الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

الینای کاری و فعال !

1392/6/27 10:51
نویسنده : مامان
680 بازدید
اشتراک گذاری

ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺎﺷﻴﺪ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻴﺪ.
اﮔﺮ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺁﻧﺮا ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪاﺭﻧﺪ, ﺑﮕﺬاﺭﻳﺪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ,
" ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻚ اﻧﺘﺨﺎﺏ اﺳﺖ "
ﺯﻧﺪﮔﻲ, ﺭاﺿﻲ ﻧﮕﻪ ﺩاﺷﺘﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﻴﺴﺖ !

                                    

ای جان من که همینطور تو خونه میچرخی و میپری و بازی میکنی و صدای قهقهه هات زیباترین طنین دنیا میشه واسه من ، با صدای بلند میگی: هوراااااااااااا آخ جون!!!!!!!! بازی چه کیفی داره ما سه نفر! چه خوشبختیم ! (ینی کشته مرده اون سه نفر گفتنتم خوشگلمماچ)

 

           


وقتی حوصله نداری و بابا سر به سرت میزاره با حالت شاکی دست به کمر می ایستی و دقیقاً با لحن و آهنگ من بهش میگی: ای بابا ! کاظم !!! این چه کاریه ؟!!! خنده


            


این روزها بشدت اصرار داری که تو کارهای خونه کمک کنی ! برنج پاک کنی...ظرف بشوری

جارو بزنی تی بکشی و گردگیری کنی حتی تو شامپو فرش کشیدن هم کمک کردی و هرچی بهت گفتیم نکن دستای ظریف و لطیف خوشگلت خراب میشه گوشت بدهکار نبود که نبود ! آخ          ( نیشخندینی میشه بزرگ هم بشی همینطور به من کمک کنی؟!نیشخندشیطانخیال باطل

لازم به توضیحه که حالا یه لیوان آب بخوای یا بخوای سی دی بزاری یا لباس بپوشی و.... الا و بلا ما باید کارهات رو انجام بدیما !منتظر

         

        

از بیرون برگشتیم اصرار داری نایلون خرید ها رو خودت تنها بیاری بالا ! تا برش داشتی بهم میگی : ووووووووی مامانی ماشاله چقدر سنگینه ؟! زبان

پلاستیک آشغال دم دره میخوای بزاریش اونورتر تا برش داشتی میگی: وووووووووووی مامانی ماشاله چقدر سنگینه؟!

 

 

          

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (48)

مامان احسان
27 شهریور 92 10:52
دخمرمون بزرگ شده دیگه مامانی باور کن

واقعا چقدر زود میگذره معصومه جون همین امروز فرداست که بیام ازت واسه جهیزیه دخترم نظرخواهی کنم والا!
مامان محمدرهام جون
27 شهریور 92 11:24
ااااااااااااااااااای جونم دختر مهربونم!!این بززرگترین لذت بچه هاست البته تا کوچیکنالهی بزرگ میشن هم همیطور دلسوز بمونن

خصوصی عزیزم

انشاله
مامان محمدرهام جون
27 شهریور 92 12:14
ممنون بابت دعای قشنگت
الهی همه جا خوبی ومهربونی باشه
عاشق قلب مهربونتم
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس


انشاله عزیزم
خودت مهربونی همه رو خوب میبینی عزیزم
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

ندا
27 شهریور 92 14:18
متن اول صفحت واقعا قشنگ احساس میکنم حرف دل من.الینا چقد شبیه هستی کاراش بعضی وقتا این دخالتاشون تو اشپزی حال ادم میگیره مخصوصا وقتی مهمون داری

اتفاقا میدونستم تو خوشت میاد ندا جون
واااااااای وقتی مهمون داریم که نگو یه بساطی داریم با خانوما خانوما بیا و ببین!!!
مامان رضا جونی
27 شهریور 92 15:50
ای جانم که به مامان کمک میکنی
ولی مامان خانمی اصلا فک نکن الینا جونم بزرگ بشه بهت کمک کنه

خب ینی الان اینم خیلی خنده دار بود؟!جل الخالق
باران
27 شهریور 92 17:11
چقد زیبا بود
هزار ماشالله به این فرشته ی زمینی ناز

ممنونم
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
27 شهریور 92 23:26
سلام عزیزم..
ماشاله به این دخملی کاری، امیدوارم ک بزرگ هم شد همینجور ب مامان جونش کمک کنه..

سلام همنام گمنام!!!آخر هم نتونستم کشفت کنم یه ردی نشونه ای چیزی؟!!!
انشاله! حالا بگو بینم شما که دهه 70 ای هستی کمک مامان میکنی؟!
تا ابددونفره
28 شهریور 92 0:16
سلام عزیزمچه جمله دلنشینی برامون گذاشتی.واقعا همین طورهآخی عزیزم خدا رو شکر که شما سه نفر خوشبختینواقعا قشنگ گفته.می گن حرف راست از بچه بشنوید.فدای کمک کردنش زرنگ خانم کوچولوخوب می بینه همه در حال جنب و جوشن بچمون جو کمک می گیردش دیگهامیدوارم همیشه کمک حالت باشه

سلامهربونمدقیقا همینطوره و کاش ما اینو بدونیم و بخاطرخوشامد بقیه خوشبختیمون رو ضایع نکنیم!عاشق مثبت اندیشی بچه هام
وای نسترن جون از جوگیری نگو که کلافه مون کرد بس که دستای ناز و کوچولوشو میزد تو شامپو فرش و...
یه صحنه هم یهو اومده بهم میگه مامانی این گل رو گذاشتم اینجا به نظرت چطور شده؟!!!وای نسترن جون انگار دنیا رو دادن بهم بس که ذوق کردم از این حرفش باورت میشه جای اون گلدون رو عوض نکردم هنوز؟!
مامان آرسام
28 شهریور 92 0:40
آخی چقدر شیرین زبونی عزیزم

مرسی خاله جون
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
28 شهریور 92 1:53
ﺯﻧﺪﮔﻲ, ﺭاﺿﻲ ﻧﮕﻪ ﺩاﺷﺘﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﻴﺴﺖ ! عجب جمله ایییییی... دمت گرم...



واااای خداااا.... این الینای شیرین زبون رو عشششششق است...
خانواده سه نفره تون برقرار ...




خیالت راحت.... دخترا بزرگ که بشن، دست به سیاه و سفید نمیزنن.. تااااااااا وقتی که بوی خونه ی شوهر بیاد و یه تکونی به خودشون بدن.

(البته من که از وقتی 13 ساله م بود، تو آشپزخونه میرفتم و همیشه به مامانم کمک میکردم ) اینو پیش پیش گفتم تا نتونی چیزی بگی!




ماشاله...




چه عکس خوشگلی شکار کردی محبوبهههههههههههه جون.

واقعا همینطوره
ممنونم دوست جووووووونمانشاله شما هم بزودی سه نفره بشین
دقیقاً همینطوره که میگی خواهر جان!
از 13 سالگی آشپزخونه بودی؟!!!!! خب همینه که یه پا کدبانو شدی واسه خودت(هر چی خرابکاری بوده اونجا انجام دادی حالا خونه خودت اوستا شدی واسه خودت
ممنون از تأکید بر هههههههههه یحتمل به مذاق دوستان همنام بسی خوش خواهد آمد
مامان بابای الیسا
28 شهریور 92 13:11
قربون دخملی مهربونم دقیقا همینطوره الیسا هم از یه طرف کارهای خونه رو دوست داره از یه طرفم دستور دادنش سر جاشه چه میشه کرد از دست این دختر ها ی ناز نازی

امان از دست این وروجکای ناز و شیطون
تا ابددونفره
28 شهریور 92 13:12
اخی عزیزم چقدر قشنگ منم ذوق کردم.اگه شد بعد از اون گلدون واسمون عکس بذار

چشم نسترن جون...البته میدونی دوستم بخاطر کل کلی که با یکی از دوستام دارم تصمیم دارم تا نیاد خونه م عکس نزارم اما بخاطر شما حتما رمزی میزارم و سریع حذفش میکنم
(قابل توجه ندا خانوم)
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
28 شهریور 92 14:18
خب یکم تلاش کن! من ک نمیگم خودت باید بفهمی!..:دی
من نخواستم ناامیدت کنم وگرنه اتفاقا میخواستم همینُ بگم؛ بچه ها اصولا توو سن کوچیکی اینجوری هستن و کارهایی ک برا سنشون نیست رو علاقه دارن ک انجام بدن اما وقتی ک بزرگ شدن و وقتش رسید ازین کمک ها خبری نیست!.. خب منم ازین قاعده مستثنی نیستم..

اینم از اعترافات یک دختر دهه 70 ای !
سارا ( مامان کیانوش)
28 شهریور 92 18:40
وای خیلی وقت بود به دخمل شیرین زبونم سر نزده بودم... چقدر موهات بلند شده خاله جون....


مامان روژینا
29 شهریور 92 1:57
هههههههههههههه
خیلی با مزه ای الیناااااااااااا جونم
محبوبه جون هزار ماشاا... دخملت بزرگ شده دیگه راحت شدی تو همه کارا کمکت می کنه البته زیادم امیدوار نباشا الان کمک می کنه چون اقتضای سنشه یه کم بزرگتر بشه دیگه دست به سیاه و سفیدم نمی زنه چون اقتضای سنشه !!!! پس الان استفاده کن

محبوبه جون عزیزم شما با بابای خونه چرا اینقدر با لحن خشن ناک صحبت می کنی ؟ نمی گی بد آموزی داره( یک انسان زندگی به هم زن)

دخمل نازتو بمااااااچ



بهار جون منم دقیقا همین کارو میکنم میگم کاچی به از هیچی و همیشه دستمال میدم بهش تا گردگیری کنه واسم
خو یه وقتایی که من اصلا حسشو ندارم شوخی میکنه منم که کلاً بی اعصاااااااااااااب
اینم جواب ماچات
سمانه مامان ستایش
30 شهریور 92 1:55
عاشق این جمله شدم "زندگی راضی نگه داشتن همه نیست"خیلی خوشم اومد ازش.مرسی محبوبه جون
قربوووون الیناجونم برم که خوشبختی رو در کنارتون انقدر قشنگ حس میکنه
امیدوارم همیشه همینطور خوشبخت و شاد باشید
نخیییییر دوست جون مطمئن باش بزرگتر که بشن دست به سیاه و سفید نمیزننولی اگه میشد خوب بوداااا
ماشاله چقدر تو شیرین زبونی الینا جووووونم

قابلی نداشت دوست جونم
خدا نکنه عزیزم،ممنون و انشاله همه همیشه شاد و خوشبخت باشن
ای کاااااااااااش ولی خودمونیم دوست جونا ما هم خبیثیم ها از الان داریم واسه کزت شدن دخملامون آرزو میکنیم حالا ما اینقدر کار کردیم به کجا رسیدیم؟! ( لازم به توضیح است که اینجانب در منزل پدری برای خود حکومت نموده و تا خودم دلم نمیخواست دست به هیچی نمیزدم)
سمانه مامان ستایش
30 شهریور 92 1:58
دماغ دردتخوب شد محبوبه جون؟
میگم الیناجون خبر نداره قراره این خوشبختی 3نفره در آینده تبدیل بشه به خوشبختی + چندتا دیگه

از لطف و مرحمت دوستانی چون شما چرا که نههههههههههههههههههههههخوشبختانه عروسی هم در کمال صحت و سلامتی و دماغ نرمال برگزار گردید
چرا بچم خودشو آماده کرده و از زبون یه خواهر و یه برادر خیالی با من صحبت میکنه ( منو از این جور چیزا نترسون رفیق!)
مامی کوروش
30 شهریور 92 9:15
ای خانوووم ، چه عشقی می کنن این بچه ها از کمک کردن ، واقعا می شه بزرگ هم بشن همینقدر مشتاق باشن !!!!


واقعا میشه؟!!!
مامان احسان
30 شهریور 92 9:55
سلام خواهری حالتون چطوره عروسی خوش گذشت

سلام عزیزمممنونم عروسی هم خوب بود جاتون خالی عزیزم
مامان احسان
30 شهریور 92 10:07
ایشالله همیشه به شادی .ما هم خوبیم خدا روشکر الینای نازم چطوره .راستی چیکار کردی با دماغت خواهر .لباس چی پوشیدی؟ عکس ننداختی بذاری ببینم
مامان بابای الیسا
30 شهریور 92 10:18
دوستون دارم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییی زیاد

ما هم همینطور عزیزم
محبوبه
30 شهریور 92 10:34
ماشالله به جونت که تو این همه بلایی و شیرین خاله

ممنون خاله جون
مانی محیا
30 شهریور 92 10:39
سلام عزیزم.. برای الینا جونم اسپند دود کنی ها... محیا هم خیلی دوست داره کمک کنه. البته وقتی جو میگیرتش... کارهای خودشونو باید ما انجام بدیم..

سلام دوستم...ممنونم...آره والا خاهر اونجا که باید کار کنن که ما باید در خدمتشون باشیم !
تا ابددونفره
30 شهریور 92 11:09
سلام عزیزمخیلی ممنون عزیزم که به خاطر من عکس می زاریعزیزم پست سفرو دیشب تمام کردم ولی نمی دونم چرا در حال نمایشو که می زنم.تو وب نشون نمی ده.این لوکس بلاگ خیلی اذیت می کنه

این آدرسه دکترست
ضیا الدین میر حسینی
بالاتر از چهارراه پارک وی.ایستگاه محمودیه.جنب بانک آینده.پلاک2784
02122666528



سلام نسترن جون خواهش عزیزم
خب چرا مطالبتو به یه وبلاگ دیگه منتقل نمیکنی؟
نسترن جون ممنونم خیلی بهت زحمت دادم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
30 شهریور 92 12:07
به درخواست دوستان
سه چهارتا عکس به مابقی ِ عکس های پارک ارم اضافه شد، دوست داشتی، باز هم بیا.




بله که دوست دارم
اومدم دیدم عزیزم
مهرنوش مامان مهزیار
30 شهریور 92 12:25
عزیزم منم دختر هوس کردم.نظر برای من رسید.

ای جان چه عجب! خدارو شکر
مامان آروین
30 شهریور 92 13:52
سلام به محبوبه جون عزیزم و الینا جون ناز و خوشگلم
آفرین به دختر مهربونمون که تو کار خونه به مامانی کمک می کنه . قربووووووووووووووووووووووووووووووووووون شیرین زبوووووووووووووووووووووووووووونیش
موش بخورتش .


سلام به نسیم جون عزیزم و آروین تپلی جیگر طلا
مرسی عزیزم از اینهمه لطف
مانی محیا
30 شهریور 92 13:57
خ ی ص و ص ی
مامان احسان
30 شهریور 92 14:05
من این حرفها سرم نمیشه ها زود باش عکس بذار


مانی محیا
30 شهریور 92 14:12
راست میگی. چطور میشه اینکارو کرد. همینجوریش برمیگردم پستای سالهای پیش خیلیهاش نیس. یعنی کار راحتیه؟؟؟؟
مامان احسان
30 شهریور 92 15:08
.اینها بهانه خوبی واسه من نیست دوربینتو درست کن زود لطفا


❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
31 شهریور 92 9:27
سلام عزیزم خوبید؟؟ دماغتون چطوره؟! راستیییی عروسی خوش گذشت؟

سلام همنام گمنامممنون خوبن ایشون
بععععععععععععععععععععععععععله جای شما خالی
مریم مامان سروش
31 شهریور 92 9:50
کمک‌هاشون فقط همین روزاست. تا میشه قدر بدون. چون نمونهٔ بارزش رو در اطرافمون داشتیم. بزرگ شدن دست به سیاه و سفید نزدن.

دقیقا.خودم هم میدونم این قضیه رو.تو فکرم الان تلافی اون روزها رو دربیارم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
31 شهریور 92 9:51
عرض ارادت و صبح بخیر به دوست ِ گل ِ خود ِ خودمممممممممممممممم







عرض عشق و ارادت خدمت دوست گل گلاب و مهربون خودم


تا ابددونفره
31 شهریور 92 10:04
عزیزم خصوصی


فرناز مادر آتیلا
31 شهریور 92 13:45
ببوسینش دختر خوشگلمونووووووووووو

ممنون
الی مامی آراد
31 شهریور 92 17:52
ماشالله داره واقعا عزیزم قربونت بشم خانم شدی بزرگ شدی

ممنونم عزیزم
مهرناز(مامان آرسام)
31 شهریور 92 23:17
قربون اون ماشالا گفتنت بلا خانوم


مامان ایسان
1 مهر 92 8:21
خانه دار کوچولو خیلی خوبه ها البته به شرطی که کار دوبرابر نشه ایسان موقع گردگیر یکه کلا کار رو سه برابر میکنه پشت من قشنگ تمام شیشه هارو دست میکشه
موقع جارو برقی هم هی این درجه شو کم میکنه هی زیاد میکنه هی خاموش میکنه هی روشن میکنه کی بسوزه خدا عالمه
انشاالله واسه شما کمک از این نوع نباشه
قربون اون تیکه کلامات برم عزیزم

دقیقا ما هم همین بساط رو داریم
تا ابددونفره
1 مهر 92 9:16



مادر کوثر
1 مهر 92 9:26


جیگری شده برا خودش

ببوسش مامانی



ممنون
خوب شد تک خاله هستن و ما هرازگاهی عکس کوثر جونی رو اونجا میبینیم وگرنه میپوکیدیم از دلتنگی شما
مامان الینا
1 مهر 92 11:27
ماشاالله اصلا از چهره اش کاملا مشخصه این فرشته چقدر درک و شعور بالایی داره الهی فداش شم دختر گل رو کاشکی می تونستم از نزدیک ببینمش!

شما لطف دارین عزیزم . ما هم مشتاق دیداریم عزیزم
مامی کیانا
1 مهر 92 11:37
ماشاله ماشاله
عجب زبونی میریزه
ایشالا سه نفری عاشقونه و شاد زندگی کنید


مرسی دوست جوووووووووووونیهمینطور شما
مطهره
1 مهر 92 12:12
وای دوست جون ماشالا این دخمری چقدر نمکه کشته ما رو


ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
1 مهر 92 13:11
سلام جیگر..

عکس بیسکوئیت ها رو گذاشتم...

بله دیدم!تبلیغ به این تابلوئی؟!

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
1 مهر 92 14:05
از این به بعد دیگه عکس ِ کوثر رو نمیذارم، تا بُپُکی...






گویا شما هم از مطالعه کامنتهای دیگران کم لذت نمیبرید؟!

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
3 مهر 92 12:18
http://motherschef.niniweblog.com/post168.php

سوپ شیر و خامه، از سارا مامان ِ علی خوشتیپ.




ممنونم عزیزم
خب میبینم که مطالعه کامنت سایرین هرازگاهی بد هم نیست به نفع من شد
زهره جون
9 مهر 92 11:37
جیگر حرف زدنت و ماشاالله گفتنت . ماشاالا به خودت عزیزممممممم


ممنون زهره جون