تولد یکسالگی
چه زود گذشت این یک سال
عزیز دل مامان اومدن تو یه رنگ و بوی دیگه ای به خونمون آورده و عشق من و بابا رو دوچندان کرده هر دومون خیلی دوست داریم و همیشه بهترینهارو برای تو فرشته کوچولو آرزو میکنیم و دوش تا دوش کمکت میکنیم تا به مدارج بالا دست پیدا کنی
آش دندونی و تولد یکسالیگیتو یکی کردیم و یه جشن کوچولوی خونوادگی (خانواده مامان و خانواده بابا و نادیاجون که دخترعموی منه و از بچگی با هم بزرگ شدیم و خیلی بیشتر از یک خاله نداشته واسه تو و یه خواهر نداشته واسه من مایه گذاشته خیلی دووست دارم نادیا جووون) و اما گزارش تصویری:
ای شکمو......کم نباشه!!!!!
محیا-مرتضی-الینا عسلی-علی-رضا
خیلی دووووستت دارم عشق من
چند روز بعد از تولدت یه روز تو کالسکه ت دست میزدی و هی میگفتی ب ب لود /ب ب لود/ب ب لودت مباره ،آخرشم محکم دست میزدی میگفتی هوووووووووووررررررررااااااا
یهو دیدم بابا با کلی ذوق و شوق منو صدا میزنه میگه ببین دخترم داره آهنگ تولد میخونه چه ذوقی کرده بودیم دوتامون از بس بوسیدیمت رنگ پوستت بنفش شد