الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

چتر گستر !!!

1392/6/12 19:13
نویسنده : مامان
1,109 بازدید
اشتراک گذاری

با امروز دقیقا 13 روزه که ما خونه باباجون هستیم و همچنان کارهای خونه جدید تموم نشدهخیال باطل

دیروز که واسه خرید رفته بودیم با آقای فروشنده خیلی رفیق شده بودی و بهش گفتی ما الان خونه مادرجون فرزانه هستیم آخه مردم اومدن خونه ما !!!ابروخنده

 

                                

خلاصه صبح که از خواب بیدار میشیم بساط صبحانه مون براههاز خود راضی از سرکار که برمیگردیم ناهار آماده میخوریماز خود راضی بعدش نمیزارن کار کنیم میگن خسته ای استراحت کن!از خود راضی بعد میریم بیرون ...دوباره میایم شام آماده از خود راضیمیوه آماده و......از خود راضیزبان

                         (منزل دایی مسعودچشمکاز خود راضی)

ولی خب.......افسوس خداییش حتی اگه تو راحت ترین مکان دنیا هم که باشی خونه خود آدم یه چیز دیگه ست خیال باطل

دیشب که از این اوضاع و احوال اظهار نارضایتی میکردم باباجون بهم گفت چطور بیست و سه -چهار سال  خونه ت اینجا بود ، راحت بودی و فرمانرایی میکردی حالا شدی مهمون و غریبه؟!!!متفکر

پ.ن:

چون کل دکورهای خونه و کمد دیواری و کابینتها رو دایی مسعود انجام میده تهدیدش کردیم که اگه زود تموم نشه شبانه روز و حتی برای خواب هم به منزلشان تشریف فرما خواهیم شدنیشخندکه القصه این تهدید عملی نشد و بر روح و روان برادر گرامی کارساز نشد منتظر اما طی آخرین اخطار شفاهی که بعمل آوردم اتمام حجت نمودم که درصورت عدم تحویل پروژه مذکور تهدید را عملی نموده و چترمان را بر سر ایشان پهن خواهیم نمود مشغول تلفنباشد که منجر به حصول نتیجه گردد جمیعاً صلوات ! نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (53)

هنگامه
12 شهریور 92 20:29
عزیزم بابت رمز مرسی و خیالت راحت
واقعا عجیبه بعد از ازدواج آدم حتی یه مدت کوتاه هم نمیتونه توی خونه دوره بچگی و نوجوانی و جوانیش بمونه و دلش برای خونه خودش تنگ میشه
منم ۲ روز بیشتر نمیتونم خونه کسی بمونم و دلم برای خلوت خودمون تنگ میشه
راستی خونه نو مبارک

خواهش میکنم عزیزم
دقیقاً همینطوره که میگی هنگامه جون
ممنونم عزیزم
مامان بابای الیسا
12 شهریور 92 20:40
محبوبه جون دوست گلم سلام خسته نباشی دقیقا میدونم چه حسی داری آخه ما هم دو سال پیش همین شرایطو داشتیم موهای دخملی چه مدل قشنگی شد بهش خیلی اومده از نوشته هات با جناب برادر کلی خندیدم خدا بگم چیکارد نکنه

سلام الهام جون وای شما هم این شرایطو داشتین؟!
ولی خب منم میدونم که مث شما همه این روزا واسم خاطره میشهممنون الهام عزیزم
تا ابددونفره
13 شهریور 92 1:47
سلام عزیزمآفرین به الینای اجتماعی و راستگوخوب خدا رو شکر که راحتیو بساط بخور به خواب هم پا برجاستبه به چه برنج رنگیو خورش بادمجونیامیدوارم تهدیدا هرچه سریعتر کارساز باشه.الهیییییییی آمییییییییییینخوشحال شدم که راحتی تو فکرت بودمراستی عزیزم شرمنده که نشناختم.آخه اولین بار بود با این اسم کامنت میذاشتیبرو خصوصی

سلام نسترن جونم همین دیگه...نگرانیم اینه که عادت کنم به این بخور و بخواب و رفتم خونه دیگه حس کارکردن و جمع و جور کردن خونه و پخت و پز نداشته باشم البته خیلی هم بد نیستا!!!!!!!!یحتمل همسر باید به فکر قرارداد با یه رستوران بصورت دائمی باشه
ممنون نسترن ناز و مهربووووووووووون
بهاره مامان ونداد
13 شهریور 92 2:05
اللهم صل علی محمد وال محمد
عزیزم خیلی خوشی زده زیر دلت مثل این که دیگه چی میخوای ناهار شام دسر مهمونی رفتن
ولی جدا از شوخی خونه ادم یه چیز دیگه است
انشاالله همه کاراتون زود به سامون برسه برید خونه خودتون

آره والا خواهر همینو بگوولی خب حتی اگه تو بهترین هتل هم که باشی بالخره دلت واسه خونه خودت تنگ میشه دیگهممنونم بهاره جون
پگاه مامان آرتین
13 شهریور 92 9:22
عزیزم بدنگذره .هتل 7ستارست دیگه.
مارو راه می دین ؟ایشالا که زودترخونه آماده بشه وبه سلامتی واردش بشین.

قدمتون روی چشم تشریف بیارین عزیزم ( اینم یه نمونه دیگه از کیسه خلیفه بخشیدن!)
ممنونم پگاه جون
مهرنوش مامان مهزیار
13 شهریور 92 9:57
امیدوارم هر چه سریع تر کارها انجام بشه .واقعا هیچ جا خونه ی خودم آدم نمیشه

ممنونم مهرنوش جون
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
13 شهریور 92 10:05
سلام دوست جونم. آخیییییی... چه الینا جون خوشگل شده، این فرم لباس خیییلی بهش میاد ماششششششششالا

به به... خورش بادمجونه؟ نوش جونتون. اِ... سالاد شیرازی هم که هســـــت

حالا دیدی گفتم از کیسه ی خلیفه بخشیدن حالی دارد عجیب خوش؟ همین که خونه ی خودتون نیستین...

نه بابا، نگران نباش... ما خانومای ایرانی همیشه باید مشغول کار باشیم ایشششششششش

حالا یه چیز دیگه هم هست، وقتی رفتی خونه خودتون، باید همه ی این مهمونی ها رو پس بدی (ستاد ایجاد رعب و وحشت)

اوووووووووو...من کل ِ داستان رو خوندم، بعد دیدم اون ته ته ِ داستان، کلمه "چتر" رو نوشتی... عجب بلایی هستی تووو

الهم صل علی محمد ........

سلام به روی ماهت ممنون دوست جونی
بله جاتون خالی خورش قیمه بادمجون با سالاد شیرازی بسی دلچسب بود !
ینی میگی همه این روزها رو باید جبران کنم؟!!!خو تقصیر خودشونه میخواستن خونه منو زود آماده کنن (آیکون یک عدد دختر و خواهر خبیث و بی چشم و رو)
آره والا خاهر به ما بخور بخواب نیومده آخرش که چی باز هم باید بشوریم و بسابیم و .........
ای جان از اولش منتظر چتر من بودی؟!بپا خونه شما پهن نشه؟!!!!

مامان الینا
13 شهریور 92 10:32
انشاالله خونه جدید هم میری امیدوارم روزهای پر از شادی در انتظارت باشه عزیزم خصوصی داری

ممنونم
نرگس مامان باران
13 شهریور 92 10:58
خصوصی


مطهره
13 شهریور 92 11:02
سلام نمیتونم پیام بزارم

ای جان منم یه مدت نمی تونستم واست پیام بزارم
اما دوست جون الان رسیده پیامت!
مامان الینا
13 شهریور 92 11:14
سلام عزیزم نظرتت رو خوندم کلی خندیدم دقیقا همینطوره که میگی مرصی از این همه محبتت

سلام عزیزم...والا بخدا !

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
13 شهریور 92 12:18
آیکون یک عدد دختر و خواهر خبیث و بی چشم و رو؟




مامان محمد فاضل
13 شهریور 92 12:23
ان شاالله از این حالت دربیان
خیل سخته

ممنون دوستم
مامان احسان
13 شهریور 92 13:31
سلام خواهری خوبی پس هنوز چترتون پهنه عیبی نداره زود میگذره چه عکس نازی از دخمری گذاشتی ماشالله

سلام عززززززززیزززززززززمههههههههههههیمگر اینکه با دلداری شما زود بگذره
مرسی گلم
مامی کوروش
13 شهریور 92 15:54
خوب کیف می کنی ها
خداییش نمی دونم چرا بعد از ازدواج امن ترین جا که خونه پدر و مادر ادم بوده هم دیگه برامون راحت نیست
اونم صلوات بلللللللللند

در حد تیم ملی!
واقعا چرا اینجوریه همکار جونی؟! یه لحظه از بابام خجالت کشیدم وقتی بهم گلایه کرد! ینی این نی نی های ما هم بزرگ شن همین میشن و خونه ما که میان مث مهمون میشن و راحت نخواهند بود؟!!!!!!!!!!!!!!

آتنا مامان روشا یدونه
13 شهریور 92 16:29



خاله ی امیرعلی
13 شهریور 92 16:37
پس کامنت من کووو؟!


کدوم؟!!!!!!



راستی محبوبه جون اصلا نمیشه واست کامنت گذاشت ...فکر کنم بخاطر زیباسازهای وبته!!!
مرجان مامان آران
13 شهریور 92 20:09
سلام عزیزمممممممم
به سلامتی خونه جدید مبارککککککککک
همیشه خوش باشید عزیز دلمم
راستی شرمنندههههههههه من یه الینای دیگه هم داشتمم به اون سر مسزدم فکر میکردم شما هستید شرمنده بخداااااا
خیلی ممنون از محبتت عزیزممممممممم
من لینکتون کردم عزیزم

سلام عزززززززیزم
ممنون مرجان عزیز
دشمنت شرمنده باشه عزیزم
باعث افتخاره عزیزم
مریم مامان سروش
13 شهریور 92 21:06
قدر این روزهای دور هم بودن رو بدونین. حالا علت و دلیلش مهم نیست. مهم اینه که باعث شه همه دور هم باشند. خوشحال و سلامت!

کامنتت خیلی به دلم نشست مریم جون
☂ marjan ☂
13 شهریور 92 23:04
عزیزم خصوصییی


مامان روشا - مارال
14 شهریور 92 0:44
درسته عزیزم آدم هیچ کجای دنیا مثل خونه ی خودش راحت نیست حتی خونه پدر و مادرش

الهی، این دختر شیرین زبون میگه آخه مردم اومدن خونه ما
دلم رفت واسه اینجور صحبت کردنت خاله جون
امیدوارم هرچه زودتر منزل جدیدتون آماده بشه و به سلامتی به اونجا نقل مکان کنید بلاتکلیفی سخته

مارال جون داشتم فکر میکردم ینی وقتی این وروجکای خودمون هم بزرگ شن دیگه خونه ما که میان راحت نیستن؟!!!!دنیای بی وفاییه
میبینی تروخدا از اونروز هر جا میریم به همه میگه مردما اومدن خونه ما و ما رفتیم خونه مادرجونم
ممنونم مارال جونشاهزاده خانوم رو از طرف من ببوسیدش
هنگامه
14 شهریور 92 2:16
سلام گلم . خواستم بگم با دعاهای قشنگت جواب آزمایش آرسام خوب بود
ممنون دوستم . الینا جونم رو ببوس

سلاااااااااااااااااام هنگامه جون
امروز یکی از بهترین روزهای زندگیمه
خییییییییییییلییییییییییی خوشحال شدم
خدارو صدهزار مرتبه شکر

مامان بنیتا
14 شهریور 92 3:50
بخورم این خوشگل خانومو که دوباره با شیرین زبونیاش کلی از خوندن پست مامانی کیف کردیم
محبوبه جون امیدوارم زودتر کارای خونه جدید انجام بشه و به سلامتی نقل مکان کنید که بهترین جای دنیا هم که باشی خونه خودت نمی شه


مرسی گلناز جون
سمانه مامان ستایش
14 شهریور 92 3:53
سلام به دوست خوبم که حسابی تو چتر بازی مهارت پیدا کردهبابا خوبه که از بانک میری خونه همه چی آماده ست و مثل شاهزاده ها باهات رفتار میشه
فقط من واسه روزی که چتر بازی رو باید تموم کنی و بری خونه خودت نگرانم که چطور از پس کارا میخوای بر بیای
ای جاااانم الینا با اون لباس قشنگش
مردم اومدن خونمون
از اون آیکونا معلومه چقددددر ناراحتی که خونه خودت نیستی
ولی خدایی ما چمون میشه بعد ازدواج که خونه بابامون که توش انقدددر راحت بودیم دیگه راحت نیستیم
الان من صلوات رو بفرستم که چترت خونه داداشت پهن بشه یا کارای خونه زودتر تموم بشه محبوبه جون



یه جورایی دارم رو پروژه ایرانگردی و گستردن چتر در منزل دوستان وبلاگی هم فکر میکنم
پس از آیکونها میزان ناراحتی و معذب بودنم مشخصه؟!
واقعا خیلی دوست دارم دلیلش رو کشف کنم؟!!!!
خدا نکشه تو رو با این نکته سنجی و سوتی گیریهات!

سمانه مامان ستایش
14 شهریور 92 3:58
دوست جوووونم انشالا که زودتر کارای خونه جدید تموم بشه و بیای بگی داریم میریم خونه خودمون.
میدونم الان چه حسی داری و چقدر معذبی خونه بابا اینا.تازه اینکه بقیه این حستو نمیتونن درک کنن شاید بیشتر اذیتت کنه.به هر حال باید صبر کنی دوستم،چون این صبر نتیجه اش خیییلی شیرینه.میری تو خونه جدید و شیک و تر و تمیز که دعا میکنم با سلامتی و دل خوش توش زندگی کنید
برای دوست عزیزم

واااااای سمانه جون ممنونم از دعای قشنگت
راستی دوستم ینی الان اون کامنت قبلی من باب مزاح بود و این اصلی است؟!
مامان آروین
14 شهریور 92 5:08
سلام عزیزم
ایشالله زودتر کار خونتون انجام بشه
وای عزیزم ماهم سال گذشته خونمونو دادیم دست برادرم که برامون دکوراسیونو تغییر بده کارهای ساختمونی همینه آدم دق می یاد تا کارو تحویل بگیره ولی خوب نتیجه خوب این استرسهارو به خوشحالی و لذت مبدل می کنه . ایشالله همونی بشه که می خوای
این اخطار چتر پراکنی 99 درصد موارد جواب میده ها ؟
دست مادر و پدر عزیزت درد نکنه ایشالله سایه پرمهرشون تاابد سرتون باشه .الیناجون ناز شیرین زبونمونو اط زرف ماچش کن

سلام نسیم جون
اینجوری که بوش میاد شما هم با خان داداش پروسه داشتی و از سیاست تهدید چترگستری استفاده کردی!
اتفاقا از اون روز بکوب سر ساختمونه داداشم نه اینکه تازه ازدواج کردن منم تهدید کردم که واسه خواب هم میایم خونتون!
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
14 شهریور 92 10:50
سلام محبوه جون.عزیم مرسی که اومدی پیشمون.من کامنتهای پر از مهر و محبتت رو حوندمو و شرمنده که هنوز تایید نکردم.

وای دوستم اول و آخر پست مردم از خنده.اخه دختر چه جوری این جمله بندیا به ذهنت میرسه؟ماشالا به این شوخ طبعیت.

من همیشه هر سفری که میرم در اوج لذتم برمیگردیم خونمون همش به مهدی میگم وای آدمو ببرن باغ بهشت باز خونه خودشو میخواد.بنده خدا هم با تعجب بهم نگاه می کنه و میگه یعنی این چند روز بهت خوش نگذشته؟

ایشالا زودتر خونتون حاضر بشه و به خوبی و خوشی برید سر خونه زندگی شیک و نوتون.به خوبیاش فکر سعی کن از الانت لذت ببری مامان فرزانه همه چی رو حاضر میکنن و بابا با روی گشاده تو خونه هستن.خدا سایه شونو بالای سرت مستدام کنه.قدر این لحظاتت رو بدونو سعی کنن خاطره سازشون کنی.میدونم معذبی ولی مطمئن باش خیلی راحت میتونی با قضیه کنار بیای و برای دل خودت یه جورایی زحمتهایی که دادینو جبران کنید.

دیگه ببخش نیست کلا علامه دهرم گفتم شما رو هم از معلوماتم بی نصیب نذارم.


سلام الهه جون اتفاقا بهانه ای شد دوباره بیام و هنرنمایی دوست جونمو ببینم



نه اتفاقا الهه جون خوب کردی واسم نوشتی از خوندن کامنتهای زیباتون و دلداری دادنتون خیلی انرژی میگیرم




مامان محمدرهام جون
14 شهریور 92 12:21
سلام عزیزم خوبید؟؟خوشید؟؟سلامتید؟؟

ممنون که به یادمون بودیراستش یه هفته اس داغووووووونم گوشم عفونت کرده حال خوشی ندارم.دراسرع وقت می آپم گلم

ای جون فیگووووووووووووورشو ببین

سلام دوست جون خودم
ای جانم ...گفتم چی شده خبری از سمانه نیست پس بگو درگیر بیماری هستی!انشاله زودتر خوب خوب شی عزیزم
مامان محمدرهام جون
14 شهریور 92 12:23
چترگستر!!خعلی بامزه است این عنوانت الهی زودتر کارای خونتون روبه راه بشه ودلت آروم بگیره ولی خدایی از این استراحتی که برات محیا شده استفاده کن دوست جونم وخودتو خسته نکنمعلومه دایی دوستتون داره واز خداشه برید خونشونیه کار کن از تهدیدات بترسن خووووووووووو


ممنون سمانه جون اما خب بالخره که چی؟! باید برم سر خونه زندگی خودم آره دیگه حالا یه تهدیدی کردم که کارساز خواهد بود یحتمل
ممنون سمانه جونم
رادمهر و مامان
14 شهریور 92 14:15
انشالله زودتر خونتون آماده بشه واقعا چرا هیچ جای دیگه ای هر چقدر هم راحت باشی خونه خود آدم نمیشه

ممنون عزیزمواقعا همینطوره!!!
فرناز مادر آتیلا
14 شهریور 92 15:16
واقعا راست میگی عزیزم ...هیچ جایی مثل خونه خود آدم نمیشه ...انشالله هر چه زودتر خونتون آماده میشه و به سلامتی و خوشی میرید خونه خودتون گلم

ممنونم عزیزم
مامان پارمیدا
14 شهریور 92 15:25
وای که چقدر حال میده آدم صبح پاشه صبحانه حاضر باشه و از سر کار بیاد نهار حاضر و بعد هم نذارن کار کنه من باشم استقبال می کنم ! البته درست میگین هیج جا خونه خود آدم نمیشه .
راستی اینجور که الینا گفته مردم اومدن خونه ما آدم یاد اسراییل غاصب می افته

اسرائیل!!!
فرزانه مامان آرین مهر
14 شهریور 92 18:28
سلام منم کامنت گذاشتمو نیست .بخدا راست میگم انشالله که زودتر برید خونتون راستی نگفتید با هم همسن هستیم یا شما کوچکتری

سلام عزیزمفرزانه جون کلاً نت قاط زده حسابی!
من متولد 59 هستم و فکر کنم از شما بزرگترم
ارغوان
15 شهریور 92 14:47
ای جان الیناا که مردم اومدن خونشون!! *


ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
15 شهریور 92 18:14
ای کاششششششش جمعهههههههههه ها هم بانککککککککککککککککک باز بووووووووووود

نه واسه اینکههههههههه کار کنی هااااااااا

واسه اینکه بیای و بررررررررررررررری و رد پات رو ببینممممممممممممممممم





ندا
15 شهریور 92 20:29
سلام جوجو حالا هی به من بگو بجنورد بمون بمون دیدی چه حس بدیه ادم از خونه زندگیش دور بشه عجب شد انجمن ضد حال زنی به دوستان ناباب

حالا نشد دیگه !!! تو هم از آب گل آلود ماهی نگیر خانوم خانوما !!! خوووو پس من کی باید تو رو ببینم؟!
ندا
15 شهریور 92 20:30
شوخی کردم بابا ایشالله زودتر بری خونت اقلا من دکوراسیونت و ببینم جیگرم حال بیاد

ندااااااااااااااااااا از لج تو هم که شده کوچکترین عکسی نخواهم گذاشت تا خودت مجبور شی بیای خونم! بایدم بیای چون اصلا نمیدونم چجوری بچینمش؟!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
16 شهریور 92 0:02
خداوند لبخند زد

دختر آفریده شد!

لبخند خدا، "الینا جون" روزت مبارک...



ای جاااااااااااااااااان ممنون دوست جوووووووووونم
تا ابددونفره
16 شهریور 92 2:16


جااااااااانی بخدا نسترن
هدی مامی مه نیا
16 شهریور 92 3:23
امروز دخترک قصه‌های من

به دو سالگی سلام می‌کند

و من در بهت این بالندگی مبهوت،

خدایم را شکر می‌کنم،

با لذت و تحسین نگاهش می‌کنم.


دوست عزیز
منتظر حضورتون در جشن تولد هستم.




عزیزم تولد دوسالگی مه نیا جون مبارکچشم حتما میام
سمانه مامان ستایش
16 شهریور 92 4:06
الینای عزیزم روزت مبااارک دختر شیرین زبون

ممنون خاله جونبر ستایش جونی هم مبارک
مامان احسان
16 شهریور 92 8:58
سلام خواهری صبحت بخیر

سلااااااااااااااااام عزیزم صبح شما هم بخیر
مامان احسان
16 شهریور 92 11:21
بازهم سلام فکر کردم نیستی که جواب کامنتم ندادی ولی دیدی به وب محیا سر زدی چی شده چرا نمییایی پیشم

معصومه من قبل از اونجا تو وب تو بودم و واست کامنت گذاشتم دوباره چک کن عزیزم
بابای روشا
16 شهریور 92 13:39
روز همه ی دختران زیبای ایران زمین مبارک به خصوص الینا خانوم خوشگل ما

ممنون عمو جون به روشا جون هم مبارک باشه
مریم(مامان آرینا)
16 شهریور 92 17:07
خوشگل خانوم روزت مبـــــــــــــــــــــــــــارک

مرررررررررسی خاله جون
مامان اینده یه فسقلی
17 شهریور 92 0:42
tang del shodam vasat shadidan





ممنون عزیزم منم وسط اون همه کار و گرد و خاک بیادتون بودم
مامان پاتمه
17 شهریور 92 8:00
خوب مردم رو بیرون کنین از خونتون
قربون اون ژست گرفتنش بشم من
امیدوارم تهدیدات کارساز بشن


مامی کیانا
17 شهریور 92 11:27
الهم صل علی محمد ........
صلواتو فرستادیم بلکه راه گشا باشه
و به زودی تو خونه خودتون استراحت کنی تا همه خستگیهاتون در بره خونه سازی خیلی سخته از اول تا همون آخرش
فکر کنم این عملی نمودن پروژهمذکور کارساز باشه امتحانش مجانی و خوشمزست
به به دستپخت زنداداش خوردن داره حالا حالاها حالشو ببر
فکر پس دادنش هم نباش
این دوست جون ما عجب چشم های تیزبینی داره
خورشت بادمجونو سالاد شیرازی هم تشخیص داد!!!البته شیرازیه خوووو سالاد شیرازی رو از ده فرسخی هم میتونه تشخیص بده
راستی میگم این آقا داداش همونیه که دستهای الینا جونو لاک میزد
ول کن قضیه نیستم دیگه الآن با خودت میگی عجب کاری کردم عکس داداشمو گذاشتمااااا


ممنون دوست جونم که اینقدر وقت میزاری و با دقت میخونی سالاد شیرازی!دختر شیرازی!
آره این همون داداشه ست ! نه بابا این حرفا چیه؟اتفاقا خیلی خنده م گرفت
مامان بابای الیسا
17 شهریور 92 11:35
عزیز دلم دختر قشنگم روزت مبارک خاله جون

ممنون خاله جون
شیدا مامان الینا
17 شهریور 92 17:46
واقعا هیچ کجا خونه خود آدم نمیشه اما خدایش بابا جونتون راست میگه خونه ای که آدم توش چشم باز میکنه و کلی خاطره خوب داری یهو میشه جای غریبه اما چه میشه کرد تا بوده چنین بوده . الینا جونم رو

جداً شیدا جون همینطوره تو خونه پدری دنیا میای بزرگ میشی و کلی خاطره از ش داریا اما وقتی خودت مستقل میشی اونجا دیگه واست مث سابق نیست!!!عجبا و شگفتا!!!!
مانی محیا
18 شهریور 92 12:05
دست این برادر خواهرا درد نکنه. بمن که خیلی سر جابجایی کمک کردن..

واقعا خداروصد هزار مرتبه شکر که هستن
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
19 شهریور 92 10:31
یعنی شد یه بار مامی کیانا باید اینجا و حرفی از من نزنه؟! ایششششششششششش...بدم میادددد



سالاد شیرازی رو از ده فرسخی میشناسمممم ... .

مامی کیانا با شماستا !!!!!!!!!
(چقدر این پاسخ کامنت واسم آشنا بود!)
مامان ایسان
19 شهریور 92 23:41
اخی به سلامتی خوش به حالتون میرید خونه خودتون مال ما کی بشه خدا عالمه
دست مادر جونیتون درد نکنه با این همه پذیرایی
داداشی دست بجنبون دیگه بابا

ممنون عزیزم انشاله بزودی شما هم صاحبخونه بشین عزیزم