الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

بعد چی میشه؟!

1392/8/27 9:52
نویسنده : مامان
743 بازدید
اشتراک گذاری

مامان:الینا موقع رانندگی بابا رو نبوس

الینا موقع رانندگی با بابا شوخی نکن حواسشو پرت نکن!

الینا: بعد چی میشه؟

مامان: ممکنه تصادف کنیم

الینا : بعد چی میشه؟

مامان: ماشینمون خراب میشه، خودمون زخمی میشیم

الینا : بعد چی میشه؟

مامان : از بدنمون خون میاد

الینا: بعد دایی جون چی میگه؟

مامان: میگه واااااااای الینا جونم چی شده؟!!

الینا: بعد زن دایی جون چی میگه؟

مامان : میگه وااااااااای فدات شم الینا چی شده؟

الینا: بعد مادرجون چی میگه؟

مامان: وااااااااااای چیکار کردین با بچه م؟! خدا مرگم بده!

الینا: بعد بابا جون چی میگه؟!

مامان:آخ

الینا : بعد دایی سعید چی میگه؟

مامان:خنثی

الینا: بعد عمه جون چی میگه؟

مامان:چشم

الینا: بعد.....

مامان:ساکتعصبانی

 

و این داستان در همه موارد ادامه دارد....!!! ابله

=====================================================

این روزها تو اکثر وبلاگها میخونم که با خوشحالی از استقلال کودکشون و جدا کردن اتاقش مینویسن قلب

حالا مشکلی که ما تو خونمون داریم اینه که شما میخوای جدا شی و بری اتاق خودت بخوابی اما من و بابا هنوز آمادگی ِ دوری از شما رو نداریم و بهت اجازه نمیدیم مستقل شی نیشخند زبان خجالت 

 

وروجک بدون اجازه رفته بود ی عینک منو زده بودی به چشاتیولعینک انشاله همیشه چشات سالم باشه و مجبور نشی از عینک استفاده کنی دختر طلاماچ

اینم عکس وسایل کمک آموزشی ِ کلاس زبانتلبخند:

==================================================

تولد نوشت:

هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــورا هورا امروز تولــــــــــــد دایی مسعودههورا

                                تولدت مبارک داداش مهربونمقلب

انشاله سالیان سال کنار سولماز عزیز  شاد باشید و زندگیتون سرشار از سلامتی و پیشرفت (و البته چند تا نی نی ِ تپل مپل نیشخند) باشهقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (44)

ندا
27 آبان 92 11:15
الینا کوچولوی من چقد با مزه شده با عینک میبینی بچه ها از کوچیکی هم نگران حرف مردمن تولد مسعود مبارک باشه چه جالب تولد بابای منم امروز ابانیا کلا خوبن و احساساتی
مامان
پاسخ
و همینطور نگران احساسات بقیه نسبت به خودشون آره آبانی ها همشون برخلاف ظاهر جدی و مغرورشون خیلی مهربون و احساساتی هستن راستی مجیدتون هم آبانی بود نه؟! تولد بابات مبارکیادش بخیر وقتی میومد دنبالت یا میرسوندت ترمینال سلام برسون بهشون
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
27 آبان 92 11:52
چقدر خوبه که الینا جون توی سوال هاش هوای همه ی فامیل رو داره خعــــــــلی باحال بود... هااان؟!!!!!!! جدا شدن، آمادگی میخواد؟! مگه ازدواجه؟! * یه جوک: به دختره میگن: چرا ازدواج نمیکنی؟! میگه: آخه آمادگیشو ندارم... بهش میگن: ازدواج که آمادگی نمی خواد... خواستگار میخواد. وااااااااااای... وسایل های کمک آموزشیشووووووو تولد تولد تولدشون مفالک ایشالا زنده باشن، همیشه خنده باشن... اینم نی نی های آیندشون... اِی عمه جون ِ خبیثثثثثثثثثثثثثثثث ! آخه این چه دعایی بود که کردی؟! فدای ِ عمه محبوبه جووووووونی... با اون اسم ِ خوششششششششششششگلش
مامان
پاسخ
آره میخواد از احساسات همه نسبت به خودش مطلع باشه بچه م میدونی رفیق ما کلاً همه کارامون برعکس بقیه ست جوکه چه باحال بود پس چی؟! مث اینکه من خواهر شوهرما!خب بالاخره باید یه جبروتی چیزی از خودم نشون بدم یا نه؟! تازه اینا چون فامیل هستن مسئولیتشون سنگین تره و باید اندازه سهمیه هر کدوم بچه بیارن
مامي کوروش
27 آبان 92 12:15
بچه مي خاد حس همه رو بدونه خو ، مگه بده ! ما هم مشکل شما رو در خصوص مهد کودک داريم
مامان
پاسخ
نه والا! ولی خب مشکل اینجاست که همیشه از بحث اصلی منحرف میشیم و میپردازیم به نقد و بررسی ِ حسهای فامیل نسبت به خانوم خانوما ! میگم خاهر دقت کردی بانکی ها مه چیزشون با بقیه فرق فوکوله!
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
27 آبان 92 12:19
سسسسسسلام عجب حکایتی داشتین ها بالخره بعدش چی شد الانه که چنتا بد و بیراه بارم کنی واقعععععععععا راستی خوب چکار بچه داری بزار بره تو اتاقِ خودش بخوابه من که قصد دارم ستایشو توی خونه جدید اتاقشو جدا کنم تولد دایی مسعود هم مبارک
مامان
پاسخ
سلام عزیزم والا خاهر ما خودمون هم آخرش نفهمیدیم که بعدش چی شد! نه هنوز زوده که مستقل شه و بره و ما رو تنها بزاره
مامان آیسو وآیسا
27 آبان 92 13:17
وای امان از دست این گل دخملهای شیرین زبووووون امیدوارم بزودی آمادگی جدا کردن گل دخملی رو از خودتون داشته باشین تولد دایی جووونم مبارک ...
مامان
پاسخ
ما هم امیدواریمممنون عزیزم
مطهره
27 آبان 92 13:23
دوست جون تولد داداشیت مبارک بعد چی میشه؟؟؟؟
مامان
پاسخ
ممنون عزیز بعد........
مطهره
27 آبان 92 13:24
ای خدا یه روز مجبور میشم بلیط بگیرم بیام سمت و سوی تو و اون دختر شیرین زبونتو حسابی بچلونم
مامان
پاسخ
تشریف بیارین خوشحال میشیم
سمیرا مامان آتیلا و آرتین
27 آبان 92 13:40
سلام محبوبه جون الینای ناز و زیبا رو ببوس دخترت خانم شده میخواد تنها بخوابه اون وقت نمیذاری؟ حتما از کارش استقبال کن میتونی تا وقتی خیالت راحت میشه شب یکی دو بار بهش سر بزنی ولی خیلی خوبه که خودش دوست داره اتاقشو جدا کنه
مامان
پاسخ
بله میدونم خوبه اما خودمون دلمون واسش تنگ میشه آخه به عطر تنش و بغل کردنش موقع خواب عادت کردیم
تا ابددونفره
27 آبان 92 15:03
سلاااااااااااااااام عزیزمواااااای خدای من چقد سوالخسته نباشی مامانی حتما هرروز کلی سوال باید جواب بدیماشالا الینا جون زودتر از سنش می خواد به همه چی برسهولی خیلی خوبه اگه خودش دوست داره کار شما راحت تر می شه دیگهنازی با عینک یکم ته چهره شما رو گرفتهچقدر این شکلکای آموزشی خوشگلن با اون دسته هاشونتولد داداشی مهربونت مبارک ایشالا تولد 120 سالیگیشونخصوصی
مامان
پاسخ
سلام نازنینمگاهی واقعا کم میارم بس که از این سوالا میپرسه خودش دوست داره تو اتاقش بخوابه اما فکر کنم به مرحله عمل برسه شاید کمی بترسه از طرفی هم من هر شب بغلش میکنم میخوابم و کلی عطر تنش رو استشمام میکنم و میبوسمش و لذت میبرم خیلی دلم واسش تنگ میشه اگه بره اتاق خودش! ممنون دوست جونی ِ خودم
تا ابددونفره
27 آبان 92 15:48
عزیزم نمی دونم خصوصیم اومد یانهاگه نیومده بگو دوباره بفرستم
مامان
پاسخ
نیومده نسترن جون
مامان روژینا
27 آبان 92 17:33
هههههههه خیلی باحالی الینا محبوبه من جای تو بودم می زاشتم همون دو کلمه با باباشو صحبت کنه یه وجه مشترک منم حالا حالاها تصمیم ندارم روژینا رو جدا کنم بس که نگرانم نصف شب بلند بشه و بترسه تولد تولد تولد دادش جون محبوبه جون و دایی جون الینا جون و برادر خانم بابای الینا جون و همسر سولماز جون مباااااارک راستی سولماز جون همون خانمیه که سمبوسه درست می کرد براتون میورد ؟ تو چی بردی ؟ فقط بلدی برای خودتون هنرنمایی کنی ؟ شانس اوردی فامیل نشدیما وگرنه یه دعوای خانوادگی درست می کردم ببوس دخمل نازتوراستی این سمانه تنبل کجاست ؟؟؟؟
مامان
پاسخ
چه جالب یه همدرد پیدا کردم اووووووووو چه نسبتهایی ! خودم هم گیج شدم بله همونه! خب ما هم یه کارایی کردیم اما گفتیم ریا نشه بروز ندادیمحالا عروس آینده مون رو بزووووووووور شوهر دادی خودتو توجیه نکن !!! ممنون بهارم سمانه فعلا رفته تو کدو و حالا حالاها قصد بیرون اومدن نداره
مرجان مامان آران و باران
27 آبان 92 19:49
سلام حالا بعدش چی شدددددددددددد قربونش برممممم وای چقدر شبیه خودته تو عکس اولی به نظرم انگار کوچولو شدی یه لحظهههههههه شاد باشید دوستممممممممم
مامان
پاسخ
مرجان خودم هم وقتی عکسو دیدم گفتم اِ من اینجا چه کوشولو شدم! ممنون دوست جونی
سعیده ، مامان هومان
27 آبان 92 22:57
خیلیییییییی با حال بود نگران نباشید تا 4 سالگی بچه می تونه پیش مامان و باباش باشه اما اگه خودش اعلام استقلال کرده بد نیست جدی بگیرید تولد دایی مسعود هم مبارک باشه / با عینک بی عینک ناز و شیرینی عزیزم
مامان
پاسخ
ممنونم سعیده جون سعیده جون لطفا آدرس وبت رو دوباره واسم تایپ کن از طریق کامنت چون هر کار میکنم وبت باز نمیشه واسم
مامان پارمیدا
27 آبان 92 23:48
بعد همسایه ها چی میگن ؟ ..... این چی میگه ؟ اون چی میگه ؟ ...... خیلی با حالی الینا جون . مامان از نصیحت کردنت پشیمون شد فکر کنم
مامان
پاسخ
ینی دقیقاً در انتها عطایش را به لقایش میبخشم
مارال - مامان روشا
28 آبان 92 0:25
ای داد بیداد اینجوری که آدم بیچاره میشه در مورد همه چیز این مکالمه های طولانی رو داشته باشه آخه چرا؟ همه تلاش میکنن فسقلی ها رو زودتر مستقل کنند اما شما این صورتک های آموزشی رو از کجا براش خریدید مال چه شرکتیه؟ ضمنن تولد دایی مسعود هم مبارک
مامان
پاسخ
دقیقا شرمنده ایم واقعا مارال جون اما هر کار میکنیم نمیتونیم ازش جدا شیم اون صورتکها مال ِ آموزشگاه زبانشه ممنون مارال عزیز
بهاره مامان ونداد
28 آبان 92 1:09
میبینی محبوبه جون چه دختر با احساسی داری تو سوال هاش هم هوای فامیل رو داره وای چه خوشحالم که یکی مثل خودم پیدا شده امادگی جدا شدن تخت بچه رو از خودش نداره نمیدونی چه قدر خوبه که الان حساس متفاوت بودن ندارم تولد داداش گلت هم مبارک ایشالله یه 10 - 20 تا بچه دورشون رو بگیره
مامان
پاسخ
بله واقعا ا ِ پس تو هم ؟! ممنون عزیزم ولی 10-20 تا؟!!!!!!!سولماز اینو ببینه در جا کپ میکنه!
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
28 آبان 92 2:22
؟؟؟؟؟ ❀ܓ❀ܓ❀ܓ❀
مامان
پاسخ
مامان ایسان
28 آبان 92 9:49
بذار ببینم نکنه چون بابایش رو بوسیده و شما رو نبوسیده همچین یوخدی حسودیتون شده بیخودی این همه دخملیمون رفته سر کار عزیزم اون چشمهای قشنگت عینک لازم نداره ای بابا بذارید بچه مستقل بچه دیگه حتما پیش شما راحت نیست دیگههمین شما پدر مادر ها هستید کـــــــــــــــــــــــــــــه شوخـــــــــــــــــــــــــی بودا تولدشون هم مبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک باشــــــــــــــــــــــــــــــهدایی جون میخواسته بادکنک رو بترکونه الین اون شکلی شده
مامان
پاسخ
ای خاهر جان ما خیلی وقته که از گود خارج شدیم همین دیگه اون میخواد بره ما بهش چسبیدیم میگیم نـــــــه ترو خدا نرو! نرو و مارو تنها نزار! ممنون از تبریکت عزیزم آره دقیقا
مریم مامان سروش
28 آبان 92 12:06
فسقلی شیرین من.
مامان
پاسخ
ندا
28 آبان 92 12:08
اره مجیدم ابانیه واقعا یادش بخیر راستی در مورد جدا خوابیدن الینا بذار جدا شه من خیلی وقت هستی و جدا می خوابونم ولی نصف شب پا میشه میاد تو اتاق ما اعصاب منو خرد کرده اگه خودش میخواد بره بذار بره بهتره که وابستگی اصلا خوب نیس من خودم قربانی وابستگی شدم از بس بابام هوام داشت خودم هیچ کاری تنهایی نمی تونم انجام بدم خودتم گفتی بابام همیشه میومد دنبالم اونموقعها تو به من میخندیدی
مامان
پاسخ
اااااااای جاااااااان چقدر دلم برا هستی تنگ شدعـــــــزیزم با اون صدای ناز و ظریف و لهجه قشنگش مث مامانیش هنوزم از الینا شاکیه؟ یا یادش رفته؟ یادش بخیر!!! من مردِ اتاقمون بودم یادمه دکتر هم تنهایی نمیرفتی استقلال خوبه من از وابستگی خوشم نمیاد اما واسه الینا زوده هنوز بزرگ شه خوب نمیشه ینی؟!
مامان آرسام
28 آبان 92 15:47
گفتوگوهای باحالی بود منم فکر کنم خیلی به آرسام وابسته شدم اگه شب کنارم نخوابه خوابم نمیبره حتما باید نگاش کنم تا خوابم ببره
مامان
پاسخ
منم دقیقا همینطورم دوست جون
تا ابددونفره
28 آبان 92 17:48
سلاااااااااااااااااااااام مهربونعزیزم کامنتی که واسه این پست گذاشتمم نرسیده
مامان
پاسخ
عزیزم امروز سرم خیلی شلوغ بود الان تاییدش کردم
سعیده ، مامان هومان
28 آبان 92 23:30
برای الینا جوووون و مامانش
مامان
پاسخ
ممنون عـــزیزم
تاابددونفره
29 آبان 92 1:46
خواباي رنگين ببينين دوست خوبم و دخملي نازش در اغوش هم.
مامان
پاسخ
مرسی نسترن جونخوشم میاد کامنتهات مرتبط با پسته همیشه
مامان بنیتا
29 آبان 92 3:06
ای جووونم چه بامزه سوال می کنه ایشالا هروقت هردو آمادگیشو داشتین جدا می خوابه الینا جون...قربونش برم که توی این کارم معلوم شد خیلیییی عاقل و خانومه تولد برادر خوبت مبارک محبوبه جون..ایشالا همیشه سلامت و شاد باشین عزیزم
مامان
پاسخ
البته گلناز جون اولش بامزه ست اما وقتی خیلی تکرار میشه از بامزگی درمیاد و به بدمزگی تبدیل میشه ممنون دوســــــــــت خوب و مهربونم
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
29 آبان 92 13:32
خوبی عزیزم ؟
مامان
پاسخ
ممنونم عــــــــــــزیزم
ندا
29 آبان 92 13:42
اره هنوزم یاد شمعا میفته میگه من الینا رو نبخشیدم میگم مامان جان بیخیال شو خلاصه الینا رو خوب یادش مونده.بذار بره تو اتاقش خارجیا که از زمان تولد بچه رو جدا می خوابونن من از 2 سالگی هستی و جدا کردم ولی هنوزم موفق نشدم اره یادت تو از اولم مستقل بودی این بستگی به شخصیت خود ادمم داره احتمالا الینا به تو رفته
مامان
پاسخ
جداً هنوز یادشه؟!ندا یادته اونروز الینا چه ضد حالی بهم زد؟دقیقا موقع رفتی پی پی کردو پوشک نیاورده بودم تا باباش اومد دنبالمون و پوشک آورد چه مشقتی کشیدیم! واااااااای جدا چه راحت شدیم بچه مونو از پوشک گرفتیما ندا من و همسر تصمیم داشتیم مث خارجیا از بدو تولد اتاق الینا جدا باشه و من برم اونجا بهش شیر بدم و الان ببین حال و روزمون رو بقول همسر تفاوت فرهنگ از همینجا مشخصه آخه ما ایرونیا زیادی و بیش از حد و افراطی احساساتی و وابسته هستیم راستی ندا ، آذین یادته؟ همکلاس طیبه بود...تو دانشگاه ماست بینی اش رو عمل کرده دقیقا شبیه هنرپیشه ها شده خوشگل بود الان دیگه محشــــــــــر شده ضمنا همسرش هم تو گرگان طراحی داخلی انجام میده آدرس ایمیل و ف.ی.س و شماره همراهش رو داد اگه خواستی واسه دوره های طراحی سوال بپرسی بگو بهت بدم شماره شو
مريم مامان كيارش و هلنا
29 آبان 92 23:20
زمونه برعكس شده ها بزار بچه بره تو اتاق خودش بخوابه دوست من
مامان
پاسخ
کار سختیه!!!
مامان کیان کوچولو
30 آبان 92 0:49
تولد دای جونت مبارک عزیزم .. عزیزم انشالله که شما هم در این امر خطیر موفق میشین .. البته الینا بزرگه و باید راحت تر این کار انجام بشه ... زیاد سخت نگیرین عزیزم ... موفق باشین ..
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم بله البته باید به فکرش باشیم و کم کم اتاقشو جدا کنیم
مامان آروین
30 آبان 92 1:27
خیلی جالب بود ماشاله تا آخرش پایه است خوب بچم کنجکاوه دیگه الینا جون مثه خانوم معلما شدی با عینک مامان جونی ایشاله که چشات همیشه سالم بمونه تولد خان دایی هم مبااااااااااااااااااااااارک
مامان
پاسخ
ممنون خاله جوندوسِتون داریم
★ مامان آینده یه فسقلی ★
30 آبان 92 2:15
دلتنگتم شدیدا
مامان
پاسخ
ای جانم
مامي كيانا
30 آبان 92 9:49
خيلي وقت ها پيش اومده دقيقا كارها و رفتاري كه كيانا انجام ميده رو خوندم و دديدم از بچه هاي ديگه نمونه ش همين بعد چي بعد چي؟ چي ميشه كه بچه ها همچين سوالاتي تو ذهنشون مياد بارها و بارها سعي كردم تا ته ته ته اين سوالت برم و جواب بدم ولي خداييش كم آوردم و اين داستان جدا كردن اتاق و عدم آْمادگي والدين در مورد ما هم صدق ميكنه من كه خودم اصلا دوست نداشتم كيانا تنها بخوابه آخه خودم تا دبيرستان كه بودم وسط بابا و مامانم ميخوابيدم اگر هم تو اتاق خودم خوابم ميرفت نصفه شب ميومدم پيش مامانم ولي كيانا با اصرار كه حتما ميخوام تو اتاق خودم بخوابم گاهي اوقات ميام پاي تختش ميخوابم ولي تنهايي خيلي راحت ميخوابه به نظرم شما هم بايد كم كم آمادگيئ پيدا كني بعد چند شب عادي ميشه وسايل كمك آموزشي رو داشته باش تولد دايي مسعود هم بامقداري تاخير مبارك چندتا ني ني تپل مپل به نظر يه مقدار چاشني خواهرشوهري داشت
مامان
پاسخ
موناااااااا؟!!!!! تا دبیرستان وسط مامان و بابات میخوابیدی؟!!! یا خدا!!!امان از دست تو!بنده خدا مامان و بابات! منم خیلی وقتا سعی کردم تا تهش برم اما این قصه بی انتهاست...! آره کم کم باید شروع کنیم و اتاقش رو جدا کنیم ممنون عزیزم ولی خداییش تا دبیرستان وسط مامان و بابات بودی؟!
مامان کیارش
30 آبان 92 10:07
سلام وای الهی چقدر این دخملی ناناز سوال میپرسه من که فکر کنم آخر سر بگم کیارش جون من اشتباه کردم بابا رو ببوس
مامان
پاسخ
دقیقا همون کاری که من کردم
تا ابددونفره
30 آبان 92 10:53
سلااااااااااااااااااااااام به دوست عزیزم
مامان
پاسخ
سلام و صدسلام به دوست هنرمندم
ندا
30 آبان 92 14:07
اره بچه ها همیشه تو مهمونی ضد حال میزنن جدا یعنی انقد خوشگل شدهنمی ذارن که منم شبیه هنرپیشه ها شم بس که حسودن خواهر من قیافه اذین و اصلا یادم نیس مرسی حالا من یکمی شروع کنم بعد الان همش تونت دنبال دکوراسیونم خودم یه چیزایی یاد گرفتم میتونم ایده بدم ولی باید علمی هم روش کار کنم نمی دونم چرا من هیچ وقت وقت ندارم بس که راحت طلبم
مامان
پاسخ
چطور یادت نیست ندا! در مورد نداشتن وقت...خوب شد خودت نوشتیا وگرنه...
★ مامان آینده یه فسقلی ★
1 آذر 92 21:00
شدیدا میدوستمت
مامان
پاسخ
منم همینطور دوست جونم
ارغوان
2 آذر 92 12:10
ای جان*...
مامان
پاسخ
آناهیتا مامانیه آرمیتا
3 آذر 92 3:54
چه زبل خانیه این دخترت محبوبه جون، تولددایی خان هم مبارک باشه
مامان
پاسخ
بچه های این دوره ختم روزگارن آناهیتاجون ممنون عزیزم
مامان الینا
3 آذر 92 9:18
عزیزم بچه با بچه فرق میکنه اگر امادگی جدا کردن اتاقش رو ندارین این کار رو نکن مگر اینکه خودش دلش بخواد بچه ها که همه مثل هم نیستن هر مادری تشخیص میده چی به صلاح بچه اش هست راستی این جمله اخری چند تا نینی تپل مپل یه کم خواهر شوهر گیری نیست!!!!!راستی اره عزیزم همسرم بجنوردیه من بهش میگم کرد خوشحال!!!!!الینا هم رگ کردی داره دیگه
مامان
پاسخ
بععععععععله دیگهههههه مث اینکه خواهر شوهرما کرد خوشحال البته ما ترک هستیم اما به پاش برسه ما هم دست کمی از کردهای خوشحال نداریم
مامي كيانا
3 آذر 92 11:17
تا خود دبيرستان اينو ميگم نخندي بهم حتي دانشگاه هم كه ميرفتم شبهايي كه خونه بودم به بهانه اينكه دلم براشون تنگ ميشه پيش مامان و بابا ميخوابيدم اتفاقا خيلي هم مورد استقبال قرار ميگرفتم ته تغاريم ديگه
مامان
پاسخ
]چی میگی؟!!!دانشگاه! مونا خدا نکشه تورو مردم از خنده ای ته تغاریه لوووووووس
مادر امیرین
4 آذر 92 10:00
چه پست باحالی بود. حالا امیرعلی چند روزه که یاد گرفته هی مرتب و ÷شت هم میگه چرا>چرا>چرا؟چرا؟ تولد داداشت مبارک باشه .همنام همسر و برادر من.
مامان
پاسخ
واقعا تو رگبار سوالات این وروجکا میمونیم چه جوابی بدیم! ممنون عزیزم
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
11 آذر 92 13:19
محبوب جونی، از بس دوستت دارم هااااااااااااا، بعضی وقتا حرصم میگیره میگم بلند شم بیام بجنورد، یه ماچ گنده، از لُپت کنم و برگردم...
مامان
پاسخ
عزززززززززززززیززززززززززززززم کاش لااقل به این بهانه بیایمنم خیلی دوستت دارم گل ناز و خوشبو
الهه مامان روشا جون
13 دی 92 0:46
وای محبوبه جون حتما بذار جدا بخوابه میدونی همین چقدر به استقلالش کمک میکنه؟ تولد داداش گلت هم تبریک میگم امیدوارم همه ی دعاهای شما براش برآورده بشه.
مامان
پاسخ
باید آمادگیش رو پیدا کنم بعد ! ممنون عزیزم