گزارش نوروزی(1)
روز اول نوروز به رسم نیاکان سبزی پلو با ماهی پختم
لحظه تحویل سال 1392ساعت14:31:56بود و من دقیقا تا لحظه آخر دنبالت میدویدم تا آماده ات کنم و شما هم شانس من درست تو همون لحظات حساس شوخیت گرفته بود و مدام فرار میکردی و شکلک درمیاوردی و موهاتو بهم میریختی تا لج منو دربیاری اما اگه تو لجبازی من از تو لجبازترم بابا جان هم که خداوند خیراشان دهاد خوووووووونسرد تو خونه قدم میزد و سوت میزد و نظاره گر کل کل من و شما بود و من با دیدن چهره سرشاااااااااااااااار از آرامش ایشان اینگونه بودم
و خلاصه که با سال 91و تموم خاطرات تلخ و شیرینش خداحافظی کردهو جناب مار ...سال1392 رو با یک دنیا امید و آرزوهای خوب و بلند تحویل گرفتیم
بعد از تحویل سال و گرفتن عیدی از آقای پدر پریدیم خونه باباجون و اونجا هم کلی مستفیض شدیم و عیدی باران شدیم شما هم علاوه بر هدایای نقدی صاحب لباس و یه اسباب بازی حباب ساز باحال هم شدی
بعدش رفتیم خونه بابابزرگ من و از اونجا هم پیش به سوی خونه مادرجون(مامان بابا) و شام اونجا بودیم و با عمه جون و همسرش و مادرجون رفتیم چند جا عید دیدنی
(این عیدی عمه سمیه و همسرش به کل اقوام بود که خودشون این گل قاشقی رو تو گلدونای کوچیک کاشته بودند و من از این ایده شون خیلی خوشم اومد)
و آخر از همه هم رفتیم خونه عمه عالیه و شب اونجا خوابیدیم.
الینا و پسرعمه ها(رضا و مرتضی)
رضا در حال پذیرایی از الینا
اظهار عشق شدید الینا به پسر عمه جون
اینم الینا و سفره هفت سین زن عمو جون(چون محیا جون مریض بود خواب بود و شما تنها عکس انداختی):
فردای اونروز هم آشخانه بودیم و بعد از ناهار برگشتیم بجنورد و رفتیم دیدن مامان بزرگ من
ادامه گزارش نوروزی رو تو پست بعد مینویسم ...