره تو گلوت...

پخخخخخخخخخخخخخخخ تو به اینا میگی ضد حال؟!!!!!
پس تا حالا یا ضدحال نزدی یا ضد حال نخوردی !
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 مرداد 92 2:00
ولی خداییییش یه وقتایی یه چیزایی میگی و مینویسی که از خوندنش این شکلی میشم:

مثه: برق نوک ِ بینی،
چشمای ناز پف کرده،
....



اِ ی مامانی ِ خبیثثثثثثثثثثث... گوش ِ دختر ِ معصوم رو به خون انداختی اون دنیا باید جواب بدی

(ستاد انتقال ِ عذاب وجدان )

ولی خودمونیما، خییییلی شکار لحظه های خوبی کردی.... خوشم میاد همییییییییییشه ی خدا عکس های به روز میذاری، همشون آپدیت و آخرین ورژن هستن

چیه؟!!! نکنه بازم زدی دوربین رو خراب کردی؟


حالا بزار مادر شی عزیزم بهت سلام میدم وقتی قربون صدقه های عجیب و غریب رفتی!
اااااااااای بدجنس !
خرابی دوربین؟! نه بابا دوستم اتفاقا پست کلاس زبانش آماده ست اما چند روزیه هوای اون روزها زده به سرم گفتم یاد ایام کنم
تا ابددونفره
29 مرداد 92 2:41
عسیییییییسممن هی می یام این عکس الینا جونو نگاه میکنم می رمخیییییییلی ملوسه اینجاهااااااااااااااااا یه مدت یه گوشواره ای بوده

خییییییییییلی مهربووووووووونی نسترن جون
آره فک کن.......هر جا میرفتیم بساطی داشتیم با اون یه گوشواره مدام باید توضیح میدادم که یکیش گیر کرده و درآوردمش اون یکی رو واسه این در نیاوردم چون سوراخش پر میشد و طاقت اینکه دوباره دو تا گوشش رو سوراخ کنیم و نداشتم
مامان بنیتا
29 مرداد 92 2:52
ای جونم بازم عکس از نوزادی های عسل خانوم...خیلی قشنگن ولی اون که لب ورچیده رو خیلیییییی دوست دارم اگه دم دستم بود حسابی می چلوندمش


گفتم یادی از ایام گذشته کنمممنونم گلناز جون
سمانه مامان ستایش
29 مرداد 92 3:53
بابا با استعداد
بابا بیش فعال
آره قبول واسه شما که با خیال راحت پشت میز میشینی آپ کردن کار یه ربعهبه وقتش میام سراغت واسه این فخر فروشیت خانووون بیش فعال
منم با نظر همسرت موافقم:همیشه همه چیز تقصیر مامان الیناست
[آیکون کیف کردن از حرص خوردن دیگران]

وای سمانه اینایی که الان نوشتی تهدید بود؟!!
ای نامرد حالا دیگه حق با پدر الیناست؟!این جوریاست؟!
.
.
.
واقعا فکر کردی من با این تهدیدها و ضد حال ها دلشکسته میشم؟!زهی خیال باطل

مامان نیروانا
29 مرداد 92 7:33
عزیز دلم! نازی الینای گلم، قربونش برم من. همیشه بخندی فرشته کوچولو

ممنون فریبا جون

مامان ایسان
29 مرداد 92 13:24
وای عزیزم چقد بودی تو نازـــــــــــــــــــــــی



مامان کیان کوچولو
29 مرداد 92 16:53
سلام عزیزم وبلاگ کیان کوچولو هم بروز شد ..


بهاره مامان ونداد
30 مرداد 92 8:33
وای جیگر برق نوک بینیش و مامانییییییییییییییی چرا چرا با الینا این کار رو کردی دلم ریش رفت اخه این بلا سر خودمم اومده میدونم چقدر دردناکه بچه طفل معصوم فشار به بچه برای ابراز احساسات نه نه نه ما اصلا اهل این جور کارها نیستیم بده


وای بهاره جون خودم هم یادم میاد جیگرم کباب میشه
آخه همه بچه ها چلوندن دارن
مامان محمدرهام جون
30 مرداد 92 13:24
به نظرمن بابایی باید لباس شما رو دعوا میکرد آخه خودت گناه داشتی بی گناه بودیالهی بمیرم انشالله دیگه هیچ وقت گریه نکنی واوف نشی عروسکم
مریم(مامان آرینا)
30 مرداد 92 17:48
ای جونــــــــــــــــــــــــم،امیدوارم هر آرزویی که برای دخمل عسلت داری برآورده شه و همیشه بهش افتخار کنی دوستم

ممنونم عزیزم
مریم مامان سروش
2 شهریور 92 12:10
من موندم این بچه اونجا گوشش خون می اومده کی تند تند از صورتش عکس می گرفته؟


✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
8 شهریور 92 0:03
ای خدااااااااااااااااااااااااااااااا برق نوک بینیت منو کشته خاله جون.قربونت برم تمیزم.امانی معلومه حسابی سابونده بودیش.
آخی بگردم گوشش اذیت شده.من گوش روشا جونمو سوراخ نکردم خودمم سوم ابتدایی بودم گوشمو سوراخ کردم ایشالا گذاشتم وقتی خواست بره مدرسه واسه گوشش دستی بالا بزنم.

آره حسابی سابونده بودم بچه مو
الهه جون چه کار خوبی کردی معلومه اصلا تحت تاثیر تلقین اطرافیان قرار نمیگیری اما من از بس دوروبریها گفتن الان راحت تره گوشش رو سوراخ کن این بلا رو سر بچه م آوردم