الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

ماجراهای یلدایی الینا

1391/10/2 19:22
نویسنده : مامان
549 بازدید
اشتراک گذاری

عسلک من  جونم واست بگه که شب یلدا تو خونواده ما یه شب نیست و چند شبه !!!نیشخند

پیش یلدا-خود یلدا-پس یلدانیشخند که البته امسال روز یلدا هم بهش اضافه شدزبان

 شب یلدا خونه بابابزرگ من بودیم و کل طایفه محترم اینجانب اونجا تشریف داشتیمنیشخندو کلی خوراکی نوش جان نمودیم و زن دایی جون هم مطابق یلدای هرساله کتاب حافظشو گشود و نفری یه فال زدیم تو رگ که الحق دستش شفاست و برای هرکسی متناسب روحیاتش دراومدنیشخندچشمک

روز یلدا خونه مادرجون(مامان بابا) شما بودیم بصرف کله پاچه خوری مخصوص یلدازبان که شما با لذت خاصی میخوردی و خیلی غلیظ میگفتی کللللللله پپپپپپپپپپپاچچچچچچهقهقهه

جمعه شب(پس یلدا) خونه پسردایی من(مهدی خان)بودیم و دوره دایی ها اونجا برگزار شد که آثار و برکات یلدایی هم داشت و از پذیرایی از نوع یلدایی هم مستفیض شدیمنیشخندو دوباره بساط فال حافظ از نوع سولمازی پهن شدنیشخند

الان هم که دارم اینارو واست مینویسم در حال آماده شدن برای رفتن به منزل باباجون(بابای مامان)واسه شام یلدا هستیمزبانو احتمالا یه فال دیگه (ایندفه احتمالا حافظ خان میاد بیرون و میگه جنبه شب یلدا ندارین؟!!ول کنش نیستین ها!!!!!!)زبان

چه یلدا بارانی میشویم ما، هر سالهخیال باطل

پ.ن:تو این دو روز خیلی اخلاقت عوض شده بود و هرجا میرفتیم با کلی گریه و جیغ و داد تو برمیگشتیم خونه و من حسابی از دستت کلافه شدم مامانی،ناراحتمخصوصا دیشب وقتی داشتیم از خونه مهدی برمیگشتیم کلی گریه کردی و میگفتی من میرم خونه مادرجون بخوابم من هم چون از غرولندهات تو دوره خسته شده بودم با صدای بلند باهات دعوا کردم و بزور تو رو آوردم خونه خودمون و علیرغم گریه های شدید تو اصلا بهت اهمیت ندادم و در اتاقتو بستم و گفتم هر وقت گریه ت تموم شد بیا بغلم باهم بخوابیم و تو بعد از کلی گریه و دادوبیداد وقتی دیدی موثر نیست با یک جفت چشم برجسته قرمز اومدی پیشم و بغلم کردی و من کلی نوازشت کردم و با بابایی باهات صحبت کردیم و نازت کردیم و بوست کردیم و خندیدیم تا خوابت برد فرشته من.البته بابایی کلی خودشو کنترل کرد که نیاد پیشت و مطمئن هستم کلی از دست من ناراحت شد اما از ترس مننیشخندچیزی نگفت و دخالت نکرد(جبروتو داشته باشمژه)

خودم خیلی ناراحت بودم اما لازم بود که جلوی این بیخود بهونه گرفتنها و گریه کردنهات ایستادگی کنم وگرنه تا عمر دارم باید لوسی و یکدندگی تحمل کنم! منو ببخش عزیزم تمام این کارها واسه تربیت هرچه بهتر خودته شاهزاده منماچقلب

عشق منی خیلی دوست دارم تک دختر خوشگل مامان

عاااااااااااشقتمماچقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

من و پنخاه درصد خودم
2 دی 91 22:16
عکس خیلی قشنگه...الینا گل
مادر کوثر
3 دی 91 9:41
چه بامزه یلداتون چه با حال طولانی و ادامه داره عکس اولی خیلی نازهههههههههههه همیشه خوش باشید وای از گریه کردناشون موقع برگشتن به خونه کوثر هم همینجوری میکنه هر کی ندونه فک میکنه ما تو خونه شکنجه ش میکنیم راستی سلام من بهتر از کیمیا را به شما میدهم تشریف بیارید
هدی
3 دی 91 17:48
خیلی قشنگ بود خاله ، عکسای مدرسه رو گذاشتم.


آخ جون حتما میام...
بابای روشا
3 دی 91 18:26
درود بر شما
خداوند پشت و پناه الینا خانوم باشه خیلی ناز شده معلومه امسال شب چله ی دوست داشتنی رو گذرونده و حسابی خوش بحال شده با این همه مهمونی.
شاد باشید


سمانه مامان ستایش
4 دی 91 1:57
چه یلدای طولانی داشتید محبوبه جون
اااای جان چه ژستی گرفته الیناجون با اون روسری خوشگلش
امیدوارم عمرتون به بلندای یلدا باشه و دلتون پر از شادی
دوست جان رمزمو برات تلگراف کردم


آره واقعا یلدای ما به معنای واقعی یداست!طولانیه!!!
ممنون از لطفت و ممنون از اعتمادت
مامان احسان
4 دی 91 8:20
سلام صبح بخیر دوستم


وای چقدر انرژی مثبت دادی دوست جوونم
مامان احسان
4 دی 91 12:00
سلام سلام من با یه انرزی مثبت دیگه اومدم: خدا قوت دوستم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
4 دی 91 15:29
وای که چقدرنازه عکس این الیناخوشگل همیشه شادوسلامت ۱۰۰تایلداروپشت سربذارید رمزخصوصی فرستادم
من و پنخاه درصد خودم
4 دی 91 23:03
چه یلدای قشنگی انشالا شادیهاتون یلدایی..........الینا گل هم خیلی ماه...
محبوبه
5 دی 91 0:56
سلام تموم شب هاتون یلدایی و زیبا. خوشی هاتون مستدام. فدای دخترک زیبات
مامان احسان
5 دی 91 8:52
سلام عزیزم درسته ما همیشه هویج رو هم جزء میوه ها میاریم البته به خاطر اینکه احسان هویجو از همه میوه ها و سبزیجات بیشتر دوست داره و حتما روزی دو سه تا هویج میخوره


عزیزم چه جالب!ایده جالبیه...من هم حتما اینکارو میکنم از این به بعد
ارغوان
5 دی 91 13:42
چه عکسای قشنگی؛)



ممنون دوستم
مامان شازده خانوم روشا
5 دی 91 19:44
درود بر شما
بسیار از لطف شما نسبت به دخترمون روشا سپاسگزاریم و بسیار مشتاقیم به عنوان یک دوست شما و الینا خانوم خوشگل رو زیارت کنیم.
شاد باشید
مامان روشا


آشنایی با شما برای ما افتخار بزرگیه
بسیار خوشحالم که دوستان بامحبتی مثل شما دارم
سارا مامان آرام
6 دی 91 12:58
عجب یلدای دنباله داری
خیلی خانواده باحالی هستین ، انشاءالله جمعتون همیشه جمع باشه
آرام هم جدیداً بعضی اوقات بد بهانه میگیره و یاد گرفته با گریه بخواد چیزایی که میخواد بدست بیاره ولی من هم مثل شما بی توجهی میکنم تا خودش آروم بشه
به نظر من این بهترین روشه گرچه خیلی سخته


آره واقعا سخته دیدن دونه های اشک پاره تنت اما چاره ای نیست واسه تربیتشون لازمه
فاطمه وزهرا(دختر عمه ها)
7 دی 91 19:00
سلام محبوبه جون عکساخيلي جالب بودن الينا خيلي شبيه خودته ما به اين نتيجه رسيديم هه هه مامانم ديد خوشش اومد


به به دختر عمه های عزیز...آره از وقتی عکس خودمو گذاشتم همه اونایی که میگفتن الینا کپ باباشه نظرشون عوض شده و میگن شبیه خودمه...