الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

ناگت مرغ

1392/7/9 10:42
نویسنده : مامان
1,890 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به رفقای نازنینمچشمک

سلام به دختر طلای ملوسمماچ خوشبختانه با مهد خیلی خوب کنار اومدی بغلصبحها از 6 صبح !!! بیدار میشی و مدام منو صدا میزنی میگی: مامانی پاشو منو ببر مهد، خودت برو بانک، بابا هم بره دانشگاه !!!

نیشخندکلاً فکر میکنی من کار میکنم و پول درمیارم و بابا هم فقط میره دانشگاه! نیشخند

گفته بودم آمنه جون رو خیلی دوست داری دیروز اومدی میگی مامان آمنه جون به من گفته برو کلاس زینب جون آخه من جا ندارم تو کلاسم!افسوسگفتم میخوای بیام مهد صحبت کنم بری کلاس آمنه جون؟ گفتی: نه نگران نباش زینب جون هم مهربونهبغلقلب

یه قانونی که مهدتون داره اینه که تاکید داره که بچه ها  با لباس راحتی و تو خونه ای  برن مهد و هر روز هم باید لباستون رو عوض کنید و من خوشم اومد چون هم واسه ما راحته هم اینکه بهداشت رعایت میشه لبخند

بابا جون گیر داده میگه از وقتی الینارو گذاشتی مهد بچه م لاغر شده!منتظر

الان که عکسها رو نگاه میکردم دیدم حق با باباجونه اما بعید میدونم که دلیلش مهد باشهمتفکر

   

درو نیگه داشتی تا بابا ماشینو از پارکینگ دربیارهقلب

این عکسو امروز صبح گرفتم ازتقلب

قربون اون قیافه بهم ریخته و شلوغتزبانماچ

===================================================

اومدی با ذووووووووووووق و هیجان بهم میگه مامانی چقددددددددددددددر من دوستت دارم...میخوام محکم بغلت کنم...لهت کنم....با گوشکوب بکوبمتتعجب بعد بهت نمک و فلفل بزنم شیطان بعدش بندازمت تو قابلمه کبابت کنم بخورمت!!!!تعجبتعجبتعجباسترساسترساسترس

خنده

بعدش میگی بعد مامان ندارم میرم یه مامان نو میخرم!از خود راضی

بابا:متفکر ؟!!!!نیشخند؟!!!!!!!!

من:تعجبدل شکستهگریه

الینا : نههههههههههه مامان جونم ناراحت نشوماچ من تو رو دوست دارم مامان ِ دیگه دوست ندارمماچ

ابروسوال

                      

 حالا بجای اینکه منو کباب کنی بخوری برو ادامه مطلب ناگت مرغ پختم واست اونا رو بخور: چشمک

چند وقتیه دوستان عزیزم تجربیات آشپزی و خونه داریشون رو تو وبشون مینویسن گفتم از قافله عقب نمونم از ناگت مرغی که  پختم عکس میزارمزبان

   


ناگت مرغ دستور پختهای مختلفی داره که من ایندفعه این مدلی درستش کردم:

فیله مرغ و پنیر پیتزا و یه حبه سیر و کمی نمک رو میکس کردم، قالب زدم ، بعدش یه بار تو تخم مرغ غلتوندم بعد آرد سوخاری و تو روغن سرخش کردم. به همین راحتیچشمک

مواد لازم رو من همیشه دلخواه میریزمزبان

ضمنا من همیشه از آرد سوخاری هاتی کارا استفاده میکنم که کلی ادویه و فلفل داره و محشرهچشمک البته چون خیلی تنده دو قاشق از هاتی کارا میریزم و دو قاشق هم آرد سوخاری معمولی... شما اگه فقط از آرد سوخاری معمولی استفاده کردید حتما ادویه(زردچوبه و فلفل هم به موادتون اضافه کنید)

عکسها رو با موبایلم گرفتم تار شده!

راستی یه نکته در مورد قالبها اینکه من قبلا وقتی قالب میزدم بهش میچسبید اما الان قبل از ریختن مواد کمی خیسش میکنم بعد مواد رو میریزم توش خیلی راحت و سریع میشهلبخند

====================================================

این استیکر رو من با انگشت جاشو نشون میدادم و شما بادقت و ظرافت میچسبوندی عزیزم چند جا هم خلاقیت بخرج دادی و جای گلها رو  به سلیقه خودت تغییر دادیبغل :

تخت و کمدت رو دایی مسعود درست کردهقلب(البته سه سال پیش واسه سیسمونیت )

==================================================

پریشب اخبار گوش میکردم آمار دانشجویان شهرهای مختلف رو اعلام میکرد بالاترین میزان تهران و اصفهان بود و کمترین تعداد خراسان شمالی!  متفکر خب معلومه وقتی استان با این عظمت هنوز ارشد مدیریت نداره و ما باید بریم استانهای دیگه درس بخونیم همین میشه دیگه!ابرو یه سری رشته های منسوخ شده گذاشتن تو دانشگاههای اینجا که تو هر کلاسش 10 تا دانشجو که اونم فقط خواستن بگن ما تحصیلکرده هستیم وجود دارن! والا بخدا!!!!!!!!!!افسوس 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (43)

ستاره زمینی
9 مهر 92 13:41
عزیزم شیرین زبونم.

ممنونم عزیزم.لطفا آدرس وبتون رو بزارین باز نمیشه
تا ابددونفره
9 مهر 92 14:59
سلام دوست مهربونممی دونستم الینا جون زود با مهد اخت میشهحالا کارش به جایی رسیده که خودش شما رو بیدار میکنه تا راهی بشین آرهشاید دلیل لاغریش فعالیت زیاد تو مهد باشه تیپ راحتیشو برم منلهبا گوشکوبمامان نو یعنی موندم این الینا این حرفارو از کجاش می یاره به خدا

سلام نسترن جونآره خدا رو شکر احتمالاً و یه دلیل دیگه ش هم این میتونه باشه که اونجا سرگرم بازی میشه و غذاشو درست حسابی نمیخوره
وای چه حالی میده از خواب بیدار شی و فقط بچه تو بغل کنی و ببری مهد و تعویض لباسی در کار نباشه
بععععععععله اینم از ابراز احساسات دختر ما مامان نو! اتفاقا منم کلی ذهنم مشغ.ل شده که کشف کنم اینا رو از کجا یاد گرفته مخصوصا قسمت مامان نو!اولین مظنون هم در حال بازرسی شدید هستش!میدونی که کیه؟!
تا ابددونفره
9 مهر 92 15:11
سلام خانم کدبانویه دفعه هم باید از این ناگت کپی برداری کنمچه خوش رنگو و خوشمزهچه ظرف خوشگلیحالا ما ظرفو بخوریم یا ناگتومنم با این پودر سو خاری حال می کنمآخی واقعا چه مرتبو منظم چسبوندشون.آفرین به این دقتبه به چه تختو کمد خوشکلی دست دایی جون درد نکنه سنگ تمام گذاشته واسه خواهر زادشچه اتاق خوشگلی چه رو تختی نازی هوس بچه کردمآره واقعا راست می گی وقتی همه رو می زارن تهرانو اصفهان خب باید بالاترین آمارو داشته باشه

کدبانو؟!چه ذوقی کردم!
سلام نسترن جونآره حتما درست کن بد نیست الینا سینه مرغ رو خیلی دوست نداره واسه همین من همیشه اونا رو هم نیگه میدارم و باهاش انواع ناگت مرغ با دستورهای مختلف و جوجه کباب میپزم که خیلی دوست دارهظرف رو از همون مغازه کذایی خریدماقابلی نداره دوست جون میخوای واست با تخفیف بخرم پست کنم؟ممنونم عزیزم البته این کار سه سال پیشش هستش و الان خیلی باحالتر شده کارهاشخدا کنه هوس کنی و ما هم خاله بشیم
همین دیگه !
دوست دارم فراوون
مامان پارمیدا
9 مهر 92 15:35
اوه اوه چه بلاهایی می خواد سر مامانش بیاره از شدت دوست داشتن
چه جالب تخت و کمد دختر منم داییش درست کرد ( چه تفاهمی! )



جداً؟! عجب تفاهمی! خدا حفظ کنه این داییهای مهربونو
مامان آيسو وآيسا
9 مهر 92 16:50
ميبوسمت الينا جووون ناززز...آفرين كه مهد كودك ميري گلم

ممنون عزیزم
الی مامی آراد
9 مهر 92 17:04
ای جونم عاشق این حرف زدنهای خوشگلتم نمیدونم این حرفها رو از کجا میاریچه دایی هنرمندی داری

ممنون الهام جون لطف داری
ندا
9 مهر 92 17:30
اخ جون بلاخره عکس خونت گذاشتی هوراااااااااااااااااااااااا خوشگل شده خیلی صندلی اتاق الینا چشم و گرفت چه خوشگل

ندا؟!!!!!!!!!!!! کجا عکس اتاقو گذاشتم؟! عکس تخت و کمد الیناست که واسه سیسمونیش بود و اون دفعه که اومدی خونمون دیده بودی دیگه!!!اگه عکس بزارم رمز دار میزارم و فقط به تو رمز نمیدم
مامی امیرین
9 مهر 92 19:37
وای دقیقا من این حس و نسبت به امیرعلی دارم!روزی جند بار میگم الان سیخت میکنم ÷نمک و آبلیمو میزنم و کبابت میکنم.بنده خدا باور میکنه و با ترس التماس میکنه که نه نه!!!
میگم قیافه همسرت دیدنی بوده ها بعد از حرف الینا!قند تو دل بنده خدا آب شده
ممنون از طرز تهیه ناگت...

بابا این چه حسیه دیگه؟!البته رفیق من خودم هم دست کمی ندارما
یقینا همینطور بوده!
خواهش عزیزم
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
9 مهر 92 20:19
به به الینا جون هم مهدِ کودک میره؟
محبوبه جون شما هم شاغل هستین
دختران دیگه عاشق پدراشون برای ما هم همینطوره ستایش عاشق باباشه به قول خودش بابا حمید عشقه منه
اتفاقا مهد ستایش هم همین عقیده رو دارن میگن صبحها با لباس راحتی بیارینشون ما خودمون لباساشونو عوض میکنیم ما هم که از خدا خواسته
خب شما هم خیلی محترمانه اسم مامان فسقلی رو میاوردین دیگه
فعلا هر وبی رو باز میکنی دستور پخت غذاهای مامان فسقلی آینده اونجا خودنمایی میکنه
چرا راه دور بریم نمونه بارزش وب دختر خالم هستش نسترن جون
منم دیگه دارم کم کم جوگیر میشم و میخوام یه پست آشپزی بزارم
به قول سنجد برمیگردیم

بله خوشبختانه میره
بله عزیزم ، شما هم؟
عشق پدر و دختر ها رو که نگوووووو
وای چه باحاله خداییش خیلی راحته اینجوری خیلی سخته سر صبح لباس طفلیکیهارو عوض کردن
گفتم تابلو نکنم قضیه رو اما گویا به اندازه کافی تابلو بودهاتفاقا خیلی خوشم اومد از این کار واقعا مفیده واسه هممون و از تجربیات هم استفاده میکنیم کی ؟نسترن؟ جدا شما و نسترن جون دختر خاله اید؟!!!!!!!!!!!!!نمیدونستم!!!!!!!!!چه جالب!!!!!!!!!!!پس عرض ارادت و اخلاص بیشتر
حتما بزار دوستم ما هم استفاده میکنیم

مامان اینده یه فسقلی
9 مهر 92 22:56
اهم اهم. سلام علیکم
قبل از هر چیزی بگم که الینا جون بخاطر خواب کمتر و فعالیت بیشتر، لاغر شده و این خیلی خوبه. اندام دختر باید باربی باشه

بعد هم اینکه خییییییلی خندیدم از جریان بابا و مامان نو و ....!!!!! واقعا شکلک هایی که گذاشتی کلی با ادم حرف میزنن! خصوصا چهره متفکر بابایی

ای واااااای، شما چرا خانم مهندس? ... شما که نباید آشپزی کنی.. شما باید فقط کار کنی تا بابایی بره دانشگاه و الینا هم بره مهد
فدای خودتو سلیقه ت و تزیینت و اون انتخاب ظرفت. چه خوشگل هم هست. حال میده توش ماهی کباب شده و درسته بذاری
عزززززیزم.. مرسی که دستورشو به ما هم دادی. هاتی کارا خیییلی محصولات خوبی داره

ایشششش، کسی که از طرف غذاش میخواد عکس بگیره که نباید واسته بالا سرش، سایه ت افتاده رو ظرف غذا عکس تیره و تار شده، بعدش میندازی گردن دوربین موبایل بیچاره؟!

اووووو، خب حالا توووو هم، از مهد میپری تو بحث مامان جدید، بعد میپری تو غذا، آخرش که پریدی تو دانشگاه!!!! آدم قاطی میکنه خوووووو!
@ @ @ @ @ @ @
هوووووف... با تبلت کامنت گذاشتم
خسته شدن انگشتام، فدای یه تار موت


سلام به روی ماهت عزیزم
احتمالا و همینطور از کم خوردناون که بعععععععععععله کاملا موافقم اما نمیخوام کمبود ویتامین و مواد غذایی پیدا کنه خووو!
حالا خوبه مث سایر دوستان! عرض ارادت نکردی به هووی احتمالی ما
ای بابا رفیق! دست رو دلم نزار ! خانومای بیچاره تو هر حالتی هم که باشن کار خونه دستاشونو میبوسه!مگه خودت وقتی میرفتی سرکار غذا نمیپختی؟!
قابلی نداشت دوست جون.دیگه آثار همنشینی با دوستان خوب و کدبانو و خوش سلیقه ست دیگهاون ظرف رو از همون مغازه معروف خرید کردما
اِ وا راس میگی ها! دلیلش اونه؟! اصلا توجه نکرده بودم!
دقیقا خودم هم الان اینطوریم
الههههههههههههی عززززززززیززززززززم میدونم با تبلت خیلی سخته ممنون نشون دهنده معرفتته

مامان روژینا
10 مهر 92 0:29
به به چه مادر فداکاری همش کار می کنه تا بابا بره دانشگاهیعنی من اگه جای شوشو بودماااااا
وای چه خوب پس دخملمون از مهد خوشش اومده خدا رو شکر اینطوری خیال تو هم راحت شد در ضمن چقدر خوبه که با لباس راحتی باید برن
الهی فدای اون در نگه داشتنش بشم با اون قیافه خوابالوووو
بابا آفرین پست قبل مرغ شکم پر این پست ناگت مرغ مرسی که دستورش و گذاشتی حتما درست می کنم
اتاق دخملمونم خیلی خوشگله دست دای درد نکنه


ینی فداکاری و از جان گذشتگی همینجوری داره ازم فوران میکنه!
آره خیلی دوست داشتم بره مهد خدارو شکر حال میکنی چه راحت و خوبه
خدا نکنه رفیق
دیگه مااینیم دیگه
مرسی بهار جونمدختر نازم رو ببوس از طرف من
مامان روژینا
10 مهر 92 0:34
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای محبوبه اصل قضیه رو یادم رفت اونجایی که قرار بود بکوبت و نمک و فلفل بزنه و کبابت کنهیعنی می شدی یه استیک درست و حساااااااابی
تازه فکر کن بعدش بابای خونه چه کیفی کنه مامان جدید
می گم یادته تو پست قبلی منو مسخره کردی که روژینا ضایم کرده بود اینم نتیجش

بععععععععععله خب بخند! بخند تا دنیا به روت بخنده!
آره فکر کنم آه تو منو گرفته حالا اشکال نداره عوضش دوباره نوبت توئه منتظر میمونم ببینم روژینا جونم چجوری ضایع میکنه تو رو
فرزانه مامان آرین مهر
10 مهر 92 1:10
چه دختر نازی ادم میخواد بخوردش دختر خوش خنده .همیشه توی عکساش داره میخنده .میبوسمش
چه خوب که با لباس راحتی میرند مهد.
میگم این ناگت ها معلومه خیلی خوشمزه شدند من تا حالا نخوردم فکر کنم خیلی باب میل بچه ها باشه ممنون بابت طرز درست کردنش
اتاق الینا جون خیلی قشنگ شده
میگم من فکر میکردم شما لرستان هستید حالا انگاری میگید خراسان شمالی هستید من خیلی ایکیوم پایینه آخرش نفهمیدم کجایید
منم فوق دانشگاه قشم قبول شدم قیدش رو زدم

سلام فرزانه جون ممنونم عزیزم لطف داری
آره پیشنهاد میدم واسه گل پسر درست کنی
لرستان؟!!! چه جالب!
عززززززززیززززززززم تبریک میگم چرا آخه؟ قشم که بهتون نزدیکه؟
سمانه مامان ستایش
10 مهر 92 3:44
خب خداروشکر که الینا جونم مهدو دوست داره و بخاطرش سحرخیزتر هم شدهقربونش برم که تو عکس دوم قیافه اش کاملا خوابالوئه
واااای محبوبه خیلی باحال بود که فکر میکنه تو پول درمیاریباباش فقط میره دانشگاه
محبوبه نگرانت شدم واسه اون ذوق و هیجان الینانکنه با باباش دست به یکی کردن یه مامان نو میخوان
بیا اینم نتیجه اخمالو کردن زیادی به همسری

آره خدا رو شکر عادت کرده به محیط اونجاآؤه خودم هم خیلی خنده م میگیره عکسشو میبینم
یک هیچ به نفع من!باباش هر چی توضیح میده که من هم میرم اداره باورش نمیشه
همینو بگو!کلاً قضیه بوداره سمانه!
الان از کردار خودم پشیمانم
سمانه مامان ستایش
10 مهر 92 3:47
به به میبینم که کمال همنشین شدیدا اثر کرده و شما هم رفتی تو فاز آشپزی
به نظر که خوشمزه میانحالا باید از الینا جون بپرسم
آخییی چقدر اتاقش قشنگهداداشت هنرمنده هاااا

دقیقا ! جوگیر شدم حسابی! تو هم بیا تو فاز رفیق خیلی میچسبه
مزه ش هم بد نیست الینا خالی خالی 4-5 تا میخوره
ممنونم سمانه جونمستایش جون جونی ِ منو ببوس
سمانه مامان ستایش
10 مهر 92 3:50
حالا انقدر حرص نخور واسه دانشگاه های شهرتون.بهتر شهرتون و دانشگاه هاش خلوت تره
راستی چقدر از هاتی کارا گرفتی که تبلیغات کردی اونم تبلیغات گسترده


ار اون لحاظ آره اما خداییش خدارو خوش نمیاد من با یه بچه کوچیک واسه درس خوندن تو جاده برم و بیام و کلی هم واسه مرخصی منت بکشم!اگه شهر خودمون بود نیاز به مرخصی و تنها گذاشتن بچه م هم نبود!
حالا بماند!
مامان احسان
10 مهر 92 7:43
سلام عزیزم صبحت بخیر چه اتاق خوشگلی داره دخمری .چه دایی با سلیقه ای .چه مامان بابای تحصیلکرده ای .چه دخمر شیرین زبونی .یه چند تا عکس از خونه هم بگذار تا بگم چه خونه خوشگلی .ودر آخر چه خواهر ناز و مهربونی .محبوبه اونقدر احتیاج دارم که الان پیشم بودی


واااااای مرسی گلمچقدر تعریفمونو کردی!چشم اونم میزارم حتما
نگرانم کردی عزیزم چیزی شده؟!
مطهره
10 مهر 92 8:31
ای جانم از این عشقولی های دخترت
می بوسمش این دختر شیرین زبونو

ممنون دوست جونی
مامي كيانا
10 مهر 92 8:52
سلاااااااااااااااااام دوست جون
مامان مهربون
نان آور خانواده
زحمت كش
منم همين الآن ميخوام لهت كنم با پنير پيتزا و يك حبه سير ازت ناگت مرغ درست كنم بخورم


آخه خيلي خوشمزه اي
ميرم يك محبوبه جون نو ميخرم بقيه پست ها رو بنويسه اشكالي داره
آره تو اون عكس هم خيلي لاغر افتاده
ولي به نظرم بچه ها توي مهد خيلي خوب غذا ميخورن چون با دوستاشون هستن
ناگت مرغ هم خيلي عاليه حتما امتحانش ميكنم
حتما
واي چه اتاق سبز خوشگلي روح آدمو جلا ميده
استيكرها هم خيلي جلوه داده با اتاق
دست الينا جون درد نكنه بابت ابتكارش


سلام به دوست جونی ِ خودم
به به شما هم که دست کمی نداری؟!
ای بابا مارو باش چه رفقایی همتون از اومدن یه مامان ِ نو خوشحالید گویا؟!
آؤه واسه مهد کیانا هم گزینه خوبیهالبته بهتره کنار سیر توش جعفری هم بریزی من اون منو رو بیشتر دوست داشتم پنیر پیتزا هم دلخواهه من داشتم تو خونه ریختم اما اجباری نیست
من عاااااشق رنگ سبز هستمممنونم دوست جونم
مهرنوش مامان مهزیار
10 مهر 92 10:12
سلام عزیزم آدرس وبمون رو به مامان جدیده بده تا بمون سر بزنه
دخترت لاغر نشده این باباها همش بهونه میگرن.

بیا! اینم از رفقای بامعرفت ما؟! عوض جبهه گیری نقشه جور شدن با هووی منو میکشی؟!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
10 مهر 92 10:22
یادم رفت در مورد اتاق الینا بگم که خییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی باحال و جذاب شده مبارکههههههههههه

در ضمن، حالا این همه فارسی نوشتی، بعد اینوسط می نویسی: استیکر؟

باید می نوشتی: چسبونک
هم قشنگتره
هم شیکتر


ممنونم عززززززیزززززززم
چسبونک؟!قشنگتر؟!شیکتر؟!
شما فقط گیر بده ها!

تا ابددونفره
10 مهر 92 10:36
سلام عزیزمنگو دوباره دوتا نظرام نیومدن

اومده عزیزم در حال تایید هستم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
10 مهر 92 10:48
بجای پیگیری مظنون، برو دنبال پرده باش که خیییییییییییییییییییییلی دیر شده!



ولی خودمونیم کارآگاه بازی لذتش بیشتره ها
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
10 مهر 92 11:27
وووووووووا کامنت من کوشِش

همینجاست در حال تاییدشون هستم عزیزم
مامی کوروش
10 مهر 92 11:30
مطمئن باش که اونجوری که ما به بچه هامون می رسیم ، توی مهد با اون همه بچه و تعدا کمی مربی ها نمی رسن .
سعی کن میاریش خونه حسابی بهش برسی ، خصوصا از این ناگت خوشمزه ها بده بخوره حال کنه

دقیقا همینه که میگی همکار جونی مخصوصا که متاسفانه الینا هنوز به تنهایی نمیتونه خیلی خوب و کامل غذا بخوره!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
10 مهر 92 11:31
حالا هی بیا و برو، دو تا دونه کامنت رو تایید کن!!!!

این چه وضعشه آخه!!!

حرص میدی آدمو!!!



* * * * * * * * * *



هر جور عشقته تایید کن... اصلا بزن همه رو حذف کن به من چه!

واااااااای دوست جونی آخه اکثر کامنتها یا تپل هستند (مث کامنتای نسترن جون و سمانه جون) یا قد بلند (مث کامنتهای شما) واقعا پاسخ دادن بهشون وقت میخواد!اونوقت مجبور میشم کلا کارو بزارم کنار و فقط کامنت پاسخ بدم
شما به بزرگی و معرفت خودت ببخش عزززززززیزززززززم
مامان محمدرهام جون
10 مهر 92 11:55
آفرین به تو عروسک ملوسکم

به به چه مهد بی ریایی .اصدن نگران نباش رفیق زینب جونم مهربونه


ایول ینی خوشم میاد خدای حافظه ای ها سمانه جون
مامان کیان کوچولو
10 مهر 92 12:25
ای جااااانم عزیزم ...
ماشالله چه جیگر طلایی شده الینا ججووون

ممنونم عزیزم
سمانه مامان ستایش
10 مهر 92 12:34
یعنی انقد کار ریخته سرت که وقت جواب دادن به کامنتا رو نداریآره جون خودت

بابا باور کن بازرس داریم کلی کار ریخته سرم حالا زنگ تفریح هی کامنت تایید میکنم
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
10 مهر 92 12:45
دوباره به تعداد کامنتهای تایید شده اضافه شد ولی از مال ما خبری نیست
مشکلی وجود داره آیا
اصن منم قهرم


باور کن تایید کردم دوست جون
دوباره چک کن لطفا
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
10 مهر 92 13:34
خصوصی محبوبه جون


آتنا مامانیه روشا یدونه
10 مهر 92 13:49
چه خوش تیپ میری مهد عزیزم با لباس خونگی و راحتی هم خوش تیپی به به به این سلیقه وهنر مامان محبوبه .نووووووووووووووش جونتون

ممنون خاله جونی
مارال - مامان روشا
10 مهر 92 14:04
الینای خوشگل تو این عکسش با لباس آبی خیلی ناز شده
ما که عاشق شیرین زبونی هاشیم

ممنون مارال جون مث همیشه لطف داری عزیزم
مامان پاتمه
10 مهر 92 14:28
سلام محبوبه جونم
ن لینکت کرده بودم نمیدونم چرا وبلاگستان خودش تو رو اضافه نکرده بعد من هی میگفتم چرا محبوبه آپ نمیکنه امروز مثلا اومدم ببینم چرا آپ نمیکنی
عرضم به حضورت مردم از خنده به خاطر شکلک متفکر بابایی در مقابل ایده مامان نو!!!!!!!

آره دخملی لاغر شده
حال میکنی استان ما چقدر دانشجو داره؟

اشکال نداره عزیزم اینروزها بلاگفا و پرشین قاط زدن حسابی

آره بچه م لاغر شده!
بعععععله خب استان شما کلاً یه چیز دیگه ست
مامان آرسام
10 مهر 92 14:48
ای جووووووونـــــــــــــم این شیرین زبونیهارو از کجا یاد میگیری
آفرین مامان کدبانو


ممنونم
مامان احسان
10 مهر 92 14:51
سلام عزیزم خوبی چرا دخمر گلی مریض شده مراقبش باش هوای پاییز متغیره .عزیزم دلم برات تنگ شده اتفاق خاصی نیافتاده فقط دلم برات خیلی تنگه

دیروز بردمش حموم بعدش خوابید فکر کنم بخاطر اونه!تبش خیلی شدیده با شیاف و استامینوفن و پاشویه هم پایین نیموده هنوز میبرمش دکتر عصر
مهرناز(مامان آرسام)
11 مهر 92 1:27
وااااااااااااااااااای خدا از دست این بلا خانوم و حرفای بامزش الان دلت میخواد منو خفه کنی که به کوبیده شدن و کباب شدنت خندیدم عایا؟؟؟!!!!!! محبوبه جونم؟؟؟؟؟!!!!!
بابااااااااا ایول محبوب جون ناگته رو عشقه 1 دستی ام به سر ما بکش جیگر
وای محبوبه چقدر ایده ی لباس خونگی خووووووووووووووووبه واسه مهد دمشون گرم بابا عجب کاری از پیش روتون برداشتنا
منکه دیگه آرسامو نمیبرم بنابه دلایلی که بعدا خواهم گفت!!!!

نه جانم! بخند! شماهم بخند! دیگه عادت کردم به این قضیه!
منم جوگیر هنرهای دوستان شدم!
آره خیلی خوشم اومدچرا مهرناز؟!!!!زودتر بنویس ببینم چی شده آخه؟!!!!


مهرناز(مامان آرسام)
11 مهر 92 1:28
راستی اتاق الینایی هم خعععععععلی خوشگل شده مبارک خونه ی جدید و اتاق جدید و حس جدیدو......خلاصه باید شیرینی بدی محبوبه همینجوری نمیشه ها!!!

مرسی مهرناز عزیزم...کمپلت در خدمتیم عزززززززززیزززززززم
تا ابددونفره
11 مهر 92 1:40
سلااام به دوست جون خودمپس انواع ناگت بلدی کدبانو خانم. پس هروقت درست کردی بذار ما هم ببینیم بی زحمتمغازه کذاییپس حق داشتی شیشه رو نبینی چیزای خوچگلو مچلی دارهمرسی از لطفت عزیزم.دوست با معرفتمخوش به حال نی نی خودم چه خاله خوبو مهربونی قراره داشته باشه

سلام مهربونم کلیاتش همونه اما موادی که بهش اضافه میشه یه کم اینور اونور میشه چشم عزیزم حتما میزارماوهووووووم،این ظرف تو سه سایز بود که همشو خریدم! حالا به تدریج خریدهامو از اون مغازه میزارم عکسشو چیزهای خوشجل تری هم داشت که دکور گذاشتم خوش به حال من که خاله یه نی نی ناز و مهربون و دوست داشتنی(مث مامانش) میشم

مامان اینده یه فسقلی
11 مهر 92 2:28
میگم، یه چیزی ساعت دو نصف شب یادم اومد:

این دانشگاه شما تا کی ادامه داره؟! چرا تعداد واحدهای زیاد نمیگیری تا زود تموم بشه؟! نکنه معدلت پایینه و واحده زیاد بهت نمیدن؟!


واااای خدااااا، هرچی جلو خودمو گرفتم نخندم، دیدم نمیشه .... شما الان تو خواب خوش هستی و من !!!!
خب همینکارا رو کردم که صبح دیر بیدار میشم دیگه!!!

دارم میرم بخوابم صبح نیای رو اعصابمااااا ، اصصصصلا خوشم نمیاد حوصله تو ندارم....
........................ ♥ .........................
عاشقتم؛
دوست خوب و گل و باجنبه خودممممممم

اول یه چیزی بگم ! برای اولین این ساعتی که کامنت دادی من بیدار بودم داشتم یه فیلم تووووپ میدیدم
...
خب حالا اصل مطلب:
عارضم به حضورتون که بنده با معدل18/30سه ترم رو تموم کردم و الان مشغول پایان نامه هستم اما واسه یه کار کوچولو یا یه امضاء باید این همه راه برم و برگردم! خداییش زورم میاد واسه کاری که با یه ساعت مرخصی ساعتی ردیف میشه یه روز کامل مرخصی بگسرم بخاطر بعد مسافت! مثلاً دو هفته پیش ساعت 2 صبح همسر منو سوار اتوبوس کرد ساعت 6.5رسیدم دانشگاه ساعت 8 کارم تموم شد اما چون اتوبوس نبود دقیقا تا ساعت1.5 علاف بودم اونجا بعدش هم ساعت7شب رسیدم خونه بس که اتوبوسش تو راه توقف میکرد!
=============
حالا امروز رو نمیرم رو اعصابت ! گناه داری سالگرد ازدواجت بوده خوش گذروندی نمیخوام ضد حال بخوریاما از فردا کله سحر در خدمتتون خواهیم بود رفیق!!!
مریم مامان سروش
11 مهر 92 8:30
منم واقعاً تعجب کردم. گوشکوب و نمک و فلفل!!
ببوسش این شیرین بیان رو.

یحتمل در نظر دخترک بسی بی مزه به نظر می آیم!!!
ღ مونا مامان امیرسام ღ
13 مهر 92 4:44

میگن خدا هرچی دوست داری بهت میده.من کیف میکنم الینا جوون اینطوری حرف میزنه به نظرت از امیرسام برمیاد
بهش میگم اگ ببرمت مهد باید با بچه ها مهربون باشی میگه میرم مهد بچه هارو چنگ بندازم گریه کنن برن خونشون(حالا فکر کن صدای بچه گونه.بریده بریده هم حرف میزنه.)
من
باباش
امیرسام
ولی من هم تا عکس پست بالا رو دیدم به نظرم اومد که لاغر شده فکر کردم برای مریضیه

میخوام بچه ها رو چنگ بندازم برن خونشون!!!وای مونا ینی مردم از خنده ببخشیدا اما خیلی باحال بود خووووو من به فدای این گل پسر جیگرطلای شیرین زبون
مامان ایسان
20 مهر 92 7:56
چشم هایه پف کرده دم صبحت منو کشته
دور بر ما اصلا مهد خوب نیست چی کار کنم خیلی محیط جالبی برای بچه ندارن
خیلی دوست دارم ایسان رو زودتر بذارم مهد یه کوچولو به خودمم برسم
اتاقش خیلی خوشگله مخصوصا استیکرش خیلی خاص و ناز مبارک باشه اتاق دخملیمون
سلیقه مامانی حرف نداره ها
این هاتی کارا همه جیزش خوبه پودر خمیر پیتزا و پیراشکی شم عالیه حتما امتحان کن
این ناگت هایه خشمزه نوش جون دخملیمون باشه


فرزانه جون بهتره تا قبل از سه سالگی نزاریش مهد
من یه مدت گذاشتم الینا خیلی اذیت شد اما الان علاقه داره
ممنون عزیزم قشنگ میبینی
ا ِ جداً؟ حتما امتحانش میکنم