سرماخوردگی!
عزیز دل مامان دیشب با اصرار زیاد خونه مادرجون خوابیدی و چون لباسات کم بود و خونه باباجون هم سردتر از خونه خودمونه سرماخورده شدی الان که سرکار هستم اصلا دل تو دلم نیست و حسابی نگرانت هستم ا ز طرفی هم امشب جشن عروسیه دخترخاله بابا تو یه باغه که نگرانیه منو دوچندان کرده امیدوارم هرچه زودتر حالت بهتر شه گل ناز من ...
نویسنده :
مامان
9:57
قربونت بشم با اون کله کچلت چه ژستی هم گرفتی بغل بابات!!!
سخنی با دخترم
سلام عزیز دل مامان.این وبلاگ رو تو سن دو سالگیت ساختم و تا جائیکه بتونم خاطرات زندگیتو واست ثبت میکنم ،به یاری حافظه م گاهی نیز گریزی به پیش از این دو سال خواهم زد. ...
نویسنده :
مامان
12:09