نقاشی های الینا + بعداً نوشت
جمعه با خانواده بابا رفتیم درکش. به بابا گفتم نریم اونجا آخه رودخونه هست و نمیشه بچه ها رو کنترل کرد که نرن تو آب اما چون بقیه از صبح اونجا مستقر شده بودند و ما دیر رسیدیم ناچاراً رفتیم همونجا و از قضا کنار آب بودیم ! علیرغم اینکه هوا بسیااااااااار گرم بود اما آب سرد بود اما هیچکدوم نتونستیم حریف شما بچه ها بشیم و همتون رفتین یه نیم ساعتی تو آب بازی کردین و این شد که بیماریت تشدید شد و سرفه و دل درد هم بهش اضافه شد و مجبور شدیم دوباره بردیمت دکتر و داروهات اضافه شد
در حال تمشک چیدن ( چون بزور از آب آوردمت بیرون از دستم ناراحت بودی و اخم کردی!)
=================================
دیروز از صبح سردرد عجیبی داشتم تا رسیدم خونه سریع ناهار خوردیم و مادر و دختر همو بغل کردیم و ساعت3/5خوابیدیم بابا هم رفت بیرون....وقتی برگشته بود ساعت 7 شب بود و ما همچنان !!!!!!!!!!! وقتی بیدارمون کرد خیلی کسل بودم و حوصله هیچ کاری نداشتم که معصومه جون عزیزم با احوالپرسی و انرژی مثبتش منو به وجد آورد و یهو بلند شدم و طبق تجویزش یه سوپ پختم خوردیم و بعدش هم رفتیم تو اتاقت نقاشی کشیدی عزیزم
(ادامه مطلب)
چون خوب نمیتونی مداد دستت بگیری مداد شمعی هات رو آوردم تا راحت تر بتونی نقاشی بکشی
اینم هنر نقاشیت تو سه سال و دو ماه و 11 روزگیت و توضیحاتی که خودت بهم میدادی عزیزم:
یه بادکنک که شکل قلبه
==============================
تا حالا شنیدین میگن قلبش از دهنش افتاد بیرون؟! الینا به تصویر کشیدتش
===============================
میگم اینا چیه؟ میگی: این من و مامانیم که از خواب بیدار شدیم و موهامونو و شونه نزدیم و صورتمونو نشستیم!
===============================
میگم اینا کین؟ میگی: اون من و مامانیم با چتر من داریم میریم بیرون...اینم باباست که منتظره بیاد دنبالمون !
================================================
میگم اینا کین؟من و توایم؟ میگی : نه !!! اینا دو تا دوست هستن که یکیشون شیر خورده قدش بلند شده و اون یکی چون شیر نخورده قدش کوتاه شده و ناراحته !
====================================
میگم الینا چرا خورشید رو زیر پاهات کشیدی ؟! خورشید تو آسمونه عزیزم
میگی : خودم میدونم اینجا الینا داره تو آفتاب دراز میکشه !
یه کم فکر میکنم میبینم بله زاویه دید من مناسب نبوده نقاشی اینجوریه:
الینا در حال آفتاب گیری و برنزه کردن !
=============================================
اینم روش جدید و مدرن تو نقاشی کشیدن پروانه با دو دست به سبک الینایی :
میگی مامانی این دو تا پروانه هم مامان و بابای اون پروانه (بالایی) هستن که دارن میرن از مهد برگردوننش خونه :
الهی من قربونت خودت و نقاشیهات و این تعبیر و تفسیر نقاشی هات بشم دختر طلای شیرین زبون و ناز و مهربونم
==========================================
پ.ن:
طی فرایند جذاب مطالعه کامنت سایرین! در وب دوستان متوجه شدم سمانه جون مامان ستایش جونی دنبال یه شامپوی خوب واسه نازدختر میگرده منم مث غاز خودمو انداختم وسط که آره سمانه جون من از شامپوی الینا راضی هستم اما هر چی فکر کردم اسمش یادم نیومد ! گفتم میرم خونه اسمشو نیگا میکنم بهت خبر میدم آخر شب یادم اومد پریدم تو حموم تا اسم شامپو رو نیگا کنم با این صحنه مواجه شدم :
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! برچسبش پاک شده !
حالا من موندم و گیر دادن ها و سوتی گیریهای سمانه !
آخه یکی نیست بهم بگه : دختر!!! تو رو چه به مطالعه کامنت سایرین!
بعداً نوشت:
دوست عزیز و نازنین و با معرفت خودم"مامان آینده یه فسقلی" فرشته نجات بنده شدند و اسم شامپو رو پیدا کردند
خیلی ممنونم رفیق جون ِ با معرفت خودم
حالا یه چیز تو پرانتز میگم باز نیاین اینجا بهم گیر بدین : باورتون میشه اسم شامپو اصلاً واسم آشنا نیست؟! ینی به این نتیجه رسیدم حق با سمانه جونه مشکل کنجکاوی و مطالعه کامنت سایرین نیست! مشکل آلزایمر و این حرفاست!!!!