شیرین زبون ِ مامان
بعد از پیش دبستانی با هیجان میگی : مامان، بابا امروز یه خبر خوب دارم براتون و یه خبر بد اول کدومو بگم؟! بابا میگه اول بد و بگو میگی : متأسفانه من مریض شدم! ( ا ی خدا اسم مهر اومد و حساسیت و مریضی شروع شد!!! ) و اما خبر خوب :من با سه تا نفر تو کلاسمون ، دوست و آشنا شدم اونقدر حرف زدن و زبونت شیرینه که هوس میکنم درسته قورتت بدم در راستای حساس بودنت به عشق ِ من به بهرنگ یه شب موقع خواب بهم گفتی: مامان چرا همیشه بهرنگ و بغل میکنی و بوسش میکنی و هی میگی جیگر عمه جیگر عمه شما منو بیشتر دوست داری یا بهرنگ ؟ گفتم: معلومه که شما رو بیشتر دوست دارم اما بهرنگ رو هم دوست...