بازگشت به خانه!
سلام به دوستان عزیزم
سلام به دختر مهربون و ناز خودم جونم واست بگه بعد از تولد شهراد که یه کوچولو منو اذیت کردی ، فرداش چون جلسه داشتیم و از اونجاییکه مطمئن بودم طبق معمول اومدن دنبالت فایده نداره و نمیای خونمون ، نیومدم دنبالت و رفتم بانک. بعدش هم از بس خسته بودم اومدم خونه و خوابیدم از مادرجون پرسیده بودی چرا امروز مامانم نیومد دنبالم؟ ایشون هم به شوخی گفته بود چون مامانت رو اذیت کردی گفته دیگه نمیام دنبال الینا و قراره همه وسایلتو بیارن خونه ما تا همیشه اینجا زندگی کنی علیرغم اینکه دوست نداشتم مادرجون این حرفو بهت بزنه و بهشون گفتم که ممکنه تو روحیه ت تاثیر بد بزاره و فکر کنی من دوسِت ندارم اما کارساز بود و از اونروز خودت میای خونه و کلی قربون صدقه من میری و باصطلاح میخوای از دلم دربیاری الهی من فدای خودت و مهربونیت بشم مامانی جونم. من هم مدام بهت یادآوری میکنم که مادرجون شوخی کرده و من تحت هر شرایطی تو رو دوست دارم و هیچوقت تنهات نمیزارم ضمنا بخاطر گل روی شما خواب بعداز ظهرهام رو کمتر کردم که بیشتر باهات بازی کنم و تو خونه خودمون بهت خوش بگذره که الحمدلله جواب داده و مشتاقانه میای خونه
خلاصه این روزها ساعات شیرین و دلچسبی با هم داریم و هر دومون یک دنیااااااااااااااا لذت میبریم از باهم بودنمون
از عادات این روزهات بگم که خیلی خیلی قرتی شدی و کلی لباس عوض میکنی و موهاتو درست میکنی و به خودت لاک میزنی ، قر میدی تو خونه ، نقش عروس ها رو بازی میکنی ، کلی به طلا و زیور آلات علاقه داری و...خلاصه یه دنیای شیرین و کاملا دخترونه واسه خودت داری اما همچنان با لباس زیر تنگ و لباسهای تنگ و لباسهای برچسب دار مشکل داری و نمیپوشیشون
فعلا عکسی ندارم بزارم و بزودی چند تا عکس آپلود میکنم
==============================================================
تولدانه نوشت:
تولدت مبارک
ای گل گلدون من
هزار سال زنده باشی
گل پسر ناز من
تولد احسان عزیزم رو به معصومه مهربانم ، تبریک میگم و تبریک میگم و تبریک میگم