الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

گزارش نوروزی(3)

1392/1/20 13:56
نویسنده : مامان
1,183 بازدید
اشتراک گذاری

خلاصه بعد از 4 روز تعطیلات روز5فروردین دوباره برگشتیم سر کارابروو عصرها و شبها هم میرفتیم ادامه عیددیدنی.6 فروردین خانواده بابا(بجز عمه عالیه که مسافرت بودن)واسه شام دعوت کردیم و همون شب علیرغم اینکه مریضی محیا تقریبا تموم شده بود و تو دوره نقاهت بود شما ازش مریضی گرفتی و ماجرا شروع شد آختب و لرز شدید ، تبهای بسیار شدید که هرکار میکردیم قطع نمیشد و سرفه های شدیدناراحت که به من و بابا هم سرایت کرد و خانوادگی افتادیم تو رختخوابناراحتو من اونجا فهمیدم که محیا بچمون چقدر درد کشیده وقتی ما درحال تفریح بودیمدل شکسته

روز جمعه با اینکه خیلی حالمون مساعد نبود با خانواده قاسم عمو و باباجون و دایی جون و بابابزرگ رفتیم روستای پیغو واسه تفریحزبان

       
یک عدد الینا سرماخورده و کسلدل شکسته

البته ما بلافاصله بعد از خوردن ناهار برگشتیم خونه تا استراحت کنیم...

و خلاصه بقیه روزها هم به همین منوال با بیماری طی شد تا روز سیزده بدر که به اصرار دایی جون رفتیم روستای بازخانه اما همچنان من و شما کسل بودیم ولی بابا حسابی با دایی جون و زندایی جون و باباجون و مادرجون وسط تنها و فوتبال و...بازی کردندلبخندالبته من هم در بازیهای فکری(ورق بازی نیشخند)شرکت کردم چشمکصبح وقتی دایی جون اومد دنبالمون که بریم بیرون بهش گفته بودی:دایی جون شما برید من مریضم نمیامخمیازهو دایی جون کلی خندید و میگفت تصور کنید هممون بریم و الینا تنها بمونه خونهقهقهه

روز14فروردین عمه عالیه که از سفر برگشته بودند تماس گرفت و واسه شام دعوتمون کرد و من هر چی بهش گفتم که ما مریضیم و اگه بیایم ممکنه بچه ها مریض شن عمه قبول نکرد و اصرار کرد که باید بریم و همون شب من دعوتشون کردم تا روز جمعه بیان خونمون و باهم بریم بیرون و درنتیجه رفتیم روستای قره باشلو و بعدش هم رفتیم پارک و شما و رضا و مرتضی کلی بازی کردید.قلبشب هم دوره عموها خونه باباجون بود اما وسط مهمونی یهو حالت بد شد و زدی زیر گریه و بهونه خواب گرفتی و من هم که خیلی حالم مساعد نبود با شما برگشتیم خونه و خوابیدیم و بابا عوض ما اونجا سنگردار بودچشمک

و این بود خاطرات نوروز92شما دختر گلمقلبالبته ناگفته نمونه که بابا قبل از عید کلی اصرار کرد که برای مسافرت به تهران بریم بعدش تصمیم گرفتیم بریم کرمان اما چون باباجون اینا با ما همراهی نکردند قضیه مسافرت کنسل شدناراحتولی عوضش تو استان خودمون کلی خوش گذروندیمقلب

امیدوارم این سال برای ما و برای همه دوستان خوبمون سالی پر از آرامش،شادی،سلامتی و البته برکت فراوان باشهقلبآمین...

        

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامی کوروش
20 فروردین 92 11:22
خب خدا رو شکر علیرغم مریضی حساببی به خودتون خوش گذروندید عزیزم من تهرانم ، تازه 5 شنبه هامون رو تعطیل کردند . شما کجایی ؟ 5 شنبه ها تعطیلی ؟ بقیه روزها تا کی هستید ؟( مامی کوروش کنجکاووووو !)
سارا مامان آرام
20 فروردین 92 13:19
بازم خدا رو شکر که الان بهتر شدین و خوبه که با وجود بیماری توی خونه نموندین و گردش رفتین
عزیزم همیشه به شادی و سفر با سلامتی

ممنون عزیزم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
20 فروردین 92 14:00
سلام.

به به به ... چقدر مهمونی ... چقدر عید دیدنی ...

بابا ، خوشبحالتون، ما اینجا زیاد اقوام نداریم، همون دو سه تا هم که داریم، رفته بودن سفر، ما هم خودمون رفتیم سفر

این بود قصه ی نوروز 92 ما

سلام عیلکم
خاطراتت نوروزت خیییییییییلی بااااااااحال بود کلی خندیدممحشری به خدا دوست جون
مامان بابای الیسا
20 فروردین 92 14:17
ای وای چرا مریض شدین بازم خدارو شکر که گردش و تفریح سر جاش بودهمیشه به شادی

مرسی الهام جون همینطور شما عزیزم
خانومي
20 فروردین 92 14:20
آخي.........نازي..........چقدر سرماخوردگي بچه ها سخته....يعني واسه مامانا سخته ببينن بچه شون كسل و بيحاله..........

خداروشكر كه اليناجون خوب شده...ايشالا سال خوبي باشه امسال واسه همه مون ......خدايا به اميد تو

آره واقعا کمپلت سیستم آدمو بهم میریزه
آمین
مطهره
20 فروردین 92 14:40
الهی! مریض بودن و مریض داری و مهمونی رفتن و سر کار رفتن

خدا رو شکر که خوب شدین

دیگه دور و بر جایی مونده که نرفته باشین احیانا

آره والا هیچ نگووووووووو
ممنون عزیزم

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
20 فروردین 92 14:48
عزیزمی...

نشوندن لبخند روی لبهای یه دوست، یعــــــــــــــــنی بهترین هدیه از جانب پروردگار

محشری به خداااااااااااا
سمانه مامان ستایش
20 فروردین 92 17:17
ای جانم چقد بد که تو عید مریض شدین
خداروشکر که الان بهترید.امیدوارم الیناجون همیشه سالم باشه و دیگه مریضیشو نبینی محبوبه جون.
یعنی محبوبه من با این 3تا پست گزارش نوروزیت انگار سریال دیدم
چقد خوبه که انقد جای با صفا دارید و ازش استفاده میکنید.تهرای با اینهمه شلوغی میخواستید بیاد چیکار؟حیف اونهمه طبیعت نبود؟

آره خیلی بد بود سمانه جون
ممنون دوست خوب من
شرمنده روی دوستان
آره اینجا جای باصفا و دیدنی خیلی زیاد داره عزیزماتفاقا ما شنیدیم تهران تو عید خلوته گفتیم بیایم آخه اکثر شماها عید میرین مسافرت و اونجا خالی میشه دوست جوناما خداییش خودم هم امسال حس مسافرت نداشتم
خاله ی امیرعلی
20 فروردین 92 22:44
به به.. اینم واسه خودش سفرنامه ای بود ها..(:
خوشحالم ک همه روزشو بهتون خوش گذشته و بیرونُ تفریح بودین.. ایشالا همیشه شادُ سلامت باشید..

ممنون عزیزم
مادر کوثر
21 فروردین 92 8:55


آخیییییییییییییییییی

نوروزتون همیشه شاد و به دور از بیماری و سرشار از سلامتی



ممنون دوست جون
مامان پاتمه
21 فروردین 92 9:06
ای جان دخملی نبینم مریض و کسل باشی

وای عجب جای خوشششششگلی رفتین واسه تفریح دلم خواست

مرسی خاله جون
با افتخار حاضریم در خدمت باشیم عزیزم
مریم مامان کیارش
21 فروردین 92 9:46
الهیییییییی پس شما هم مریض شدید مثل ما !!! امیدوارم الان حالتون خوب شده باشه
لطفا یه سر به وب ما بزنید بعدا نوشت داریم .

آره عزیزم. ممنون الان کمی بهتریم اما همچنان سرفه میکنیم...
حتما میام عزیزم
مامان محمدرهام جون
21 فروردین 92 10:22
ای جااااااانم بمیرم خاله که کسل و بیحال بودی ان شالله همیشه تندرست باشی گل دخترمفدای الینای خوشگل وخوشتیپ

خدا نکنه عزیزم.مرسی که اینقدر به ما لطف داری گلم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
21 فروردین 92 16:05
خدابدنده خوشحالم که بهتریدعزیزم
گزارشتون کامل وخوب بودمحبوبه جون چه جاهای باصفایی رفتیدمن عاشق طبیعتم.
همیشه درکنارهم شادوسلامت باشید

ممنون آنا جون
جای شما خالی عزیزم
ممنون از دعای قشنگت
مامان روژینا
22 فروردین 92 1:54
می گم دوستم بد که نمی گذره ؟والا منم اگه انقدر ددر بودم و بهم خوش می گذشت مثل تو هی تند تند اپ می کردم ولی خداییش عجب جاییه این بجنوردا اتفاقا فامیل داریم واجب شد یه سفر بیایمپس شما هم مریض شدین اخی بچم الینا چی کشیده ؟مامانی بچلونش بچمون وووووووووووو

آره طبیعت قشنگی داره اینجادستت درد نکنه بهار جون یعنی چون فامیل دارین میخوای بیای اینجا؟!!ما هم اینجا حکم شلغمو پیدا میکنیم احیاناً
آره بهار باورت میشه هنوز هم من و الینا مرضیم و دوباره امروز باید دکتربوووووووس برا دوست خوبم و روژینای نازم
نازی
23 فروردین 92 2:44
سلام.سال نوتون مبارک.ای دختر ناقلا با این مریض شدنش.ماشالله خیلی بانمکه.امیدوارم دلتون همیشه شاد باشه.

سلام عزیزم.سال نو بر شما هم مبارک.ممنون نازی جون.وروجکا رو ببوسید
زهره جون
29 فروردین 92 9:34
چقد مریضی بچه ها بده مخخخصوصا تو ایام عید
مهسا مامان کیارش
30 فروردین 92 16:51
عزیزدلم نبینم که سرماخورده ای الهی بگردمت ایشاا... زودی خوب شی گلم

مرسی خاله مهربون
مامان ایسان
2 اردیبهشت 92 9:32
قربونه الینا برم با اون شیرین زبونیش دوستم منو ببخش تند تند بهت سر میزنم ولی نمیدونم تا میام برات پیغام بزار یه کاری پیش میاد شرمنده به خدا