الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

خرابی دوربین...+ بعدا نوشت

1392/3/29 11:42
نویسنده : مامان
1,195 بازدید
اشتراک گذاری


سلام دخترک نازم . هفته پیش من شدیدا درگیر امتحانات بودم و شما شدیدا در حال مهمونی رفتنچشمک

                                    

               

19خرداد تولد محیا جونی بودهوراهوراقلبقلبقلب و متاسفانه من بخاطر امتحان نتونستم حضور پیدا کنمناراحت اما شما برای اولین با بابا تنهایی رفتین و کلی هم بهت خوش گذشته بود قلب وقتی از جشن برگشتی گفتی :مامانی به من خیلی خوش گذشتبغللباس من نارنجی بود لباس محیا سفید بود لباس ساغر کوچولو صورتی بود لباس رضا سبز و لباس مرتضی سیاه بود و در ادامه کلی از کارهایی که کرده بودین واسم با ذوق و شوق تمام تعریف کردی قلبوقتی عکسها رو نیگا کردم دیدم همه رو درست گفتی فقط مرتضی بلوزش سفید بود و شلوارش مشکی بود این دقت نظرت به بابات و عمه هات رفته چشمکوگرنه من وقتی میرم مهمونی برمیگردم اصلاً یادم نیست که کی چی پوشیده بودابله

 محیای ناز و خوشگلم تولدت مبارک و  بهترینها رو برای تو آرزو دارم باهوشک زن عموبغلقلبماچ

       

 

   پنجشنبه هم رفتیم سفره ابوالفضل خونه خاله بابا که البته بابا ساعت مراسم رو اشتباه متوجه شده بود و ما وقتی رسیدیم که سفره جمع شده بودکلافه

بعد از مراسم سه نفره رفتیم پارک بلوار و بستنی سنتی خوردیم و شما کلی شیطونی و ورجه وورجه کردیقلب

 جمعه با باباجون اینا و دایی جون اینا و عمه جون من رفتیم روستای فیروزه و شما کلی آب بازی کردیقلب

شب هم من و بابا رفتیم حماسه آفریدیم و خوشبختانه دکتر روحانی  رأی آوردقلب

 

پ.ن: دوستان شدیداً به یاری سبزتان محتاجمناراحت دوربینم کانن هستش مشکلی تو گرفتن عکس نداره اما وقتی میزنم به رمریدر تا عکسها رو بریزم رو سیستم یه لحظه نشونش میده و بعد هم میپره دل شکسته کسی در این زمینه تجربه یا تخصصی داره؟

پ.ن2: شرمنده پست خشک و بی روحی شده خجالتعکسهای خیلی قشنگی از تولد محیا جون  و طبیعت بجنورد داشتم که همش پریددل شکسته

پ.ن3:صرفاً جهت هیجانی کردن این پست اینو ببینیدنیشخند

نیشخندحالا شرح ماوقع: تو اوج امتحانات واسه رسوندن فسفر به مخ و مخچه محترمه راهی  آشپزخانه شدم وبا خودم فکر میکردم این امتحان خیلی سخته و بهتره قورباغه را قورت بدم و اول قسمتهای سخت رو بخونم که یهو دیدم یه چیزی وسط آشپزخونه ست و اون چیزی نبود جز قورباغه زیبا و ملیح موجود در عکسسبز و دیگه تصور کنید حال منواسترس با کشیدن یک جیغ بنفش(قابل توجه دوستم) به سمت گوشی تلفن دویدم و با لکنت زبان به پدرم فهماندم که خودشو برسونه منزل ماوقت تمام و جالب اینجاست که پدرم با مهربانی و عطوفت آن موجود زیبارو را در آغوش مهر کشیده و در نهایت مهربانی ایشان را به خارج از منزل نقل مکان دادندسبز و طی بررسی بعمل آمده کاشف بعمل آمد که موجود ذکر شده از باغچقه منزل که جناب همسر زحمتش را کشیده اند و در آن چیزی جز چند برگ شاهی و تربچه های نر!!!!و یک درخت آلوچه موجود نیست به داخل منزل تشریف فرما شده اند چون از باغچه نا امید شده به خونه پناه آورده شاید چیزی واسه خوردن پیدا کنههیپنوتیزم

چطور بود ؟نیشخند جان من پست رو از حالت خشک و بیروح در نیاورد؟نیشخند

بعداً نوشت:  به دوستان عزیزم توصیه میکنم  کتاب" قورباغه را قورت بده" اثر برایان تریسی  دانلود کرده و مطالعه کنند (لینک دانلود رو اسم کتاب گذاشتم)لبخندالبته به احتمال زیاد اکثراً مخصوصاً دوستان کارمند اونو خوندن ولی دوباره خوندنش خالی از لطف نیستقلب

بعد از بعداً نوشتچشمک: الهام جون(مامان محیا جون) لطف کرد و چند تا از عکسهای تولد رو واسم ایمیل کردقلب ممنون که هوای جاریتو داشتی عزیزمبغلقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (46)

محبوبه
25 خرداد 92 23:20
سلام به الینای عزیز و با دقت و مامانی ماهش

تولد محیا عزیز هم مبارک.

تبریک می گم نتیجه حماسه رو


سلام به همنام مهربونم و رهای باهوش و دوست داشتنی
ممنون عزیزم
و همچنین دوستم
مامان آینده یه فسقلی
26 خرداد 92 1:28
از بس هی گفتی پست خشک و بی روح، دیگه منم جدی جدی باورم شد... که خشک و بی روح هستش

نخیییییر، خیلی هم خوب بود،،،،



واسه شمایی که شاغل، دانشجو، و از همه مهمتر همسر دار و بچه دار هستی، همین پست هم غنیمته. واللللللا



جانم؟!!!! به کی رای دادین شما؟!!!!

خیلی ببخشیدا، اما این رو تقدیمش می کنم:

خب دیگه، من به اون کسی رای دادم که نفر دوم شد، چون واسه تهران سنگ تموم گذاشته و وظیفه خودم دونستم بهش رای بدم، ،گرچه همسری به کس دیگه ای رای داد



بگذریم



هههه، قورباغه خیییییلی شیکه، خیلی دوستش دارم ، مگه قورباغه هم ترس داره؟!



محبوب جان، مراقب خودت باش ،

ترجیحا بحث های سیاسی به اینجاها کشیده نشه، خیییییییلی خوب میشه. مگه نه؟! بگو آره


واااااااااای که چقدر تو خوبیالان من رو ابرهام بابت تزریق اعتماد بنفس به رگهام از سوی تو دوست خوبم

البته اگر ایشون نبود من هم به کاندیدای شما رای میدادم... خب.......هر چه بود گذشت

میبینی چه خوشگل و ملوسه اما بعید میدونم به زیبایی سوسک خونه شما برسه

والا دوست جون اینجوری که شما داری اعتراف میگیری چاره ای ندارم جز اینکه بگم باشه چشم




سمانه مامان ستایش
26 خرداد 92 2:48
تولد محیا جون مبارک
محبوبه جون امتحانا تموم شدن؟خسته نباشی دوستم.
اون مو کندن واسه دیر رسیدن به سفره رو خوب اومدیخب آدم خیییلی ضایع میشه جلو همه
قربون الینای عزیز و باهوشم برم که اصلا اصلا در نبود مامان بهش بد نمیگذره
وااای از دست تو،حالم بد شد محبوبه این چه عکسیه دختر

ممنون عزیزم
اااااااااااایییییییییممنون سمانه جون
واقعا ضایع بود اونم تو خانواده همسر که احتمالاً با خودشون فکر کردن من عمداً دیر رفتم دعاها که هیچ...اما بنده خداها سریع واسه من و الینا همه چیز آوردن و فکر کن چه ضایع همه نشستن و من و الینا داریم میخوریم
خدا نکنه عزیزمآره حتی موقع رفتن فقط یه بار پرسید مامان تو نمیای؟ گفتم من درس دارم نمیتونم بیام.سریع گفت باشه شما درس بخون من با بابا میرم مهمونی
حالت بد شد؟چشه مگه؟تا حالا قورباغه به این خوشگلی و خوش تیپی دیده بودی؟سمانه ببین چه لبخند ملیح و خوشگلی داره
سمانه مامان ستایش
26 خرداد 92 2:51
محبوبه جون باید بگم بعله الیناجون مثل ستایش وقتی کوچولوتر بود شبیه پسرا بود!یعنی اینکه من ادامه ای که حالا نیست رو دیدم
درباره دوربینت هم نظری ندارم
حالا بیا خصوصی

عجبآنلاینی تا این حد!!!اتفاقا سمانه جون اونو مخصوص شما گذاشته بودم اما بنا به دلایلی که خودت میدونی منصرف شدم انگار چون مخصوص تو بود قسمت بود که فقط خودت ببینیش
دوربینم...
اومدم دوست جون خودم
مطهره
26 خرداد 92 8:08
وای چه قورباغه کوچمولویی!



الهی چه ژستی هم گرفته







آفرین به بابات دمشون گرم با چه سرعتی خودشونو رسوندن و قورباغه رو شکار کردن











تا تو باشی دیگه هوس قورباغه قورت دادن نکنی








آره...نازه


احتمالاً میدونسته قراره عکسش تو اینترنت منتشر بشه واسه همین ژست گرفته


آره والا...ما رو چه به کتاب و عمل به قوانین کتاب اونم از نوع قورباغه قورت دادن خاهر جان










مامان احسان
26 خرداد 92 8:23
سلام محبوبه جون صبحت بخیر تولد محیا جان مبارک خسته هم نباشی بابت امتحانات .چقدر با مزه قورباقه توی خونه ولی واقعا آدم جا میخوره وقتی یه همچین موجودی رو توی خونه میبینه .خدا پدرتو حفظ کنه که نجاتت داد .

سلام معصومه عزیزمممنون عزیزم
آره واقعا صحنه تکان دهنده ای بود واقعا پدرم فرشته نجاتم بود وگرنه سکته هه رو زده بودم
مامی کوروش
26 خرداد 92 8:28
از دست تو ، خو قبلش یه ندا بده سر صبحونه نباشیم همکار جونی !!!!
به نظرم ویروسی گشته رمش ببر بده برات فرمت و ویروس کشون کنن ! هر چه سریعتر لدفن ... والا بازم می خوای عکس جک و جونور بذاری اینجا !!!


صبحانه با اعمال شاقه
ممنون از راهنماییت عزیزماتفاقا یاری کنید تا زودتر دوربینم درست شه چون این عکسو با گوشیم گرفته بودم و چون عادت ندارم با گوشیم عکس خانوادگی بگیرم تا اطلاع ثانوی و درست شدن دوربین این جک و جوونورها را مشاهده خواهید نمود
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 خرداد 92 9:52
من سوسک خونمون رو ندیدمش که، همین که دیدم گوشه ی دیوار یه چیز قهوه ای ِ، شروع کردم به جییییییییغ زدن.

اما بی شک سوسک خونه ی ما قشنگتره اصلا همشون خوشگلن، همه ی سوسک ها، همه قرباغه ها و ...

ببین یا رمریدرتون مشکل داره، یا سیستم خونتون ویروسیه!!!
یا اینکه ما سعادت دیدن عکس ها رو نداریم...

از این سه حالت خارج نیست ...

==========================

در ضمن، از روی اون ابرهای اعتماد بنفس بیا پایین دختر ... به فکر ما نیستی، حداقل به فکر خونوادت باش



پس باز هم به جرات خودم چون قورباغه ما در برابر سوسک خونه شما غول محسوب میشه
در مورد زیبایی این مخلوقات کاملا با شما موافقم
رمریدر چه مشکلی میتونه داشته باشه میشه بیشتر توضیح بدی دوستم؟
حالت سوم...
ای بابا دوست جون نداشتیما شما که از اونایی نبودی که میبرن بالا یهو با مخ میکوبونن زمین

مامان محمدرهام جون
26 خرداد 92 9:55
به نظر من عکسها نپریده فقط از دست ویروسهاس نا به کار هیدن شدن وتوصیه میکنم کامپیوتر وصد البته رم دوربین رو ویروس کشی کنید تا عکسها بر گردن اگرم برنگشتن برنامه ریکاوری رو دانلود کن وردیفش کن.

چشم حتما امتحان میکنم ممنون سمانه جون
مامان محمدرهام جون
26 خرداد 92 9:58

پستت خیلی هم جذاب بود عزیزم ولی با این عکس وتفسیرش عااااااااااااااالی شد من که خیلی این پست رو دوست داشتم،الینا جون رو ببوس

اااااااای جان حتی تو موضوعات چندش آور هوای منو داری رفیق
ارغوان
26 خرداد 92 10:58
وایی چه قورباغه ی بیریختیادم سکته میکنه خب...یه خرده زیادی هیجانی بود دیگه این پست
الینا رو ببوسید

بیریخت نیست بنده خدا ببین چقدر نازه...
یه جوری ژست گرفته انگار میخواد بزاره تو فیس بوک
ارغوان جون یاد شیدا و پارک و قورباغه های اونجا افتادم
ممنون عزیزم
تاابددونفره
26 خرداد 92 11:13
جرا عزیزم واقعا سورپرایز شدیممن که داشتم میوه میخوردم تو گلوم خشک شدآخه این از کجا بود دیگهبه خاطر امتحانا واقعا خسته نباشی عزیزمدیگه راحت شدی

شرمنده دوستم سورپرایز چندش آوری بود همینو بگو نمیدونم وسط استرس و امتحانهای من این از کجا سبز شدجداً داشتم فکر میکردم قورباغه را قورت بدم که یهو این جلوم سبز شد کائنات پیام منو سریع جواب داد دوستم
ممنون عزیزم انگار یه کوه از رو دوشم برداشته شده
مامان کوثری
26 خرداد 92 14:37
با سلام طراحی تم تولد و تم های مختلف جشن های کودکان ، طراحی تم جشن الفبا ، طراحی تقویم ، طراحی انواع فریم های کودکانه و هر طراحی دیگه ای که دوست داشته باشین رو با ما تجربه کنید طراحی و چاپ و بسته بندی انواع گیفت های هدیه مخصوص هر جشنی که شما بخواهین http://temparti.blogfa.com/ چاپ همه موارد هم انجام میشود در صورت نیاز چاپ و برش طرح های خودتون هم میتونید به ما بسپارید حتما برای یکبار از وبلاگ من دیدن کنید امیدوارم خوشتون بیاد از نمونه کارهام http://temparti.blogfa.com/
الهه(مامان یاسان)
26 خرداد 92 15:24

کی میگه قورباغه ترس نداره خیلی هم ترس داره تازه خیلی هم چندش آوره

وحشتناک که نیست اما چندش آوره
مادر کوثر
26 خرداد 92 15:28


عزیزم شما همیشه پست هات عالیه

ببوس نانازی خانم رو

واییییییییییییی چه قورباغه نازیییییییییییییی

دوستتون دارم

من به روحانی رای نداده بودم


مرسی از اعتماد به نفسی که بهم دادی
جداً نازه
ما بیشتر
اشکال نداره عزیزم مهم حضور بود که همه بودیم
هدي مامي مه نيا
26 خرداد 92 16:13
واي خيلي باحال بود
www.h-nagoftehaye-eshgh.blogfa.com
عشق را در پستوي خانه ........


شیدا مامان الینا
26 خرداد 92 18:51
پست به این متنوعی چرا عیب میزاری روش هم جشن تولد داشت هم سفره حضرت ابوالفضل که کلی بخور بخوره هم فان بود و یه مهمون کوچولو سر زده برات آمد که شما هم به کمک پدر بیرونش انداختی .از همه مهمتر رفتی و حماسه آفریدی و دکتر روحانی را رئیس جمهور کردی این دست قشنگه برای شما و به افتخار ایران و ایرانی بیبیب

با یادآوری شما من هم به این نتیجه رسیدم که همچین هم کم بار نبوده پستمشوخی کردم دوستم اینا همش بخاطر نظر لطف شماست
ایران...ایران...
زهرا _ مامان مریم گلی
26 خرداد 92 20:05
وای خدا بگم چیکارت کنه شیطوننننک!

خیلی باحالی...خدایی از اول پست هزار تا چیز تو ذهنم بود که بگم رسیدم به اخرش دلم خواست فقط راجع به قورباقه هه بنویسم....ههههه

خییییییییییلی باحال بودددددد....منم وحشتناکککک از قورباقه میترسم....لامصب اخه میپره اینش خیلی وحشتناکه!

زهرا جون این حرفارو بیخیال تو فقط تصور کن من چه حالی شدم وقتی اون موجود زیبارو ملاقات کردم
ღ مونا مامان امیرسام ღ
27 خرداد 92 0:44
خصوصی گلم


ღ مونا مامان امیرسام ღ
27 خرداد 92 0:50
من بارها و بارها کتاب رو خوندم اما در موردی هنوز موفق به قورت دادن این قورباغه تپل و مپل نشدم.
دوست جان عکس قورباغه محشر بود.جدی میگم.اخه من عاشق از این دست جاندارانم
همیشه به گردش باشی عزیزم.
بابت دوربین هم احتمالا ویروسی شده و باید فلش بشه.

چه موردی؟ینی بقیه موارد همه قورباغه ها رو قورت دادی دوست جونآفرین به دوست فعال خودم
جداً قورباغه دوست داری؟خب واسه همینه که تو عمل به اون کتاب هم موفق بودی عزیزم
ممنون مونا جوووووووون
ღ مونا مامان امیرسام ღ
27 خرداد 92 1:01
راستش میخوام ی اعترافی کنم.
با گوشیم نظرات رو چک کردم .سرم شلوغ بود و کلی کار داشتم.خووب...
خاله مینا رو خوندم محبوبه مامان الینا
الان من رفتم تو افق محو شم

ای جان اشکال نداره اثرات مشغله زیاد و امیرسام داری است دیگه البته تو "ینا" با هم مشترکیم
مامان بنیتا
27 خرداد 92 2:33
محبوبه جون خسته نباشی از درس و امتحانالینا جونم شمام خسته نباشی از گشت و گذار عزززززززیزم
همچنین تبریک ویژه بابت نتیجه انتخابات ماکه دیشب کلی بوق بوق کردیم تا صبح خیابونا شلوغ بود
وای خدای من نزدیک بود سکته کنم این چه عکسیه جانم..حال خوشمونو خراب کرد

ممنون گل ناز جون
خوش به حالتون کلی کیف کردین
گلناز جون شما عکسشو دیدی اینجوری شدی فکر کن من با خود واقعیش چه حالی شدم
سمانه مامان ستایش
27 خرداد 92 3:32
منکه جرئت نمیکنم برم کتابو دانلود کنم.میترسم وسط آشپزخونه...
آره خییییلی لبخندش ملیحه..انقدر ملیح که شووما از ترس لکنت گرفته بودی و جیغ بفش کشیدی
خودت بیا خصوصی دیگه

میترسی به سرنوشت من دچار شی؟
الان از کرده خود پشیمونم...موجود به اون زیبایی مگه ترس داره
اومدم
مامان محمد فاضل
27 خرداد 92 9:52
وای قورباغه


صفورا مامان آوا
27 خرداد 92 14:13
رمز خصوصی

ممنون
مامان طاها
27 خرداد 92 16:50
قورباغه کجا بودههههههههههههههه
میگما شاید عیب از دوربینتون نباشه
رمو ویروس کشی کن
یا کامتون ویروسیه

قورباغه
ممنون زا راهنماییت عزیزم
الی مامی آراد
27 خرداد 92 18:27
شما هم که اونجا بودین چه جالب این قورباغه چی اون وسط

آؤه کاش همو میدیدیم وااااااااای نگو الهام جون
مریم مامان کیارش
27 خرداد 92 23:11
خسته نباشی محبوبه جان .امتحانات خوب بود
با بچه درس خوندن هم خیلی سخته ها !!!

ممنون مریم جون..بلهههه با اجازه تون معدلم 18:21 شد
آره با بچه و کار درس خوندن اونم تو یه جای دور سخته...

مامان روژینا
27 خرداد 92 23:44
وااااااااااااااااااااااای نمیری تو محبوبه این قورباغه چی می گه اینجا ؟؟؟
اتفاقا این یکی از بهترین پستات بود من که بسیااااااااار لذت بردم
الهی قربون الینا بشم که خودش میره تولد و مستقل شده محبوبه جون می بینم که دیگه نیازی به شما نیست شما بفرمایید به درساتون برسید دو روز دیگه بچمون خودش وبلاگش و دستش می گیره و دیگه کلا به شما احتیاجی نداریم

اون قورباغه محترم میفرمایند: بنده آماده خوردن هستم اگه میخوای قورباغه رو قورت بدی!!!!
عززززززززیززززززم تو خیلی به من لطف داری
خدانکنه عزیزم...آره الان من موندم بنده چه نقشی دارم تو اون خونه احتمالا همین میشه که میگی
مامان روژینا
27 خرداد 92 23:48
راستی یادم رفت تولد محیا رو بهش تبریک بگم
عزیزم تولدت مباااااااااااارک

بعدشم جریان اون عکس الینا چیه ؟چه معنی داره بدون اجازه من عکس می زارید و بر می دارید و .... والا
این بار چون دلیل امنیتی داشته می بخشمت

عشق منو بفشار و ببوس و بچلون و بهش بگو خاله بهار عاشقتهههههههههه

ممنون عزیزم
جریان اینه که یه عکس از خودم و بچگی الینا گذاشتم تا سمانه ببینه الینا هم شبیه پسرا بوده اما بعدش پشیمون شدم و حذفش کردم جالبه که تو همین فاصله سمانه دیده بود عکسو
ممنون عزیزم...دقیقا همینکارو از طرف من واسه روژینای نازم انجام بده و اون خاله مهربونش و که پز نداشتنشو به من میدی حالا ببین وصلت که انجام شد طوری باهاش میریزم رو هم که خواهرو بزاره کنار و فقط با خواهرشوور بااااااااشه
خاله ی امیرعلی
27 خرداد 92 23:50
سلام محبوبه جون..
تولد محیا هم مبارک؛ خب عکسارو میزاشتی ما هم نیگا میکردیم..
اصن این حماسه هه ک بدجور خوشحالمان کرد..
اِ عکسا پریدن؟!!!! خسته نباشید؛ چقد عکس میپرونی شما..!
وووووووی قورباغه رو.... چ عکسی هم ازش گرفته؛ باحاله..
فک کنم پروسه ی خوندن این کتابه هم واسم مثِ قورت دادن قورباغه س؛ هربار خواستم بخونم بیشتر از چند صفه نتونستم..

سلام محبوبه چون
ممنون عزیزم اتفاقا مامان محیا لطف کرده واسم ایمیل کرده چند تا عکس میزارم
قورباغه ههههههههههههههه
میخونیش عزیزم....تو میتونی
بهاره مامان ونداد
28 خرداد 92 1:47
وای این عکس موکندن رو برای دیر رسیدن باحال اومدی دوست خوبم
ولی خداییش عجب پدر سریع السیری داری که این قدر زود رسیده
ولی طفلک این قوربلاغه چه فیگوری گرفته
اصلا اگه تو اون لحظه نگاه چشماش میکردی تمام مظلومیتش رو تو چشماش میدید

آخه حسم دقیقا همون بود
سریع السیری واسه اینه که با بابام دیوار دیوار هستیم
فیگور...مظلومیت...
مامان احسان
28 خرداد 92 9:31
سلام عزیزم


سلام عزیزم
مامان بابای الیسا
28 خرداد 92 10:16
شیرین زبون باهوش خیلیییییییییییی دوست دارم تولد محیا جونم مبارک. و اینکه امتحانات تموم شدن به سلامتی امیدوارم راضی بوده باشی دوستم.

مرسی خاله ما هم خیلی شما رو دوست داریم
ممنون الهام جون الیسا رو ببوس
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
28 خرداد 92 15:23
تولد محیا جون مبارک باشه 120 ساله بشه
قربون الینا خانم با دقت خودم بشم.
همیشه به تفریح و پارک و خوش گذرونی.
ایشالا دوربینتونم درست شه و ما بتونیم عکسای خوشگلتونو ببینیم.
وای چه شوکی دادی بهمون محبوبه جون.چه عکسی ما که این همه با دیدن این موجود سورپرایز شدیم دیگه ببین خودت چه حالی داشتی

ممنون عزیزم
حالم اصلا قابل وصف نیست الهه جون
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 خرداد 92 8:37
روزی که نتیجه به نفع ما نبود، نه خانه ای، نه اتوبوسی و نه بانکی آتش گرفت...

در دلمان غم گرفت ولی لبخند زدیم... چون ما مامور به تکلیفیم، نه نتیجه!

تا ابد بر اصولمان هستیم و یاور خامنه ای...



تمام احزاب پیرو ولایت فقیه هستند عزیزم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 خرداد 92 12:23


جاری هم بد نیست ها... نه؟!

دستش درد نکنه ...

عکسای خوشگلی هم شدن

بلهههههههه فکر کردی فقط خودت جاری داری؟
من هم یه تک جاری دارم که خیلی هوامو داره
محبوب
29 خرداد 92 16:30
سلام
نی نی ما هم به دنیا اومددددددددددددددددد
اگه دوس داشتی بیا ببینش تو وبلاگم عزیزم
خدا دختر شما رو حفظ کنه
برای سلامتی نی نی ما هم دعا کن

خدا حفظ کنه ملیسای خوشگل خانومو
محیا جونی
29 خرداد 92 19:40
ممنونم زن عمو جون جای شما خیلی خالی بود

آره خودم هم دل تو دلم نبود و همش میگفتم ینی الان اونجا چه خبره دارن میرقصن؟وای الان حتما دارن کیکو میبرن و ... مرسی که از همه خوراکیهای خوشمزه واسم فرستادی عزیزم
الهام (مامان محیا جونی)
29 خرداد 92 19:42
قابل شما رو نداشت جاری عزیز


مامان آروین
30 خرداد 92 1:29
معلومه به الینا جون حسابی خوش گذشته ایشالله همیشه هفته هاش پر باشه از تولد و جشن و مهمونی و شادی . امیدوارم امتحاناتتونو خوب داده باشید و نتیجه تلاشتونو ببیند. من هم با هاتون موافقم کتاب بی نظیریه من 4 یا 5 بار خوندمش و بازهم دوست دارم بخونمش .درمورد پاک شدن عکسهاتون دارم تحقیق می کنم شاید بشه کاری کرد الینا جونو ببوسید

بله حسابی کیف کرد خانوم خانوما
ممنون نسیم جون بله خیلی راضی بودم و معدلم18:21شد
واقعا کتاب مفید و کاربردی هستش
مرسی دوست جونم
مامان محمدرهام جون
30 خرداد 92 12:06
عکسها عالی بود ممنون از جاری جونانشالله عروسی دخملاتون

آره واقعا به دادم رسید
ممنون دوست جونم
خاله ی امیرعلی
31 خرداد 92 12:28
چِ عکسای قشنگی؛ تولدِ محیاجون هم دوباره مبارک.. ایشالا تولدِ120 سالگیش..
اعتراف میکنم من تاحالا فک میکردم این عموزاده ی الیناجون پسره! توو عکساهم تعجب کرده بودم میگفتم تولدِ محیاس پس خودش کو..! بعد ک رفتم وبِ خودش تازه متوجه شدم..

ممنون دوست جونم
منظورت اینه که فکر میکردی"محیا" یه اسم پسرونه ست؟
نرگس مامان باران قلنبه
31 خرداد 92 17:13
وای خیلی باحال بود مخصوصا دقتش که به عمه رفته
وای قورباغه رو که دیگه نگو من اگه بودم سکته میزدم


آره عمه خانومها خیلی دقتشون بالاست و ریز بین هستند برخلاف بنده حقیر
در مورد قورباغه من هم حس سکته داشتم اما الان که نیگاش میکنم یه حس محبت و دوستی بین خودم و اون حس میکنم
مهسا مامان کیارش
31 خرداد 92 18:37
عاشقتم الینای شیرین زبونممممممم ماجرای قورباغه بامزه بود و کلی خندیدم محبوبه جونم خسته نباشی دوستم

ممنون خاله جون قورباغه هه اولش ترس داشت اما بعدش خنده دار بودمرسی مهسا جونم
خاله ی امیرعلی
1 تیر 92 13:01
آره فک میکردم محیا اسمِ پسره! بعد اتفاقا از خواهرم پرسیدم ک گف اسمِ مشترکه.. ولی درکل اسمِ قشنگیه؛ مثِ خودش.

آره بعضی اسمها مشترکند مثل متین... البته محیا رو نمیدونستم مشترکهممنون گلم لطف داری