الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

تب....

1392/7/11 10:19
نویسنده : مامان
795 بازدید
اشتراک گذاری

مادر که میشوی تمام دغدغه ات میشود سلامت و آسایش و آرامش و پیشرفت و بالندگی فرزندت...

وای به روزی که دلبندت اندکی بیمار شود!  از ته دل از خدا میخواهی هر چه سختی و بیماریست حواله خودت کند اما جگر گوشه ات مقابل دیدگانت عذاب و درد و بیماری نکشد !

اکنون میفهمم کودک که بودم هنگامیکه  بیمار میشدم و مادرم از ته دل میگفت "الهی درد و بلایت به جانم" یعنی چه؟ و چه حس عمیقی بوده !

....

تب.....

تب شدید...

آنقدر شدید که  آسمان چشمان زیبایت را تبدیل به سرخی غروب خورشید کرد !

خوب میشوی دلبندم...

 خوب خواهی شد.......

به یاری خداوندم که ترا ودیعه به من سپرد خوب خواهی شد...

پدر ، مادرش را برای ادامه جلسات درمان به مشهد برده بود و دقیقا همان شب تب کردی و چه بی تاب بودی برای آغوش پدر ! و من چه بی تاب بودم برای تکیه گاه محکم زندگیم !

گویند هر شخصی دو فرشته نجات بر شانه های راست و چپش دارد ، در نبود فرشته نجات سمت راستم پدرم که فرشته نجات سمت چپم است از راه رسید و یاریمان کرد(چپ و راست بودن جایگاه فرشته ها یک حس درونی ست!)

==================================================

و فردای آنروز فرشته نگهبان سمت راست هم آمد با  سوغاتی هایی از مشهد برای فرزند دلبندش

هلی کوپتری که تا شعاع 5 متری پرواز میکند...

البته اینجانب نیز از سوغاتی تهران و مشهد بی نصیب نماندمقلب

و از همه زیباتر سوغاتی بود که همسرم برای پدرم -که زحمات نگهداری فرزند و بسیاری از کارهای دیگر منزلمان بر دوش ایشان است- خریداری نموده بود و یک دنیاااااااااااااااااااااااااااااا مرا شاد کرد ممنونم همسر مهربانمبغل

 

 

و در انتها اینکه  با آمدن مرد خانه مان الینای زیبایم اندکی بهبود یافته و حال روحی من بسیاااااااااااااار التیام یافتهقلب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (55)

مامي كيانا
11 مهر 92 11:47
واي چقدر ناراحت شدم وقتي فهميدم الينا جون تب كرده و بدتر از اون وقتي عكسشو ديدم با اون چشمها دلم يهو هري ريخت پايين
خدا بد نده
ايشالا زودترخوب ميشه
پدر و مادرها هميشه در سخت ترين شرايط حامي و پشتيبان ما هستند
اگر خودشون نباشن دعاشون هست
دست همسريهم درد نكنه كه به ياد همه بوده

الآن الينا جون چطوره؟
تبش پايين اومد؟


ممنون دوست جونی
واقعا همینطوره خدا نگهدارشون باشه
الحمدلله بهتر شده اما کسله هنوز و سرفه میکنه خیلی!
ندا
11 مهر 92 14:23
ایشالله زودتر خوب شه طفلکی.اینا از عوارض مهد هستیم وقتی مهد میرفت یه سره سرما میخورد باید بدنش عادت کنه

نه الینا رو خودم سرما دادم بردمش حموم اومد بیرون بدون پتو خوابید منم یه چادر انداختم روش واسه همین سرما خورد بچه م!
ندا
11 مهر 92 14:29
کامنتای منم تایید کن وگرنه میگم الینا بیشتر بکوبتت شاید درست شوی ایا

همه رو تایید کردم!
مامان آيسو وآيسا
11 مهر 92 17:33
واي اليناي نازنين چرا تب كردي...انشالله زودي خوب بشي...
همه كادو هاتم مبارك عزيزم به شادي استفاده كني گلم


ممنون عزیزم
تا ابددونفره
11 مهر 92 17:35
سلام عزیزمآخی الینا جونماز چشماش معلومه که حال ندارهایشالا هیچوقت دیگه بیماری و ناراحتی دختر عزیزتو نبینیخدا تکیه گاه های زندگیتو برات نگه داره و بهشون سلامتی بده که همیشه پشتو پناهت باشنبه به چه سوغاتی های قشنگیچه خوش سلیقهدستشون درد نکنه که به یاد همه بودنخدا حفظشون کنهدست پدرمهربونم درد نکنه که این همه حواسش به دختر ونوه عزیزش هست

سلام دوست جونم
ممنونم نسترن جون
خدا سایه همشون رو بالا سرمون حفظ کنه آمین
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
11 مهر 92 19:31
آخی خدا نکنه تب کنه این فرشته آسمونی
واقعا خیلی قشنگ و با احساس نوشتی حق با شماست وقتی آدم تکیه گاهش نباشه انگار هیچ کس نداره و هیچ کس دیگه نمیتونه جای خالی ِ اونو برات پر کنه کاملا معنی نوشته هاتو درک میکنم دوست جونی عزززززززیزم
خب خدا رو شکر که با اومدن همسر گرامیتون شادی دوباره به خونتون برگشت و حال الینای ناز هم بهتر شده و دست بابایی مهربنشون هم درد نکنه بابت این سوغاتی ها

ممنونم منصوره جونخیلی جالب بود واسم که با ا ومدن همسر حال الینا بهتر شد؟واقعا شرایط روحی و عاطفی تو بهبود بیماری خیلی موثره
مامان پارمیدا
11 مهر 92 21:57
طفلک الینا جون چقدر دلم سوخت که تو تب پدرش رو می خواسته . خدا رو شکر که الان خوبه . دخترا بابایی هستن دیگه . الهی که همیشه سایه پدر و مادر بالای سر گل دخترتون باشه .

واقعا همینطوره بابا هم همینطورن هوای دختراشونو بیشتر دارنممنون عزیزم
مامان آرسام
12 مهر 92 1:20
الهییییییییایشالا زود زود خوب میشی عزیزم


مرسی خاله جون
سمانه مامان ستایش
12 مهر 92 18:00
عززززیزمچرا مریض شدی خوشگلمانشالا که تا الان خوبِ خوب شده باشی الینا جونم.
محبوبه جونم خیلی قشنگ نوشته بودی احساست رو
واقعا وقتی همسری ها نیستند آدم احساس میکنه تکیه گاهش نیست...
دست همسری هم درد نکنه بابت هدیه های خوشگلی که براتون اوردن
میفهمم چه حس خوبی داشتی بخاطر اون کادویی که همسری برای پدرت اوردن...
انشالا که مادر همسرت هم زودتر خوب بشن و نیازی به مشهد رفتن برای درمان نباشه

سلام سمانه جون ممنونم عزیزم الان کمی بهتر شده اما سرفه هاش امونمونو رو بریده
سمانه جون اونقدر که از دیدن این سوغاتی خوشحال شدم اگه صدبرابرش رو واسه خودم میخرید تا این اندازه خوشحال نمیشدم!
ممنونم عزیزم خوشحال میشم واسه بهبودی مادرشوهر دعا کنی عزیزم
سمانه مامان ستایش
12 مهر 92 18:01
میبینی دوست جون از همینی پاییز و زمستون خوشم نمیاد دیگههمش مریضی و سرماخوردگی و ویروس و...البته تو فصلهای دیگه هم هست ولی...
انشالا دیگه الینا جونم مریض نشه و تو دلت غم نشینه محبوبه جونم

حالا شما هم هی بگرد دنبال دلیل و برهان واسه اثبات بد بودن این فصلها !
ممنونم دوست گلم
بهت پیشنهاد میدم یه روز آفتابی ِ پاییزی بری پارک و روی برگهای رنگارنگ پاییزی قدم بزنی و صدای خش خشون رو حس کنی بعد نظر بدی در مورد این فصل(حالا نه اینکه تا حالا تو این شرایط نرفتی بیرون!ولی خب سعی کن ایندفعه از یه دریچه جدید بهش نیگا کنی!تو میتوووووووووونی! تو مستونی پاییز رو دوست داشته باشی!)
مامان اینده یه فسقلی
13 مهر 92 1:51
بابا دست به قلمت رو قربوووووون
نصف شبی تنمون لرزوندی...
چی شده؟!!!! بلا دوره انشاءا... ، خدا رو شکر پدر جان هم بسلامتی برگشتن همیشه به سوغاتی مبارک باشه

بابا با سلیقهههههه
بک گراند عکس هات منو کشتههههه طرح و رنگ کفپوشتونو عشققققق است

بک گراند = پشت زمینه


تب شدیدی بود اما خدارو شکر الان تبش قطع شده اما سرفه های بسیار شدیدی میکنهممنون عزیزم
لباسایی که واسه من خریده بود از همه خوشجل تر بود
ینی این ترجمه کردنت رو عشششق است!
خوشم میاد حواست هست سوتی ندی دست من!
مامان اینده یه فسقلی
13 مهر 92 1:54
ایشششش
با اینهمه پیشرفت علم و تکنولوژی، مردم جای پتو، چادر میندازن رو بچه شون!

خو چیکار کنم پتو رو همیشه بشدت از روش پرت میکنه اونور کلاً خیلی گرماییه
مامان بنیتا
13 مهر 92 3:33
آخی عزیز دلم خیلی ناراحت شدم برای الینا جونم...امیدوارم زودتر حالش خوب بشه عسلم
فدات شم خوشگلم که انقدر چشمات معصوم افتاده توی عکس و معلومه حال نداری
سوغاتی های خوشگلت هم مبارک گلم..دست بابای مهربونت درد نکنه

ممنونم گلناز عزیزم
ღ مونا مامان امیرسام ღ
13 مهر 92 4:35
عزززززیزم
امیدوارم خیلی زود بهتر شی
چه سوغاتیهای خوجل موجلی
بوووس برای الینا گلی

ممنون مونا جون
فرزانه مامان آرین مهر
13 مهر 92 7:51
سلام صبح بخیر چقدر نوشته هامون شبیهه همه واسه اینه که دوتایی طعم بی مادری رو چشیدیم انشالله الینا جون هم زود خوب بشه وخبری از بیماری نباشه .میبوسمش

عزززززززززیززززززززززززززم
ممنون فرزانه جون
فرزانه مامان آرین مهر
13 مهر 92 8:01
انشالله که خدا مرد خونتون رو حفظ کنه و خانوادتون پر از خوشی وخیر وبرکت باشه
مبارک سوغاتیها
خدا به پدر مهربونتون خیر وخوشی وسلامت وعافیت عطا کنه

ممنون دوست جون ِ خوب ِ خودم
مطهره
13 مهر 92 8:18
وای دوست جون خدا بیماری رو از تن همه بچه ها دور نگه داره
خدا رو شکر که دختری نازت بهتر شده و خوشحالم که شوهری مهربونت به سلامتی پیشتون برگشته و آفرین به بابای مهربونتانشالا همشون زنده و سالم باشن برات


آمین
ممنونم مطهره عزیزم
مامان پاتمه
13 مهر 92 8:42
تنت به نار طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

خوشحالم که بهترین
خدا این دوتا بابای مهربون رو واستون حفظ کنه


چه خوشگل
ممنون عزیزم
مامان احسان
13 مهر 92 9:22
سلام گلم بمیرم برای هر دوتون هم الینای نازم هم خواهری مهربونم خدا رو شکر که دخمری بهتره .چه شب سختی رو پشت سر گذاشتی خدا بابای مهربون و همسر مهربونت رو برات حفظ کنه به الینا گلی هم شیر عسل بده هم عسل و دارچین برای سرفه هاش خیلی خوبه .


سلام مهربونم.خدا نکنه عزیزم.ممنون عزیزم دارچین رو نمیدونستم از امروز امتحان میکنم
مامی کوروش
13 مهر 92 10:18
عزیزم ببین چقدر قیافه اش مظلوم شده ! بچه ها که مریض می شن جگر ادم کباب می شه ! مبارک باشد کادوها به الی جون و حضور همسر جان بر تو !


ممنون همکار جونی
تا ابددونفره
13 مهر 92 10:33
سلام عزیزمخوبیالینا جونم بهتره خدا رو شکر

سلام عزیز دلمممنون خوبم الینا هم بهتره اما سرفه میکنه خیلی!ممنون عزیزم
مهرنوش مامان مهزیار
13 مهر 92 12:32
سلام عزیزم خدا رو شکر که بهتر شده و دست آقای پدر درد نکنه با این سوغاتیهای خوبش.
میدونی که دخترا بابایی هستند شدید. احتمالا دخترت دلش برای باباش تنگ شده که تب کرده بود.

دقیقا همینه که میگی مهرنوش جون
راستی منتظر پست جدیدم
بزار دیگه
ندا
13 مهر 92 13:25
سلام الینا چطوره خوب شد؟

سلام عزیزم....تبش قطع شده اما سرفه میکنه...هستی چطوره؟گچ دستشو باز کردین؟فیزیوتراپی هم میبریش؟خوب شده؟راستی چه خبر از خودت؟بهتر شدی؟
مارال - مامان روشا
13 مهر 92 13:40
وای خدای من
دقیقن همینطوره که میگی محبوبه جون، پدر و مادرا همیشه از خدا میخوان همه درد و بلاهای فرزندانشون به جون اونها بیفته اما اونا خار به پاشون نره این مدتی که روشا مشکل ریفلاکسش خوب نشده و همینطور این چند روز سرماخوردگی واقعن داغون شدیم خیلی خسته شدیم از نظر روحی
امیدوارم همه کوچولو های بیمار زودتر خوب بشن به خصوص این الینا خانوم شیرین زبون ما که تو این عکس چقدر مظلوم افتاده
خاله جون امیدوارم زود زود خوب بشی و باز هم برامون شیرین زبونی کنی

سلام مارال جون واقعا همینطوره...واقعا اولین دعایی که من همیشه میکنم سلامتیه مخصوصا سلامتی این فرشته های کوچولوممنونم مارال جون انشاله روشا جون خوشگل ما هم زودتر خوب خوب شه عزیزم
خاله کمیل و کیان
13 مهر 92 14:05
سلام عزیزم وب جالبی دارید با تبادل لینک موافقی خبرم کن://http://komeylbaba.niniweblog.com/
سمانه مامان ستایش
13 مهر 92 14:10
سلام دوست جون
الیناجونم بهتر شده؟
بابت اون تلقین هات ممنون.آره من میتونم

سلام سمانه مهربونم
ممنون دیشب بخاطر دل درد های شدیدش دوباره بردیمش دکتر و گفت یه ویروس خیلی قویه و داروهاش رو بیشتر کرد!انشااله زودتر خوب شه...
بعععععععععله تو میتونی رفیق!

آتنا مامانیه روشا یدونه
13 مهر 92 16:10
سوغاتی های عزیزم مبارکش باشه خیلی نازن . خدا رو شکر مادر و دختری هر دو خوبید


مممنونم آتنا جون
مامان روژینا
13 مهر 92 16:44
الهی قربون اون چشمات بشم عزیزم خیلی ناراحت شدم الان چطوره محبوبه جون ؟
هدایا هم خیلی خوشگل بود دست بابایی الینا درد نکنه و البته دست پدر بزرگ مهربون که تو نبود پدر خونه تمامی زحمات بر دوش ایشون بوده
خدا رو شکر که حال روحی دوست جونمم التیام یافتهایشاا... همیشه لبت خندون باشه و هیچ وقت غمگین نباشی

خدانکنه عزیزم...ممنون بهتر شده بود اما دیشب دوباره بخاطر دل درد شدید بردیمش دکتر!
ممنونم بهاااااااار جوووووووووووونم

مرجان مامان آران و باران
13 مهر 92 18:41
وای که چقدر بده مریضی و تب بچه هاااااااا
ایشالا خوب بشه عزیزمممم
ببوسش گل دختروووووو

واقعا همینطوره...
ممنون مرجان عزیزم
الی مامی آراد
13 مهر 92 19:10
ای جونم عزیزم قربونت بشم که تب کردی امیدوارم زودتر خوب بشی سوغاتیهای خوشگلت هم مبارکت باشه

خدا نکنه خاله جون...ممنونم خاله جون لطفا برام دعا کنید تا زود خوب شم
مارال - مامان روشا
13 مهر 92 23:56
راستی خوشگل خانوم سوغاتی های قشنگی برات رسیده مبارکت باشه
دست بابایی هم درد نکنه که به یاد بابا بزرگ مهربون هم بوده

ممنون خاله جون
مونا مامان امیرسام
14 مهر 92 1:55
سلااااام دوست مهربونم
شیطونک شیرین زبونم خوبه؟؟
سرفهاش خوب شده؟؟؟؟
تایید نمیکنم چون وقت نمیکنم،دلم میخواد ج کامنتها رو بدم بعد تاییدشون کنم
کلی هم پست باید بذارم
فقط هم شبها میتونم بیام چون تو روز آقای مهندس اجازه نمیدن


سلام مونا جون
ممنون عزیزم سرفه هاش بیشتر شده دل درد هم اضافه شده!
آهان ! واقعا حق داری با این وروجکا که فرصتی نمیمونه واسه آدم ... من فکر کردم شاید کامنتها دستت نمیرسن؟!
مامان احسان
14 مهر 92 8:33
سلام گلم الینای نازم چطوره خودت خوبی؟

سلام عزیزم میام وبت
مامان احسان
14 مهر 92 9:18
سلام چرا دل درد حتما دلش هم سرما خورده با یک چیزی ببند براش

اتفاقا معصومه جون دیشب با یه روسری بستم بهتر شد همون سرما خورده پهلوهاش و شکمش!
مانی محیا
14 مهر 92 9:38
ایشالا هر چه زودتر خوب میشه. غصه نخور دوستم. حالا دکتر نگفت علتش چیه؟؟؟


ممنون دوست جون...گفت یه ویروس قویه!
ندا
14 مهر 92 11:24
اره گچش باز کردیم نه فیزیوتراپی لازم نبود ای بهترم یه جورایی کنار اومدم

خداروشکر...چه خبر از کلاس شنا؟میری هنوز؟
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
14 مهر 92 11:27
آخی عزیزززززم.. خیلی بد هست وقتی اینجوری مریض و کسل میبینمشون ؛ امیدوارم ک الان دیگه بهتر شده باشه الیناجون؛ باید بیشتر مراقب بود مخصوصا توو این فصل ک بازار حساسیت ها و سرماخورده گی ها داغ هست!
به به چ سوغاتی های خوشملی، مبارکتون باشه..

آره واقعا بازار مریضی و حساسیت داغه!!!!
ممنونم همنام گمنام
مامي كيانا
14 مهر 92 11:29
آپ آپ
آپيم ما


به به بالخره چشم ما به ادامه سفرنامه روشن شد
تا ابددونفره
14 مهر 92 11:46
سلام عزیز دلمامیدوارم حال دخترمون خوب شده باشهعزیزم واست پرس و جو می کنم بهت خبر می دم.

سلام نسترن جون...ممنون عزیزم
مامان احسان
14 مهر 92 11:54
خدا قوت عزیزم .الینا چطوره خونه ای یا اومدی اداره ؟ راستی بیا عکسهای احسانو ببین .


آخ جون...الان میام
مریم مامان سروش
14 مهر 92 12:25
اول پست دلم یهو ریخت. امیدوارم حالش تا الان خوب شده باشه. البته بعضی علائمش تا ۵-۶ روز ادامه داره. عزیز دلم خدا نکنه تب کنی و لاغر بشی

مریم جون با تب شروع شد بعدش تبش قطع شد سرفه شروع شد حالا دل درد هم اضافه شده!دکتر گفت یه ویروس خیلی قویه خیلی مراقب سروش گلمون باش
ممنون عزیزم
مامان احسان
14 مهر 92 13:01
سلام عزیزم سه نفری هم داریم ولی الان ندارم که بگذارم ولی یه دونه دونفری هست الان میگذارم با همون رمز قبلی بیا ببین سریع خبر بده بردارم

دیدم عزیزم مث همیشه خاص و محشر
مامان احسان
14 مهر 92 13:02
خودم هم اون عکسی که گفتی رو خیلی دوست دارم


خیلی محشره
مامان احسان
14 مهر 92 13:21
فدای تو خواهر مهربونم

خدانکنه عزیزم

سمانه مامان ستایش
14 مهر 92 13:26
ای جانمطفلی الینا بد ویروسی اومده سراغش
داروهاشو مرتب بده زود خوب بشه الینا جونم.
علایم آلزایمر داری هاخیلی باحال بود که اسمشو یادت نیست
پس بیزحمت رفتی خونه بهم بگو اسمشو خانووون حواس جمع

آره متاسفانه
دقیقااصلا نوک زبونمه ها از صبح بس که فکر کردم بهش داغون شدم!
حتما عزیزم بازم شرمنده
مامان احسان
14 مهر 92 13:28
من خودم هم عاشق همون عکسش هستم اون موقعی که اون عکسو انداخت اصلا قرارنبود که با این لباسها هم عکس بندازه حاضر شده بودیم که برگردیم خونه که خانومه عکاس دید احسان اونجوری نشسته روی جعبه که باعث شد چند تا عکس دیگه هم با این لباسها بندازه


چه جالب!معلومه اون خانوم عکاس حسابی ذوق هنری داره کیفیت کارش و ژستها خیلی قشنگه...
مامان احسان
14 مهر 92 13:34
خودم هم دقیقا به همین فکر میکردم ولی هر وقت که فکر میکنم که احسان اونقدری میشه ،دلم میگیره چون میدونم که دیگه از پیشم میره و من هر روز نمیتونم ببینمش و لمسش کنم اونوقته که گریه ام میگیره

عزیزم تا بوده همین بوده...
بچه ها بزرگ میشن و میرن دنبال سرنوشتشون...
همین که بدونیم سالم هستن و خوشبخت وایه همه مامان و باباها کافیه...
مامان احسان
14 مهر 92 13:45
آره درسته ولی وقتی میبینم باباش حتی اگر یکسال هم مامان و باباشو نبینه عین خیالش هم نیست دلم میگیره میگم نکنه احسان هم همینجور بشه .در مورد دختر هم خودم هم خیلی دلم میخواد ولی گذاشتم برای موقعی که احسان بره مدرسه ایشالله

البته معصومه جون هم پسر هم دختر محاسن خودش رو داره
پسرا کمی مغرورترن و خیلی نمیتونن احساسات و عواطفشون رو نشون بدن اما تو محبت و عاطفه کم هم نمیزارن
اما دخترا مونس میشن و میتونی تا دلت بخواد باهاشون درد دل کنی
حتما واسه احسان جیگرطلای مهربون دوست داشتنی یه خواهر کوچولو بیار
ندا
14 مهر 92 13:59
نه نرفتم اصلا حسش نیس اخه هوا سرد بشه برم سینوزیتم عود میکنه برا همین نمیرم روزای اولی که رفتم تا دو هفته انتی بیوتیک میخوردم

منم یه ترم تو پاییز رفتم سخت بود
اشکال نداره بزار هوا خوب شه بعد برو
بوس بوس
شهرزاد مامان حسین
14 مهر 92 15:03
آدم دلش میخواد خودش مریض بشه و لی بچه ش صحیح و سالم باشه. خدا حفظ کنه این گل شیرین رو. چه سوغاتی هایی!!!!

ممنون شهرزاد عزیز
نرگس مامان باران
14 مهر 92 15:18
آخی الهی بمیرموااااااااااای خیلی نارحت شدم امیدوارم الان بهتر شده باشه
خیلی سخته تو این زمانها ادم تکیه گاهش پشتش نباشه
الینا جونم سوغاتی های قشنگت مبارک ایشالا به سلامتی ازشون استفاده کنی

خدا نکنه نرگس جون
ممنونم عزیزم
مامان رضا جونی
14 مهر 92 15:23
الهی بگردم دختر خوشگلمون که تب کرده


مرسی عزیزم
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
14 مهر 92 16:04
عاقا دیگه بهم نگو همنام گمنام دوس نمیدارم..
خصوصی تون رو هم چک بفرمایید..

پیرو کامنت خصوصی : خب عزیزم اینم خودش یه نوع کاراگاهی هستش دیگه! رفتن رو اعصاب!دیدی از بس رفتم رو اعصابت خودت اعتراف کردی بدون اینکه من زحمت بکشم و کنکاش کنم
امان از شما دهه هفتادی ها !
سلام خدمت خواهر عزیزتون برسونید
مهرناز(مامان آرسام)
14 مهر 92 23:02
وای خدایا این نفس من چش شده؟؟؟؟الهی بمیرم از چشماش و نگاه بی رمقش معلومه چه حالی داشته بچه خیلی ناراحت شدم نکنه از دستاوردای مبارک مهدکودکه؟؟؟ آخه من آرسامو فقط 3 روز گذاشتمش مهد اونم طفلکی بچم 4 روزه ا س ها ل شدید عفونی(که توی این 1 سال و 8 ماه اصلا نگرفته بود) گرفته و دیگه نصف شد بچم!!! منکه دیگه نبردمش و نمیبرمش، ترسیدم آخه!!!

خدا نکنه عزیزم .مهرناز کاش تو مهد مریض میشد اما الینارو خودم مریض کردم بردمش حموم بعدش بدون پتو با موهای خیس خوابید و مریض شد بچه م واقعا فصل بدیه و خیلی باید مراقب بچه ها بود
ای وااااااااااای عزیزم پس دلیل اینکه دیگه نبردیش مهد این بود جااااااااانم عزیزم مریض نبینم آرسام جونمو انشاله زودتر خوب شه گل پسر خوشگلمون