مامان غرغرو!
اگر صبح جمعه با انرژی مثبت بیدار شده و تصمیم راسخ داشته باشید که بعد مدتها جایی نروید و بمانید منزل و برای جریان دادن انرژی مثبت ، کارهای انبووووووووووه عقب افتاده منزل را انجام دهید اما به محض باز کردن شیر آب متوجه قطعی آب شوید درحین اینکه آدمی باشید که انجام کار منزل منهای آب برای شما مساوی صفر باشد دچار چه حسی خواهید شد؟!
حال اگر در این آشفته بازار ، همسر و دختر عزیزتر از جانتان بشوند سوهان عمرتان و مدام روی اعصابتان رژه بروند و بخندند و ترا "مامان غرغرو " خطاب نمایند دچار چه حسی خواهید شد ؟!
برای درک حس اینجانب به عکسهای خوش و خرم ِپدر و دختر دقیقا در همان حال ، در ادامه مطلب رجوع فرمایید
شاید از نظر شما این عکس بسیار رمانتیک و شاد باشد اما از نظر اینجانب این نیشخندها در نقش سوهان بجز کاستن از عمر باعزت ارزش دیگری نداشت
نمیدانم قادر به تصور چهره اینجانب پشت دوربین هستید یا نه؟!
در حال ادای کلمه " مامان غرغرو " !!!!
==================================================
با پیشنهاد همسر بدلیل قطعی آب زدیم بیرون و پس از احوالپرسی از خانواده اینجانب برای صرف ناهار به اکبر جوجه رفته و سپس دخترک را به آرزویش رسانده و یک ساعتی در پارک بودیم!
با دخترکی از مهدشان آشنا شدند و در چمنها مشغول بازی با لوازم آرایش آن دخترک شدند
دخترک در حال آموزش ماتیک زدن! به دخترک ما
توجه شما را به نگاه مات و مبهوت الینا به دخترک جلب مینمایم بی دلیل نیست پدر مادرها با پارک گردی بچه ها مخالفند اکثر رفقای ناباب در همین مکانها یافت میشوند!
(ولی جدای از شوخی مهشاد دختری بود شاد و زیبا و بسیار اجتماعی و مهربان)
===============================================
صرفا جهت خالی نبودن عریضه! :