الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

نقاشی های الینا + بعداً نوشت

1392/7/15 18:34
نویسنده : مامان
1,388 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه با خانواده بابا رفتیم درکش. به بابا گفتم نریم اونجا آخه رودخونه هست و نمیشه بچه ها رو کنترل کرد که نرن تو آب متفکر اما چون بقیه از صبح اونجا مستقر شده بودند و ما دیر رسیدیم ناچاراً رفتیم همونجا و از قضا کنار آب بودیم ! علیرغم اینکه هوا بسیااااااااار گرم بود اما آب سرد بود اما هیچکدوم نتونستیم حریف شما بچه ها بشیم و همتون رفتین یه نیم ساعتی تو آب بازی کردین و این شد که بیماریت تشدید شد و سرفه و دل درد هم بهش اضافه شد و مجبور شدیم دوباره بردیمت دکتر و داروهات اضافه شدافسوس

در حال تمشک چیدن ( چون بزور از آب آوردمت بیرون از دستم ناراحت بودی و اخم کردی!قهر)

=================================

دیروز از صبح سردرد عجیبی داشتم تا رسیدم خونه سریع ناهار خوردیم و مادر و دختر همو بغل کردیم و ساعت3/5خوابیدیمبغلخواب بابا هم رفت بیرون....وقتی برگشته بود ساعت 7 شب بود و ما همچنانخواب تعجب!!!!!!!!!!! وقتی بیدارمون کرد خیلی کسل بودم و حوصله هیچ کاری نداشتم که معصومه جون عزیزم قلببا احوالپرسی و انرژی مثبتش منو به وجد آورد و یهو بلند شدم و طبق تجویزش یه سوپ پختم خوردیمچشمک و بعدش هم رفتیم تو اتاقت نقاشی کشیدی عزیزم

(ادامه مطلب)

 

چون خوب نمیتونی مداد دستت بگیری مداد شمعی هات رو  آوردم تا راحت تر بتونی نقاشی بکشیچشمک

اینم هنر نقاشیت تو سه سال و دو ماه و 11 روزگیت و توضیحاتی که خودت بهم میدادی عزیزم:قلب

یه بادکنک که شکل قلبهقلب

==============================

تا حالا شنیدین میگن قلبش از دهنش افتاد بیرون؟! الینا به تصویر کشیدتشزبان

===============================

میگم اینا چیه؟ میگی: این من و مامانیم که از خواب بیدار شدیم و موهامونو و شونه نزدیم و صورتمونو نشستیم!خنده

===============================

میگم اینا کین؟ میگی: اون من و مامانیم با چتر من داریم میریم بیرون...اینم باباست که منتظره بیاد دنبالمون ! بغل

================================================

میگم اینا کین؟من و توایم؟ میگی : نه !!! اینا دو تا دوست هستن که یکیشون شیر خورده قدش بلند شده و اون یکی چون شیر نخورده قدش کوتاه شده و ناراحته ! زبان

====================================

میگم الینا چرا خورشید رو زیر پاهات کشیدی ؟! خورشید تو آسمونه عزیزم

میگی : خودم میدونم اینجا الینا داره تو آفتاب دراز میکشه !

یه کم فکر میکنم میبینم بله زاویه دید من مناسب نبوده نقاشی اینجوریه:

الینا در حال آفتاب گیری و برنزه کردن ! قهقهه

=============================================

اینم روش جدید و مدرن تو نقاشیاز خود راضی کشیدن پروانه با دو دست به سبک الیناییاز خود راضیمژه :

 

میگی مامانی  این دو تا پروانه هم مامان و بابای اون پروانه (بالایی) هستن که دارن میرن از مهد برگردوننش خونه خنده:

الهی من قربونت خودت و نقاشیهات و این تعبیر و تفسیر نقاشی هات بشم دختر طلای شیرین زبون و ناز و مهربونمماچماچماچقلبقلبقلب

==========================================

پ.ن:

طی فرایند جذاب مطالعه کامنت سایرین!نیشخند در وب دوستان متوجه شدم سمانه جون مامان ستایش جونی دنبال یه شامپوی خوب واسه نازدختر میگردهلبخند منم مث غاز خودمو انداختم وسط که آره سمانه جون من از شامپوی الینا راضی هستم اما هر چی فکر کردم اسمش یادم نیومد ! خجالت گفتم میرم خونه اسمشو نیگا میکنم بهت خبر میدم مژه آخر شب یادم اومد پریدم تو حموم تا اسم شامپو رو نیگا کنم با این صحنه مواجه شدم :

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!قهقهه برچسبش پاک شده ! قهقهه

حالا من موندم و گیر دادن ها و سوتی گیریهای سمانه ! منتظر

آخه یکی نیست بهم بگه : دختر!!! تو رو چه به مطالعه کامنت سایرین! نیشخند استرس

بعداً نوشت:

دوست عزیز و نازنین و با معرفت خودم"مامان آینده یه فسقلی" فرشته نجات بنده شدند و اسم شامپو رو  پیدا کردند

خیلی ممنونم رفیق جون ِ با معرفت خودمبغل

حالا یه چیز تو پرانتز میگم باز نیاین اینجا بهم گیر بدین مشغول تلفن نیشخند: باورتون میشه اسم شامپو اصلاً واسم آشنا نیست؟!تعجبخجالت ینی به این نتیجه رسیدم حق با سمانه جونه مشکل کنجکاوی و مطالعه کامنت سایرین نیست! مشکل آلزایمر و این حرفاست!!!!متفکرخجالت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (43)

تا ابددونفره
15 مهر 92 10:20
سلااااااااااااااااام عزیزمبه به چه جای با حالی.کنار آب خیلی خوبهولی خوب با بچه ها.خصوصا اگه مریض هم باشنآخی اخمتو بخورم من
عزیزم نقاشی هاشو چه باحالنوای من عاشق اونی شدم که قلب زده بیرونعجب چشایی دارهموهای شونه نکردتونو برمحموم آفتاب ای الینای شیطون.مرسی که این نقاشی های خوشگلو بامزه رو به ماهم نشون دادی....من که چند بار نگاهشون کردمدارم فکر کی کنم ببینم اسم این شامپو چیه


نسترن جون درکش یه منطقه تفریحی خییییییییلی بکر و قشنگ تو آشخانه ست...اما خب تو شرایط ما و مریضی الینا جای مناسبی نبود!
آره منم کلی خندیدم به اون نقاشی و چشاش !
مادر و دختر ژولیدهالبته نقاشیش کمی اغراق آمیز بود ها !
بله دیگه دخملی برنزه میکنه طبیعی
ممنونم عزیزم که اینقدر مشتاقانه و دقیق نگاه میکنی
والا برای رهایی از گیر دادنهای دوستم هم شده باید برم داروخونه اسمشو پیدا کنم وگرنه رسوای خاص و عام میشم!

مریم مامان سروش
15 مهر 92 10:55
برای آب بازی نمیشه حریف بچه‌ها شد.


واقعا همینطوره...
مامي كيانا
15 مهر 92 11:49
از دست تو محبوبه جان
خداييش گاهي اوقات از بعضي كارهات كلي ميخندم
خيلي باحاله شامپو رو ميگم
راستي از دماغ عزيز چه خبر؟
واي چقدر تفسير اين نقاشي هاي الينا جون علمي و دقيقه
از دوستي كه شير نخورده
ويا آفتاب گرفتن خيلي باحال بود
واي منم چند روزه كه سردردم و به گمانم سرما خوردم
وقتي ميخوابي خيلي كيف ميده ولي اصلا از حالت بعد از خواب خوشم نمياد
نه نه اصلا دوست ندارم
واسه همين عصرها با خودم ميجنگم كه نخوابم كسلي بعد خواب هرگز هرگز
راستي همين الآن يك پست داغ داغ گذاشتم از دست ندي دوست جونم

به این نتیجه رسیدم من ضایع ِ خدایی هستم !
دماغ هم خوبن؟ دعاگوی سلامتی دوستان هستن
واسه خودم هم خیلی جالب بود
دقیقا منم همین مشکلو دارم اگه بخوابم بیدار شم ببینم تاریک شده حالم گرفته میشه و خیییییییییلی کسل میشم
اول اومدم شیرینی های خوشگلت رو دیدم بعد این کامنت رو تایید کردم
مامان احسان
15 مهر 92 13:02
سلام خواهری خوبم خدا رو شکر از صبح تا ساعت 12.30 جلسه داشتم بعد از ظهر هم دوباره جلسه دارم مسخره بازی. خودت چطوری دخمر گلی چطوره توی عکسها که خوبه خدا رو شکر ماشالله یه پا پیکاسو شده ها دوستتون دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه راستی کاشی های حمامتون خیلی خوشگله من عاشق این رنگ گلم

سلام عزیزم ممنونم اس ام اس دیشبت کلی بهم انرجی داد و فعال شدم و اون سوپی که گفتی توش زنجفیل بریز رو پختم و خوردیمممنون عزیزم بهتریم ممنون عزیزم خودم هم کاشی هامون رو دوست میدارم البته گلها ترکیبی هستش دو تا بنفش یک قرمز خوشگل ...عکسشو سر فرصت میزارم واست
سمانه مامان ستایش
15 مهر 92 13:02
اول بگم که فکر نکنی با نوشتن قضیه بی خیالت میشماآخه کی میتونه همچین سوژه باحالی رو ول کنه
به به باز گردشای جان چه اخمالو شده الینا جونمخب مگه میشه این فسقلیا آب ببینن و آب بازی نکنن؟
احتمالا شدیدا به همسری اخمالو کردی محبوبه جون واسه گردش بی موقع
واااای خدا چه نقاشی های قشنگی
خیلی اون مامان و دخمل ژولی پولی باحال بودن
تا 7شب خوابیدی واسه همینه نصفه شبی خوابت نمی برده دیگه

همین دیگه ! میدونم ول کن ماجرا نمیشی ! حالا خوبه واست مدرک هم آوردم ها !
آره حسابی شاکی شده بود و میخواست برگرده تو آب!
نه اتفاقا من خودم آدم گردشی هستم و چون مدتها بود بیرون نرفته بود بهم چسبید مخصوصا که داماد بزرگه همسر کوهنورده و همیشه انواع گیاهان دارویی مث آنخ،آقباش و یه چیزای دیگه جمع میکنه میاره واسمون دم میکنه میخوریم جات خالی خیلی میچسبه و من عطر و طعمشونو خیلی دوست دارم البته کلاً اخمالویی تو ذاتم هست دیگه کاریش نمیشه کرد!
آره خیلی خندیدم ...اما باور کن الینا اغراق آمیز برخورد کرده با قضیه

آره دیگه دقیقاً
سمانه مامان ستایش
15 مهر 92 13:04
راستی میدونستی خورشید بزرگ و کامل تو نقاشی های بچه ها نشونه رابطه خوب بچه ها با باباشونه؟
که این تو الیناجون کاملا مشخصه

جداً ؟! نمیدونستم ! چه جالب
در مورد الینا کاملاً صدق میکنه
مامان احسان
15 مهر 92 13:26



آتنا مامانیه روشا یدونه
15 مهر 92 14:01
همیشه به گردش و تفریح. به به پیکاسو خانوم چه نقاشی هایی کشیده ما شا االه به این همه هنر


ممنون آتنای عزیز
شهرزاد مامان حسین
15 مهر 92 15:13
سلام. وای چه چای باصفایی. دلم خیلی خواست.
من عاشق نقاشی بچه هام.مخصوصا وقتی داستاناشوبرام تعریف می کنن.
اون نقاشی برنز کردنش عالی بود. ای جونم. ببوسش.

بله واقعا طبیعت بکر و زیبایی داره.جاتو خالی عزیزم.ای جانم تشریف بیارین در خدمت باشیم

زهرا مامان ارتا
15 مهر 92 17:03
چه نقاشیهای قشنگی افرین به الینا جون ایشالاه همیشه به گردش و شادی البته بدون مریضیو کسل بودن چه سوتی بامزهای به وبلاگ نوپای ما هم سر بزنید

ممنونم عزیزم

چشم حتما
تا ابددونفره
15 مهر 92 17:46
سلام عزیزمواست پرس وجو کردم از هر کی می شناختم.کسی نمی شناختشولی آجیم زنگ زده بود 118 این شماره رو بهش داده بودن
......
ببخشید بیشتر از این نتونستم کمک کنمواسه خودت می خواستی



سلام نسترن جونیک دنیا ممنون عزیزماز طرف من از خواهرتون هم تشکر کنیدآره گلم واسه خودم میخوام
فرزانه مامان آرین مهر
15 مهر 92 19:54
عزیزم قربونش برم با این تفسیر نقاشیهاش بچه های حالا کجا ما کجا .میبوسمش
در مورد شامپو هم کلی خندیدم
خیلی دوستتون دارم

ممنون فرزانه جونواقعا بچه های این دوره شگفت انگیز هستن مث آرین مهر عزیزم که میره میزو میزنه تا از مامانش حمایت کنه
شامپو!
منم خیلی شما و گل پسر رو دوست دارم عزیزم
مهرناز(مامان آرسام)
15 مهر 92 23:59
وای خدا آدمای نقاشیای الینا چقدر بامزه ن!! همشون بابا لنگ درازن! الهی بگردم با اون نقاشیای خوشگلت عشقممممممممممم برنزه کردنش منو کشته آخه
محبوبه جون قضیه شامپو خیییییییییلی باحال بود


آره همشون مو و چشم دارن فقط و قدشون بلنده!
میبینی دخمل قرتی ما ت نقاشیها دوش آفتاب میگیره!
بابت شامپو ! خیلی ضایع شدم!
مامان روژینا
16 مهر 92 0:48
وای من که ادم بزرگم (مثلا) آب می بینم از خود بی خود می شم چه برسه به این بچه الهی قربون اون اخمش بشم
در ضمن محبوبه خانم اخمالو حداقل بیرون می ری با روی گشاده برو از یه طرف به شوشو گیر می دی از یه طرف به بچه واه واه واه
وااااااااااااای جییییععع چه نقاشییایی یعنی عاشق تفسیراش شدما محبوبه خداییش از خواب بیدار شدی اون شکلی بودی ؟
اون قلبه هم که از تو دهنش افتاده بود بیرون خیلی قشنگ بود
وااااااااااااااااااااااااای عجب سوتی دادی به سمانه نمی دونم چرا من اینقدر کیف کردم یعنی جای سمانه بودما ول کن قضیه نبودمخوب عزیزم سرت به کار خودت باشه به کامنت مردم چیکار داری

وای امشب چقدر خندیدم خدا به خیر کنم بسی شادمان کردی نصفه شبی
الینا رو ببوس و بهش بگو خاله بهار عاشقتههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

خب منم همینطورم واسه همین اخمالو کردم که نریم کنار رودخونه!حالا چقدر هم جواب داد؟!من؟!بی اخم؟! هرگز مباد!
حالا شوما بین اون همه نقاشی گیر بده به قیافه ما؟!
یا خدا خوب شد طرف حسابم تو نبودی بهار وگرنه که کچل میشدم باز سمانه رو میشه یه جورایی راضی کرد!
همین دیگه یکی نبود بهم بگه آخه تو رو سَنَنَ؟!
بله خب شما همیشه در حال خندیدن به اوضاع و احوال ما باش رفیق!
ما هم عاشششششششششششق خودت و روژینای جیگرطلا هستیم خاله بهار

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
16 مهر 92 1:24
شامپو روووووووووووووو

خواستم بی سر و صدا بیام و برم، ولی نتونستم جلو خندمو بگیرم....

شرمنده

شبت بخیر گلم... باز میام پیشت...



وای ....جون خیلی ضایع شدم پیش سمانه!
منتظرت هستم اما بجای خندیدن به من کمکم کن در برابر سمانه !
ღ مونا مامان امیرسام ღ
16 مهر 92 1:39
خستگی و کوفتگیه بعد از بیدارشدن خودش ی استراحت مفصل میخواد



خیلی باحال بودواقعا همینطوره
ღ مونا مامان امیرسام ღ
16 مهر 92 1:47
خیلی جای باصفایی بوده.
فقط برای الینا جونی ناراحتم.براش از نوشت؟؟برای دل دردش میگم
امیدوارم خیلی زود خوب شی عزیز دلم
واااااااااااااااااااااااااای خدا جون
چقدر قشنگ نقاشی کشیده.تفسیرش که حرف نداره
دوست جوون خیلی حیفه اگه حتی یکی از اینها رو نگه نداری
من جات بودم پشتش توضیحش رو هم با مداد مینوشتم.فکر کن هر چی تو قلب مهربونش میگذره میاره رو کاغذ
پروانه ها روووووو
اینم بگم و زحمت و کم کنم
رو تختیت خعـــــــــلی رنگش نازه
من عاااشق رنگ سبزم.هرچی میخرم بیشترشون رنگ سبزن
امیدوارم دقایقت سبز باشه الینای عزیزم


جای دوستان خالی
دل دردش هم از همون سرماخوردگی و ویروس بود مونا جون.جالبه یه روسری بستم درو کمرش گرم کرد پهلوهاشو و دردش کم شد(علرغم اینکه من همیشه زیر لباس زیرپوش حتما تنش میکنم!)
آره مونا جون پیشنهاد جالبیه که چندتا از نقاشیهای هر رده سنی بچه هامون رو یادگاری نگه داریمممنون از پیشنهاد خوبت
اتفاقا مونا جون من خودم هم عاااااشق رنگ سبز هستم
ضمناً معنی اسم الینا هم همیشه سبز هستش واسه همین وقتی اسمشو انتخاب کردم سرویس و وسایلاشو سبز سفارش دادم و خریدم
سمانه مامان ستایش
16 مهر 92 3:32
آخه دختر کامنت سایرین رو مطالعه میکنی صداشو درنیار دیگه
من اسم شامپوی الینا رو میخوااااااااااام

دیگه درس عبرت شد واسم
مامان ایسان
16 مهر 92 7:46
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ای کاش کودک بودم تا از ته دل میخندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش میکردم
کوچولو روزت مبارک

خیلی قشنگ بود عزیزم
روز جهانی کودک مبارک
مانی محیا
16 مهر 92 8:15
خص


مامی کوروش
16 مهر 92 9:28
احتمالا نرفتن دلیل دیگه ای نداشته؟ !قوووم ... و اینا؟
این مریضی جدید اینجا هم خیلی زیاد شده . ما تازه خوب شدیم حالا همکارا گرفتن، خدا بداد برسه! !! یعنی من عاشق اون توضیحاتشمممم عشقمههههه شیرین زبون
ای کامنت دیگران بخووون، ای همکار من به تو چی بگممممم؟ !
خیصوصی

خفه نشی فریما جون! نه باور کن چون خودم اهل تفریح و گردشی هستم دوست دارم بریم بیرون باهاشون اما اونروز فقط بخاطر شرایط الینا و مریضیش ترجیح میدادم کنار آب نباشیم
وگرنه یه داماد دارن انواع چایی های گیاهی و کوهی واسمون رو آتیش درست میکنه خیلی باحاله و من خیلی دوست دارم
والا در مورد کامنت سایرین همون هیچی نگی بهتره خودم حسابی نادم و پشیمانم
آتنا مامانیه روشا یدونه
16 مهر 92 10:35
روزت مبارک گلم

ممنون خاله جون
مامان آيسو وآيسا
16 مهر 92 10:57
روزت مبارك الينا جووووووووووونم


ممنونم خاله جون
تا ابددونفره
16 مهر 92 11:05
خصوصی


تا ابددونفره
16 مهر 92 11:42
روز الینا جونم مبارکعزیزم خصوصی دوم اومد برات

ممنون نسترن جونبله اومد
تا ابددونفره
16 مهر 92 11:53
خصوصی


ندا
16 مهر 92 12:51
افرین الینای نقاش کفپوشاتم که مثل اتاقای من نکنه من طراحتم حالا میخوای عکس بذاری چرا میپیچونی یهو بذار همه رو دیگه حمومتم که دیدیم بابا بیخی خی


جداً؟ تفاهمو داری ندا ؟! آره خودم هم شک کردم ینی اون خانوم تو بودی نداااااااا؟!
نه جانم تا نیای نمیشه!
مارال - مامان روشا
16 مهر 92 15:42
روز کودک مبارک
خوش بحالشون چقدر آب بازی کیف داره
امیدوارم خوشگل خانوم زودتر خوب بشه
همه چی رو ول کن اون نقاشیهای خوشگل رو بچسب
ای جانم چقدر خوشگل میکشی خاله جون برای من هم نقاشی بکش بفرست

ممنون مارال جون
حتما خاله جون با کمال میل در خدمتتون هستم
مامی امیرین
16 مهر 92 21:14
بعد از یه سر درد چه میچسبه یه خواب راحت کنار این فرشته ها..
اونوقت این الینا ساعت 7 ÷اشد کی خوابید شب؟!!!
ماشالا چه نقاشیهای قشنگی..
نسبت به سنش خوب میکشه ها.امیرعلی 4 ماه کوچیکتر ولی هنوز به جز خط خطی کاری نمیکنه!!!!
نگران آلزایمرت نباش..احتمالا عوارض 30 سالگیه..منم بدجور گرفتارشم.

خیلی چسبید اما بعد از بیدار شدن دوباره از بس خوابیده بودم سرم درد گرفت!
الینا یه خصلت جالب داره که تحت هر شرایطی که باشه و هر چقدر که طی روز خوابیده باشه شب ساعت10-11 خوابه
ممنون عزیزم...هنوز زوده واسه نقاشیهای هدفمند الینا هم جدیدا نقاشی هاش کمی فرم گرفته قبلش همش خط خطی بود
اوووووو پس من باید خیلی نگران باشم چون از سی ، سه تا هم رد کردم!
مامي كيانا
17 مهر 92 8:52
پس مشكل برچسب شامپو حل شد؟
اتفاقا امروز ميخوام برم براي كيانا شامپو بگيرم و تصميم گرفتم شامپوش رو عوض كنم
ولي تابحال اين مارك رو تو فروشگاه ها نديدم
پم داپي آره بايد بگم آقا شامپو پم داپي ميخوام؟
اسمش سخته
حالا قيمتش چنده؟ كجاييه ماركش ؟


بله از برکت داشتن دوستان بامعرفت و باهوش پیدا شد
همین دیگه...آخه منم رفتم دارخونه گفتم یه شامپوی خوب میخوام اینو بهم دادقیمتش16000بود و نمیدونم مال کدوم کشوره!
مامي كيانا
17 مهر 92 8:53
مرام و معرفت دوست جون بامعرفت تيز و بز و شيرازي مارو كشته


واقعا دستش درد نکنه نجاتم داد
البته معرفت شما هم دست کمی نداره دوست باوفا و کدبانوی من
تا ابددونفره
17 مهر 92 10:20
دست دوست عزیزمون درد نکنه که کمک کردندست شما هم درد نکنه برای کادر زیبای عکسخوچله خیلی


مامان محمدرهام جون
17 مهر 92 11:15
سلام به محبوبه عزیزم ودختر ماهش

واااااااااااااااااای حیف که باز حالت بد شده گلم وگرنه گردش خوبی بوده .انشالله زود زود سالم وتندرست میشی عروسکم
سر محبوبه نازمم که تا الان خوب شده خدا روشکر
نقاشیهاشو ببین
مامانشو ببین خخخخخخخخخخخخخ
قربونت برم دوست گلم کامنتهای منو خوندی عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟



خخخخخخخخخخخخخخخ آلزایمر!!!!!!!!!!!!منم دارم

سلام به سمانه عزیزم و پسر گل و بلبلش

آره کامنتهای شما بود که منو به این روز انداخت!
وای سمانه جون جدی دارم واسه خودمون نگران میشم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 مهر 92 20:59
اِهم اِهممم... من تاااااازه اومدم بخونم مطلبتو



اووووووووووووخی الهییییییییییییییییی اخمشووووووو... اصلا این اخمالو کردن تو خونه ِ شما نباشه، نمیشه. نه؟!



باز خدا خیرش بده معصومه جون رو! ای کاش از صبح دستور ِ سوپ پختن رو به شما میداد!



وای من عاشق ِ بادکنک قلبی اممممممم...خیلی باحاله! رنگ قرمزشو عششششششششششق است



هههههههههه مادر و دختر با موهاییی فشن



اووووووووووووو ... دخترای این دوره زمونه رو میبینی تو رو خدا؟! ما بچه بودیم نمیدونستیم اصلا خورشید چی چی هست، اینا زیر خورشید میخوابن و برنزه هم میشن!



خداییش نقاشی هاش معرکه ست! تفسیرهاش هم که حرف نداره! هزار ماششششششششالا



********************

خبببببببببب.... به موضوع ِ گرم و داغ و باحال ِ شامپو رسیدم که دیگه بحثی نیست جز اینکه دوست جونی ِ خودممممممممممم... پیدا کردن یه عکس ِ ناقابل، کاری نبود در مقابل ِ یه دوست نازنین به نام محبوبهههههههههههه جونمون



اوووووووف... من دیگه اصصصلا حوصله گیر دادن ندارم... از صبح که چشمامو باز کردم دارم کل کل میکنم... بسه دیگه...




من به فدایت که واسه خط به خط ِ پستها وقت میزاری و نظر میدی عزیزم

وااااااا تا حالا مادر و دختر فشن ندیده بودی؟!

والا بخدا !!!! دوره زمونه خیلی عوض شده خواهر!!!

ممنونم دوست جونی ِ خودم

در موردِ شامپو باز هم تشکر

خب مجبوری اینقدر کل بندازی که انرجیت تحلیل بره؟!تسلییییم شو و خودتو خلاص کن !




ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 مهر 92 21:00
نمیدونم کامنتم اومده یا نه! مجبورم دوباره بفرستم.... هیچچ فرقی با هم ندارن... لطفا یکیشو تایید کن


عزیزم ...فدات شم همون اولی رسیده بود...خیلی تو زحمت افتادی دوباره نوشتی
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 مهر 92 21:02
واااااااااااااااااااااااااااای اصلا اون بالا نمینویسه که کامنت ثبت شد.....

نمیدونم چند بار فرستادم واست....

یکیشو تایید کن محبوبههههههههههههههههههههههههههههههههههه جون.

آخه فدات شم منتظر میموندی من جواب میدادم رسیده یا نه؟بعد دوباره اینقدر تایپ میکردی!
اینا همش نشون دهنده معرفته ها!

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 مهر 92 21:03


بیا بهم بگوووو ثبت شد یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


حالا میپرسی؟! بعدِ اینهمه تایپ مجدد؟! آره عززززززیزززززززم رسیده بود همون اولی
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 مهر 92 21:05
مجبور شدم کامنتمو تکه تکه کنم....

ولی ما اون کامله رو تاییدش کردیم

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 مهر 92 21:13
pomme d'api = اسم ِ شامپو

یک لغت فرانسوی هستش، به معنی ِ سیب.
.
.
.
.
.
.
.
این هم نتیجه ی مطالعه کامنت سایرین، از جمله مامی کیانا .

دوست جونی، بعضی وقتا خوندن کامنت ها به نفع ِ ، بعضی وقتا هم به ضرر...

مامی کیانا با شماســـــــــتا !
بابا تو دیگه کی هستی رفیق !!! الحق که زبرو زرنگی!
.
.
.
.
پس ینی میگه ادامه بدم به این فرایند ِ جذاب و دوست داشتنی و دست از ترک ! بردارم؟!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 مهر 92 21:14
وااای... اسم شامپو رو واست پیدا کردم و نوشتم.. نمیدونم کامنتم اومد یا نه! جون ِ من هر کدوم که چند تا چند تا اومده
فقط یکیشو تایید کن

وبلاگت چرا اینجوری شده؟! با کامنت های من لج میکنه

رسیده عزیزم
یحتمل وبلاگم هوشمند شده و میخواد باهات کل بندازه!دیده مدیر وبلاگ کم آورده خودش دست بکار شده!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 مهر 92 21:57
یعنیاااااااااا

شما توی گذاشتن ِ "+ بعداً نوشت" رکود شکستی!

هیشکی تا این حد بعدا نوشت نداره خووووو

گرچه میدونم ایندفعه رو خودم باعثش شدم...

بعداً نوشت نیز همچون مطالعه کامنت سایرین جزء مقولات مورد علاقه اینجانب میباشد رفیق!علی الخصوص که مسببش شخص شخیص شما باشد !
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
18 مهر 92 11:54
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

چی میگییییییییی باباااااااااااا
رفییییییییییییییق

واقعا فکر کردی اینقدر بیکارم که هی تایپ کنم؟

copy و paste میکردم...

تنبل هم خودتییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

___ _ _ _ _ __ __ _______ _ _ _ _ _ _ _______ ____

سلام عزیزم صبحت بخیر.... فدای تو بشم من... خو دیشب بعد از چند روز اومده بودم و مطلبتو خونده بودم، حرصم میگرفت ارسال نشه. خییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوستت دارم

دوست جونی، فکر کنم با کپی و پیِــست میونه ی خوبی نداری. نه؟!
این رو یادت میاد : & & & & & & & &
نشسته بودی دونه دونه تایپ کرده بودی؟

فدای تو یار ِ خوب و صمیمی.... بیا م تا ت کنم...

* از من به تو نصیحت: وقتی یه کامنت طولانی مینویسی و واسش وقت میذاری، قبل از ارسال، یه کپی ازش بگیر...


اتفاقا وقتی داشتم مینوشتم یاد &&&&&& افتادم ولی با خودم گفتم کامنت که آدم کپی نمیکنه فکر میکنی رفته دیگهههههههه
نگو شما کلاً تو کار محکم کاری و کپی پست هستی!
خییییییییییییلی خندیدم
مامان ایسان
20 مهر 92 7:46
عاشق قلب کوچولوش شدم
چهره هارو خیلی جالب کشیده وافعا خوشم اومد
چترش منو کشته
حالااین برنزه کردنو افتاب گرفتنو از کجا یاد گرفته این بلا خانم ما
مشخصه نقاش خوبی میشه
وای یادش بخیر بچه بودیم چقدر تو این برکه ها صفا میکریدم خونمون باغ داشت و دور اصرافمون پر از نهر هایه اب بود یه بار انقدر با بچه ها تو این رودخونه ها بازی کردیم که یه هفته افتادم تو رختخواب و دوا درمون شدم
یاد بچگی هامون بخیر دلم گرفت


مرسی فرزانه جون از اینهمه تعریف و تمجید
والا خاهر جان مادرش که اهل این قرتی بازیا نیست یحتمل از زن داییش که همیشه با همن یاد گرفته
واقعا چه روزایی بود یادش بخیر