الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

شرح حال....

1392/6/23 11:54
نویسنده : مامان
1,254 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه سلام به دوستان خوبمبغل (قابل توجه اونایی که آخر از همه سلام میدن!نیشخنداز خود راضی)

و بعد سلام به روی ماه دختر مهربونم که همیشه با محبتاش و شیرین زبونیهاش منو غرق لذت میکنهماچقلب

تو این مدت که ننوشتم اتفاقات زیادی افتاد و جاهای زیادی رفتیم و کارهای زیادی انجام دادیم اما مجالی واسه نوشتن نبود و از طرفی سیستم به خونه عمه جون منتقل شده و تا اطلاع ثانوی پستها بدون عکس جدید خواهد بودخیال باطل

-اول اینکه کارهای جابجایی کم و بیش تموم شده اما کارهای نیمه کاره خیلی داریم و مهمتر از همه اینکه خونمون با کلی پنجره بدون پرده ست !!!آخ و فرصت اینکه برم بازار و پرده انتخاب کنم ندارمخجالت

شما هنوز به خونه جدید عادت نکردی و هر شب بهونه میگیری که بریم خونه مادرجون بخوابیممتفکربرنامه مون هم عوض شده قبلاً هر روز صبح باباجون میومد بغلت میکرد میبردت خونه خودشون اما حالا باید زودتر بیدار شیم و وسایلتو آماده کنیم و ببریمت خونه باباجون!

=============

-ترم اول زبانت خیلی وقته تموم شده و من هنوز فرصت نکردم پست مخصوص کلاسها رو واست بزارم خجالت برای ثبت نام ترم جدید فعلا دست نگهداشتیم تا تکلیف مهدکودک رفتنت روشن شه آخه از امروز قراره بری مهد عزیزمبغل و اگه همکاری کنی و بری ، همونجا واستون کلاس زبان هم برگزار میکننقلب

============

-هفته پیش دوره دایی ها خونه باباجون بود و شما کلی با ماهان و شایان بازی کردی و با دایی ها خوش گذروندی البته چون شدیداً خوابت میومد بهونه گیر و نق نقو هم شده بودی و یه جا که دیگه خیلی اذیتم کردی با ناراحتی بهت گفتم داری منو اذیت میکنی برو تو اتاق مادرجون و تا من اجازه ندادم نیا بیرونمشغول تلفن

شما هم سریع دویدی رفتی و درو بستی. بعد چند لحظه که اومدم دنبالت تا باهات صحبت کنم و نازت بدم تا منو دیدی صورتتو برگردوندی و گفتی : مامانی لدفن برو بیرون...برو بیرون و منو تنها بزار ....چشم

وااااااااااای خیلی سوزناک و خنده دار گفتی خنده و وقتی صدای خنده منو شنیدی کلی بهت برخورد و منو از اتاق بیرون کردی و درو بستیقهر آخه وروجک دوست داشتنی من مورچه چیه که کله پاچه ش چی باشه؟!!! ینی اینقدر بزرگ شدی که به من میگی میخوای تنها بمونی؟!!!خندهبغلماچقلب


         

-طی هفته گذشته واسه جشن عروسی یکی از اقوام یه شبه رفتیم مشهد و برگشتیم . جشن تو قصر هدیش بود و هم جاش خوب بود و هم پذیراییشچشمک اولش وقتی عروس خانومو دیدی به اجبار منو کشیدی وسط تا بهش بگی چه خوشگل شده و یه دور هم باهاش رقصیدیم چشمک ولی بعدش از فرط خستگی خوابت برد و دقیقا موقع رفتن بیدار شدی گل ناز منقلب

===========

-این روزها علیرغم اینکه تو خونه خیلی کار داریم اما سعی میکنیم بیشتر بریم آشخانه آخه متاسفانه حال مادرجون مهری خیلی تعریفی نیست ناراحت و احساس میکنم خیلی چشم براهه تا بچه هاش دورش جمع بشن ! قربونت بشم که هر وقت میریم اونجا مدام بهش مهربونی میکنی و دستاشو میبوسی و  بهش انرژی مثبت میدی و  میگی: مادرجون نگران نباش زود خوب میشی باید غذا بخوری قوی بشی تا خوب بشیبغل و عمه جونیا کلی نازت میدن بابت این فهم و شعور و شیرین زبونی و مهربونیت عزیزمماچقلب

پنجشنبه جشن عروسی عمه سمیه ست و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و هیچ کاری نکردیم چشم نه لباسی ! نه رنگ مویی ! بخاطر مریضی مادرجون خیلی  حسش نیست ! ناراحت

===========

-یه مشکلی که باهات دارم اینه که  وقتی خیلی غرق بازی با بچه ها میشی بعد از اینکه شلوارتو چند قطره ای خیس میکنی یادت میاد که ج.ی.ش داریآخ و وقتی ناراحتی منو میبینی میگی : ای بابا ! مامانی ! عسل عسل ! جیجر جیجر ! (جیگر) نمیدونم چرا من بزرگ هم شدم اما به خودم ج.ی.ش میکنم ؟!!!ابله

و من میمونم که از این سیاست و شیرین زبونیت بخندم یا بابت اون قضیه دعوات کنم؟!ابله

============

بهت گفته بودم که عاشق کباب کوبیده هستی؟!!! هر وقت میریم بیرون اگه گرسنه ت باشه امر میکنی که واست کوبیده بخریم! کنار کلاس زبانتون یه رستوران سنتی هست که بوی غذاهاش میپیچه تو خیابون و شما هم که عاشق کبااااااااااااب بهم میگفتی : او !!!! مامانی عجب بوی کبابی میاد!خوشمزه چطوره بریم کباب بخوریم؟!چشمک اما من خیلی اهل غذاهای بیرون نیستم و نتیجه ش میشه این:

(الینا به تنهایی در حال تناول غذای مورد علاقهچشمک)

اینم یه شب دیگه ساعت 11شب هوس کوبیده کردی و بابا واست خرید! منتظر

=============

همچنان عاشق شخصیتهای هفت کوتوله سفید برفی هستی و هر روز تو خونه من باید سفید برفی بشم و شما یکی از اونا و کلی با هم حرف میزنیم و بازی میکنیمچشمک

=============

خلاااااااااااااااصه کلام اینکه که از بودن با تو و گذران وقت با تو لذتی نصیبم میشه که حاضر نیستم با کل دنیا عوضش کنم دختر نازنین منقلبقلبقلب و خدا رو صدها هزار بار شکر میکنم که نعمتی گرانبها چون تو به من عطا کرده فرشته کوچولوی مهربون و ناز خودمقلبقلبقلب

                 

           بعداً نوشت: نیم ساعت مرخصی ساعتی گرفتم و با باباجون و مادرجون شما رو بردیم مهد مهر . چون مسیرش ما بین خونه و محل کارم هستش و تعریفشو از همکارا شنیده بودم.از مدیریتش و فضاش خوشم اومد . یه مربی خیلی باحوصله داری که با مهربونی و حوصله اومد شما رو برد و تمام اتاقهای مهد و حیاطش رو بهت نشون داد عزیزم.شما هم خیلی باهاش رفیق شدی.من همین الان برگشتم بانک و مادرجون اونجا منتظرته.قراره یه هفته روزی دو سه ساعت بری اونجا و کم کم تایمش رو زیاد کنیم.امیدوارم اونجا بهت خوش بگذره دختر نازم.قلب

این عکسو با گوشیم گرفتم ، عجله داشتی که بری و بقیه جاهارو ببینیقلب اما حواست به ما هم بود که اونجا بمونیم و تنهات نزاریم !

          

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (34)

مامي كيانا
23 شهریور 92 11:03
از اينكه تقريبا جابجا شديد خوشحالم
لدفن گفتن منو كشته ماشالا به اينهمه شيرين زبوني
چه خوب كه عروسي رفتيد و خوش گذشت دختربچه ها معمولا علاقه زيادي به عروس خانوم دارن و كيانا كه هر وقت عروسي ميره تا چند هفته در نقش عروس خانوم ميمونه و خودش رو عروس فرض ميكنه
نم دادن تو لباس زير!!! واي نگو كه من اسيرم يعني گاهي روزها روي بند لباس ش و ر ت هاي كيانا رديفه
قوربونت برم كه عاشق كباب كوبيده اي
چه عالي
به مامان جون بگو ياد بگيره تو خونه كباب بزنه خيلي عالي ميشه
كيانا هم عاشق كباب كوبيده هاي باباپزه و هر جمعه قرار كبابي داره با باباش رو تراس خونه


ممنون دوست خوبم
ای جان بچه ها هم عالمی دارن بسیاااااااار زیبا و رمانتیک
وای پس شما هم با این معضل درگیری؟!
کباب کوبیده چند بار امتحان کردیم نشد از سیخ میریزه! عوضش تابه ای شو درست میکنم واسش

ارغوان
23 شهریور 92 11:15
میبوسمش این شیرین زبون رو *


مامان احسان
23 شهریور 92 13:46
سلام گلم خوبی خانوم خدا قوت /نوش جون دخمری احسان هم کباب خیلی دوست داره /عاشق سفید برفی و هفت کوتوله هم هست /امیدوارم حال و روز مادر شوهرت هم روز به روز بهتر بشه راستی برای یکی از اقوام ما هم دعا کن .نوشته بودی رفتی وام بگیری جور شد یا نه اگر پول مول لازم داری روی من هم حساب کن جدی میگما

سلام خواهر جونمممنووووووووووووووونم از اینکه اینقدر به من لطف و توجه داری عزیزمای جان بازم یه اشتراک دیگه
مشکل مالی هم حل شد مهربونم وای معصومه جون ممنون عزیزم خیلی بامعرفتی بخداااااااهمین یه دنیا واسم میارزه
♥ نیم وجبی ♥
23 شهریور 92 15:02
ماشالله چقدر بزرگ و خانوم و شیرین زبون شدی عزیزم
به اون قسمت قهر کردنش خیلی خندیدم
از طرف من ببوسیدش
راستی آپم

ممنونم عزیزم
چشم حتما میام
شهرزاد مامان حسین
23 شهریور 92 15:23
الهی چقدر مهربونه این دختر شیرین. حتما از مادرش داره ژن مهربونی رو.
خیلی بانمکه عشقش به کباب کوبیده.
خونه تون هم که دیگه داره آماده میشه . خیرشو ببینید بانو.

ممنون شهرزاد جون لطف داری شما
میبینی تروخدا؟!11شب باباشو فرستاد بیرون تا واسش کوبیده بخره!!!
مرسی دوست عزیزم
مامی امیرین
23 شهریور 92 20:24
منزل جدید مبارک...
وای چقدرم کار سخته با بچه!
ایشالا دختر نازم میره مهد و کلی شادی میکنه...
ای جانم..مثل امیرحسین من عاشق کباب کوبیدست

ممنون عزیزم
سخته اما شیرین هم هست نازدختر کلی بهم کمک کرد
ممنونم سمیرا جون
هرچند که خیلی غذای بیرون رو دوست ندارم امابازم جای شکرش باقیه که هوس سوسیس و کالباس و...نمیکنن
مامان بابای الیسا
23 شهریور 92 21:12
سلام به محبوبه جون خودم خسته نباشی هر چند این خستگیها حالا حالا هستش تا کاملا جابجا بشی اما خداییش شیرینه مگه نه دختر ناز و مهربونم خیلیییییییییییییییییییییی دوست دارم انشااله مهدرو قبول میکنی و اونجا بهت خوش میگذره

سلام به الهام مهربونمممنونم عزیزم آره فکر کنم تا کاملا جا بیفتم یکی دو ماهی طول بکشهمرسی دوست جون خودم
شیدا مامان الینا
23 شهریور 92 22:24
ای جوووونم کباب خور خوشگل . بازم جای شکرش باقیست که کباب دوست داره و امر به پیتزا و فست فوت نمیکنه . محبوبه جون در مورد چند قطره سخت نگیر این عادت همه بچه هاست انقدر غرق بازی میشوند که تنبلی میکنند برند دست شویی . به به دخملی کلاس زبان هم که میره لطفا در مورد کلاسش پست بزار این هم هزار تا برای الینای نازم و مامان مهربونش

اتفاقا شیدا جون جند شب پیش رفتیم پیتزا الینا با صدای بلند میگفت من تا حالا پیتزا به این خوشمزگی نخوردم ! یحتمل از این به بعد پیتزاخور هم میشه آخه فکر کن هر جا میرم باید چند تا لباس زیر و شلوار با خودم بردارم حتما در مورد کلاس زبانش هم مینویسم شیدا جونممنون که اینقدر وقت میزاری و با حوصله میخونی
مطهره
24 شهریور 92 9:28
سلام دوست جون
چه خوب که جا به جا شدی و خسته نباشی.پستت خیلی با حال بود لذت بردم.
انشالا بری و پرده های نانازیم واسه خونت بخری
یه بوس تپل واسه واسه دختر نازت

راستی انشالا زود رفع کسالت بشه ار مامان جون دخترت

سلام عزیز دل
ممنونم عزیزم
مامان احسان
24 شهریور 92 9:36
سلام عزیزم صبح قشنگت بخیر

سلام خوشگلم...ممنون
مامی کوروش
24 شهریور 92 10:40
جابجایی و اثاث کشی کمی سخته خاهر جان
اندکی صبر کن انشا... کم کم سر و سامان می گیری و خیالت راحت می شه
باید دائم ازش بپرسی که جیش نداره
ما که اواره این سخن گوهر باریم تو خونه و مهمونی !!!
چه مهد خوشگلی انشا... خوب باشه براش

سلام همکار جونیممنون بابت دلداری و همدردیت
اااااااای خاهر جان زبانمان سرشار از مو شدندی از بس یادآوری کردندی !
آره محیطش خیلی خوشگله پر گلهای رنگارنگ بود و تزئینات اتاقاش هم خوب بود و تمییز اما به نظرم کمی کوچیک بود اتاقها که خب چاره ای نیست!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
24 شهریور 92 11:27
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

دیروز اومدم خوندم، خندیدم اما کامنت نذاشتم با تبلت سخت بود خوووو.

خب خدا رو شکر که جابجا شدین و دیگه باید به خونه ی جدید عادت کنی الینا جون. گرچه من خودم تو خونه جدیدمون تا 2 هفته صبح ها که بیدار میشدم، یه حس عجیب و غریبی داشتم . ولی خب، میگذره دیگه...

اوخ اووووخ از پرده نگو که خیلی دنگ و فنگ داره. فعلا با روزنامه بگذرونین بعد که خونه رو تمیز کردی، سرفرصتی پرده نصب کن تا کثیف هم نشه.

آخیییییییییییی... قهر کردنشو ... نااااازی .... ولی خوب حالگیری کرده ها...

ای بابا... تو این هاگیر و واگیر پروژه مهد هم که دارین. ای بابااااااا

میبینم کههههههههه.... همه چی عروسی به کنار و پذیرایی م به کناااار... بابا تو کی وقت کردی عروسی هم بری؟ یعنی من از فعال بودن ِ شما هنوز در عجبم... ماشششششالا به این انرژی...

اوووووووووووووووووووووووووم... کباب کوبیده... اون هم بعد از مهد... چه حالی میده....

امیدوارم حال ِ مادر جون هم خوب بشه به زودی... میدونم خیلی بده که آدم یه ناخوش احوال تو فامیل داشته باشه .... دیگه دست و دل آدم به کاری نمیره... آدم سرد میشه...

آخخخخخخخخخخخخخخخخی.... تیپشو برم من... بلوز و کفش قرمز.... تو حیاط مهد...

دوستت دارم محبوب جون

ببخشید اگه قاطی پاتی نوشتم، آخه هر چی از دیروز خونده بودم و تو ذهنم بود رو نوشتم.. دیگه ترتیبشو حفظ نبودم.

سلام به روی ماهت عزیزم
به چی خندیدی رفیق؟!آها به حرفای الینا؟
در مورد خونه جدید من خودم هم همین حسو دارم احساس میکنم مهمونم اینجا!
روزنامه رو خوب اومدی ! فکر کنننننننننن!ولی خداییش انتخاب پرده کار سختیه اگه ایده ای پیشنهادی داری بگو دوست جونم
عروسی رفتن خیلی باحال بود ساعت 4 حرکت کردیم سمت مشهد 7 رسیدیم سریع آماده شدیم و 8 تالار بودیمو از اونور هم ساعت 4 صبح حرکت کردیم سمت بجنورد و 7.5سر کار بودم البته این شکلی بودم اونروز:
مرسی دوستم که اینقدر به ما لطف داری و وقت میزاری عزیزم
مامان بنیتا
24 شهریور 92 11:41
عزیززززز دلم کلی به حرف لدفن برو و منو تنها بذار خندیدم...وروجک چه حرفایی هم بلده
محبوبه جونم امیدوارم حال مادرجونتون زودتر خوب بشه ..قربونه الینا عسلی که انقدر مهربونه و بهشون دلداری می ده
مهدکودک رفتن خوشگل خانوم هم مبارک...ایشالا بهش خوش بگذره تا خیال شماهم راحت باشه عزیزم
ای جونممممم که انقدر کباب دوست داری...نوش جونت گلم

گلناز جون نمیدونی با چه سوزی هم میگفت برو و منو تنها بزار!
ممنون گلناز جون انشاله خدا همه مریضها رو شفا بده
امیدورام با محیط اونجا زودتر کنار بیاد و خیال منم راحت شهمرسی گلناز عزیزم
بهاره مامان ونداد
24 شهریور 92 15:14
به سلامتی که جا گیر شدید خیلی خوشحالم براتون اخی خیلی خوبه که داری میفرستیش مهد کودک منم خیلی دوست دارم ونداد رو بفرستم ولی میگن هنوز خیلی زوده
عروسی هم مبارک چه انرژی داشتید که رفتید و برگشتید وای منم دقیقا همین مشکل رو با ونداد دارم این قدر نمیگه تا کار به جاهای باریک برسه واقعا چرا این بچه ها این مدلین؟ وای محبوبه جون به جای کباب بیرون بر اش کباب خونگی درست کن این جوری مطمئن تره

ممنونم بهاره جون
به نظر من هم زوده واسه ونداد جون میگن از سه و سه و نیم سالگی به بعد بهتره برن مهد
ممنون عزیزم.همینو بگوولی خداییش خیلی خوش گذشت این نم دادنها واقعا معضلیه ها!میدونی از بس که سرگرم بازی میشن فراموششون میشه که زود بگن ج.ی.ش دارن و ما خودمون هی باید بهشون یادآوری کنیم تا کمی بزرگتر شن و اختیارشون دست خودشون بیاد
آره دوستم خودم هم خیلی اهل غذای بیرون نیستم اما آخه یه وقتایی هوس کباب میکنه که مجالی واسه پخت و پز نیست مث اون عکس که گذاشتم میبینی ساعت 11 شبه و چشاشو بزور باز نیگه داشته تا کبابشو بخوره بعد بخوابه!
ندا
24 شهریور 92 15:29
این بچه به من رفته کباب خور شده براش از سور بگیر خوشمزست کباباش هدیشت منو کشته بابا کلاس.از طراحی داخلیت راضی هستی خوب شده عکس بذار وگرنه حالت میگیرما مندس

اتفاقا ندا هر وقت الینا هوس کباب میکنه یاد تو میفتم که چجوری کباب میخوردیآره همیشه از همونجا میخریم کباباش از همه جا بهتره ضمن اینکه رفیق فابریک بابابزرگم هم هستهمون مرد جوونه ها! ( میبینی چه بابابزرگ باحالی دارم من؟! )
راستشو بگم خیلی راضی نیستم چون همه چیز تیره ست و خیلی خاک میگیره!
اتفاقا از لج تو عکس نمیزارم که شاید حداقل به همین بهانه قدم رنجه فرموده و تخم چشمان ما را مزین به قدوم خود نمایید ندا خانووووم!!!!
تا ابددونفره
24 شهریور 92 16:02
سلام عزیزمآخ چقدر سرتون شلوغه ها.خدا قوتوای که چقدر دلم برا شیرین زبونی های الینا جونم تنگ شده بود.آخی عزیزم چه قهر باحالی کرده باهات.قهرشم شیرینه دخملیپس عروسی هم رفتینو کلی هم رقصیدین هاچقدر خوبعزیزم نگران خورده کاری ها نباش اوناهم تموم می شه.اصلش اساس کشی بود که تموم شد.زود خوشگلش کنو عکسشو بزار ما هم ببینیممطمئنم تو مهد به الینا خیلی خوش می گذره و همه رو عاشق خودش می کنه.ایشالا حال مادر جون زود زود خوب بشه.

سلام نسترن ناز و مهربونمخیلی دلتنگت بودیم عزیزمکارهای تمییز کاری تقریبا تموم شده اما یه سری کارهای اساسی مونده مث پرده خونه!که معضلی شده واسم!راستی نسترن جون اگه ایده خاصی واسه پرده داری بهم بگو خوشحال میشم
ممنونم دوست مهربونم
سمانه مامان ستایش
24 شهریور 92 17:35
سلاااام دوست خوبم
خوشحالم که دیگه خونه خودتی.اون خرده کاری رو هم با یکی دوتا تهدید دیگه و صلواتای ما تموم کن دیگه عزیزم شما که بلدی
موندم چطوری میخوای واسه اون همه پنجره بری پرده بخریهمون روزنامه فعلا بهتره
پس الینا جونم هم قراره بره مهدانشالا که مهد خوبی باشه و خیالت راحت بشه دوست جونم.هم بابت تو جمع بودن هم بابت آموزش واسشون بهتره.
ای جوووونم که میخواد تنها باشهخب بچه رو درک کن دیگه
عروسی یک شبهخدایی فقط خستگیش واسه آدم می مونه.
واسه عروسی عمه جون هم نگران نباش صلوات میفرستم که به کارات برسی دوست جون

سلام به روی ماهت عزیزززززززززززم
ممنون سمانه جون.اما آخه اون خرده کاریها اکثرش معطوف به خودمه و اون تهدیدها رو خودم خیلی کارسازنیست
وای سمانه جون این پرده واسه من شده یه کاااااااابوس...به دادم برسید نظر بدید چه کنم؟! یحتمل سرانجام منزل با روزنامه های زیبا تزئین شود!
ممنون سمانه جون امیدوارم با مهد کنار بیاد و اذیت نکنه
میبینی ترو خدا؟!اونقدر با سوز گفت یاد فیلمهای عاشقانه که طرف به عشقش میگه برو.....برو و منو تنها بزار افتادم !
آره خیلی خسته شدیم ولی خداییش میارزید چون خیلی خوش گذشت
ای جان پس بفرست صلواتو



سمانه مامان ستایش
24 شهریور 92 17:39
وااای پس این دردسر جیش حالا حالاها باهامون هستبا کلی سختی و مشقت باید از پوشک بگیریمشون و تازه بازم باید تحمل کنیم نم زدن هاشونوولی خب اینم یه مرحلۀ گذراست و باید تحمل کرد
نووووش جونش کباب کوبیدهمثل منه
فعلا بای دوستم.ماشالا پستت پربار بودااا

بعععععععععععله عزیزم داستان ادامه داره!!! و بقول خودت چاره ای نیست جز صبر و حوصله
ای جان شما هم کباب خوری؟!!!
خدانگهدارت دوست عزیزمشرمنده خیلی طولانی بود!
مریم مامان سروش
24 شهریور 92 18:16
جیجر منه این عسل!عسل!


❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
24 شهریور 92 21:20
سلااااااااااممممم محبوبه جون..
ماشالا ب این وروجک باهوش ک قهرکردناش هم دوست داشتنی هست.. ایشالا ب مهد جدید عادت کنه و بهش خوش بگذره..
عزیزم کامنتای خصوصیت رو هم چک کن..

سلااااااااام محبوبه جون
مرسی دوست جون خوشگلم
کدوم خصوصی؟! آهان اونو قبلش تایید کردم فکر کردم عمومیه!
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
24 شهریور 92 21:24
محبوبه جونم شناسایی تون کردم..؛
همسرتون آقای صابری؛ مدیر امور مالی آشخانه بودن جدیدا اومدن دادگستری بجنورد..
اینقدر ذوق کردم خوشحال شدم از آشناییتون..! بووووووووس

ای کلک!
خب آشنایی بده ما هم شمارو بشناسیم دیگه جیگر طلا

❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
24 شهریور 92 21:26
یادم رف خصوصیش کنم:|؛ اگه دوست داشتی تایید نکن..

راحت باش عزیزم
مارال - مامان روشا
24 شهریور 92 22:31
خدا رو شکر که تقریبن تو خونه جدید جا افتادید خوب همیشه خرده کاری ها تا چند وقتی ادامه داره، عاشق این شیرین زبونی های الینا جونم هستیم هر شب با همسرم شیرین زبونی هاش رو با هم مرور میکنیم کلی میخندیم، حسابی این مدت سرتون شلوغ بوده ها...
امیدوارم عروسی های گذشته و آینده خوب بوده و باشد، و برای بهبود زودتر مامان جون هم دعا میکنیم،
دیگه فکر کنم خوشگل خانوم فقط اینگلیسی حرف بزنه نه؟ آخه یه ترم گذرونده و ...
ای ناز باشی با اون کباب کوبیده خوردنت، تورورخدا خیلی مراقب غذاهای بیرون باشید
روز اول مهد هم خوش بگذره نازنین دختر

ممنونم مارال خانوم عزیزهمین روزهاست که شاهزاده خانوم هم شیرین زبونیهاش شروع شه و کلی سرگرمتون کنه تو خونه و البته گاهی هم کلافه آخه دیروز از وقتی رسیدم خونه الینا مدام و بی وقفه صحبت کرد تا آخر شب که بزور خوابوندیمش
ممنونم انشاله همه همیشه در جشن و شادی باشن و همه بیماران شفا پیدا کنن آمین...
الینا واقعا به انگلیسی علاقه داره و با خودش مرور میکنه بدون اینکه ما ازش بخوایم و معنی خیلی لغات رو هم زا من میپرسه مثلاً دیشب ازم میپرسید مامان ج.ی.ش به انگلیسی چی میشه؟!!!
اتفاقا من هم بابت شکی که به غذاهای بیرون دارم دوست ندارم خیلی بیرون غذا بخوره اما چون خودم بلد نیستم واسش کوبیده بپزم گاهی چاره ای نیست آخه به کباب تابه ای رضایت نمیده البته این جایی که ازش کوبیده میخریم یه رستوران منحصر بفرد و مطمئن هستش اما باز هم احتیاط لازمه
ممنونم مارال خانوم عزیز و دوست داشتنی که وقت میزارین واسه ما و اینقدر لطف دارین
مامان اینده یه فسقلی
25 شهریور 92 0:50
فکر می کنم
نسترن جون
توی زمینه طراحی و دکوراسیون خیلی باسلیقه ست.
واسه پرده خونه تون، ازش کمک بگیر.




صد البته همتون خوش سلقه اید عزیزم میگم به نظرت اشکالی داره نظرسنجی کنم تو وبم؟ضایع نیست؟!
سمانه مامان ستایش
25 شهریور 92 2:29
عکس اولی الینا جووونو خیلی دوست دارم
بیا خصوصی دوست جون

ممنون عزیزم .بس که مهربونی
چشم
مامان احسان
25 شهریور 92 8:36
سلام عزیزم ببخش دیر جواب دادم دیروز سرم خیلی شلوغ بود .در مورد پرده هم یه دو سه تا عکس میگذارم ببین خونه داداشم ایناست من که خوشم اومد تازه یکیشون قیمتش هم خیلی مناسبه همینکه شیکه .ظهر عکسهاشو میگذارم با همون رمز قبلی

سلام گلم.باشه منتظرم.ممنون
مامان الینا
25 شهریور 92 10:20
سلام عزیزم خونه جدید تا روبراه شه کلی وقت می بره مهم اینه که مستقر شدین بقیه کارا خودش انجام میشهمن بگردم این دختر باسیاست رو که اینطوری به مامانش دلداری میده

سلام عزیزم بله واقعا همون جابجایی خودش مکافاتی بود که الحمدلله تموم شدمیبینین ترو خدا؟!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
25 شهریور 92 10:28
وقتی از همه نظر سنجی کنی، بدتر گیج میشی.

اینا اعتقاد منه توی انتخاب پرده:

اگر سالن مربعی شکل داری، از پرده های بلند که تا روی زمین میان استفاده کن. مجلسی و شیکتره، اما اگر فکر میکنی جات کم هستش و مثلا اتاق ها، از پرده کوتاه استفاده کن. فضا رو بزرگتر جلوه میده.

اگه دوست داری هارمونی داشته باشی و ست کنی، مثلا اگه مبلتون کرم هستش، توی پرده ت رنگ طلایی و قهوه ای خیلی ملایم هم باشه.

ولی اگه تضاد و شکنندگی فضا رو دوست داری، با توجه به مبل کرم، رنگ قهوه ای سوخته واسه پرده انتخاب کن.

اگه سالن روشن دوست داری و میخوای که همیشه نور داشته باشی، حریر وسط پرده رو روشن انتخاب کن و والون ها و شنل های اطراف پرده رو تیره انتخاب کن.

در کل، واسه انتخاب پرده، به رنگ مبلمان و فرش هم دقت کن.

هر چی رنگ پرده روشنتر باشه، فضای خونه بزرگتره، اما اگه تیره باشه، خونه رو کلاسیک تر نشون میده.

رنگ آستری ها هم سفید انتخاب نکنی بهتره.

البته خیلی از پرده فروش ها هم ایده و سلیقه دارن، ولی اگه میخوای خودت پارچه شو بگیری که بحثش جداست.



وااااااااااااااااااااای دوست عزیز و مهربونم ممنونم از راهنماییت و پیشنهاد مفیدت معلومه خیلی وقت گذاشتی روش عزیزم
تا ابددونفره
25 شهریور 92 10:49
سلام دوست خوبمخیلی ازت ممنونم که از من برای خونه قشنگت نظر خواستیعزیزم به نظر من واسه اتاق خواب الینا پرده دراپه ای بزن.می تونی دورو بزنی یه طرفش عکس خودش باشه.یه طرف دیگشم هرچی که دوست داشتی.مثلا کارتونی باشهحتی برا اتاق خودتم بزنی خیلی خوشگل وجدیده.من برا خواب خودمون همین کارو کردم.یه طرفش عکس عروسیمونه و یه طرف دیگش یکی دیگه از عکسامونخیلی جالب در می آد.ویه چیزیه که همه جا نمی بینی خاصهواسه پذیرایی هم این مدلای بدون والانی که تازه اومدن خیلی شیکنبا یه حریر پرچینو خوش رنگ.البته عزیزم اگه والان نذاشتی حتما دو سه لایه پرده رو انتخاب کن.با دو رنگ متفاوت.خوشگل در می یاد.

سلام نسترن جوناز ایده ت خیلی خوشم اومد..حالا برآورد هزینه کنم اگه با بودجه م جور دراومد حتما میرم سراغش
نسترن جون اتفاقا مد نظرم همینه که بدونم الان تهران و کرج و اینا چی مده؟! یه پرده ساده میخوام با رنگ روشن سفید یا نباتی و شیری و اینا....منظورت از پرده دوسه لایه با رنگهای متفاوت چیه؟
مامان محمدرهام جون
25 شهریور 92 11:30
سلام به روی ماهتون به چشمای سیاهتون

یه بار نوشتم همش پرید

خوشحالم که جاببه جا شدید وپرده هم انشالله به زودی انتخاب میشه،اصدن نگران نباش رفیقققققققققق!!!

رفیق خودت خوشت میاد کسی به غم تنهاییت بخنده؟؟الینا جون بیا بغلممممممممممممممممممممممممم

الهی عروسی خوش بگذره ومادرجون مهری زودتر سلامت بشندوستم به خودت برس زنداداشی هاااااااااااااااااااااااا باید بدرخشی

وای وای کشتی منو این کوچولو خوش تیپه رو

قربونت برم که موهات از اون وسطه اومده بیرون ،تمرین کن خاله جون ،مش کردن هم تقریبا همینه باید در آینده دچارش بشی

بوسسسسسسسسسسسس برای محبوبه ی محبوبم وعروسکش

سلام به دوست جونی خودم
ممنونم رفیق!
واقعا فکر کنم احساساتشو جریحه دار کردم!
هههههههههههههی رفیق دست رو دلم نزار که خونه!!!پست جدید رو بخونی میگیری مطلبو!
بوووووووووووووس برای دوست جونم و گل پسرش
تا ابددونفره
26 شهریور 92 10:58
خوشحالم که خوشت اومدعزیزم اگه می خوای روشن باشه حتما نباتی رو انتخاب کنسفید نهزود از ریخت می افته.تو کرجم من از این مدلای بدون والان همش میدیدم گذاشتن با دو سه رنگ.کاش زودتر بهم گفته بودی تا اونجا بودم برات عکس می گرفتم.عزیزم منظورم اینه که مثلا شما حریر زیرشو نباتی می زنی.بعد دو راپه واسه بغلاش با دو رنگ متفاوت انتخاب کن.که یکم با هم تضاد داشته باشه که خودشو نشون بدهحالا دیگه رنگاش بسته به دکوراسیون خونت داره.همیشه تو خونت از دو سه تا رنگ استفاده کن.چون اگه همه چی یرنگ باشه زود عادی میشه و به مرور دیگه دکوراسیون خودشو نشون نمی ده
مامان آروین
30 شهریور 92 13:55
عزیززززززززززززززززززززززززززززم محبوبه جونم ایشال به سلاااااااااامتی . خسته نباااااااااااااااااااااااااشی .
حالا اون چیزی که می خواستی شد ؟
دست خان دایی درد نکنه
قربووووووووووووووووووووووون دختر شیرین و نازم . خیلی دوسش دارم و براش بهترینهارو می خوام . ایشالله کانون زندگیتون همیشه گرم و شیرین بااااااااااااااااااااااااااااااااشه . الهی آمین

ممنونم نسیم جون آره دقیقا همونی شد که میخواستم دستش درد نکنه داداشم
ممنونم از اینهمه لطف و مهربونی نسیم جون.آروین جونو از طرف من ببوسید
مامان ایسان
1 مهر 92 8:33
به سلامتی رفتید خونه خودتون مبارک باشه خانمی
بابا این شیرین خانم خیلی شیرین زبونه ها البته خیلی هم با سیاست اونم سیاست بچه گانه که تو نوع خودش رد خور نداره کارت خیلی سخته که بتونی تو این شرایط دعواش بکنی
به قول صمد اقامون کباب خوشمزیــــــــــــــــــــه بخور بخور ما گشنمون نیست


صمد آقا رو خوب اومدی!
علی امینی
28 فروردین 93 3:08
باسلام قبل از هر اقدامی برای آموزش زبان دوم به کودکان زیر شش سال به شما توصیه می کنم که حتما به این دو جا نگاهی بیاندازید: https://www.facebook.com/dozabaneh و: http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=534836
مامان
پاسخ
سپاس از اطلاعات مفیدتون