الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

مامان غرغرو!

1392/9/11 12:39
نویسنده : مامان
2,010 بازدید
اشتراک گذاری

 اگر صبح جمعه با انرژی مثبت بیدار شده و تصمیم راسخ داشته باشید که  بعد مدتها جایی نروید و بمانید منزل و برای جریان دادن انرژی مثبت ، کارهای انبووووووووووه عقب افتاده منزل را انجام دهید اما به محض باز کردن شیر آب متوجه قطعی آب شوید درحین اینکه آدمی باشید که انجام کار منزل منهای آب برای شما مساوی صفر باشد دچار چه حسی خواهید شد؟!

حال  اگر در این آشفته بازار ، همسر و دختر عزیزتر از جانتان بشوند سوهان عمرتان و مدام روی اعصابتان رژه بروند و بخندند و ترا "مامان غرغرو " خطاب نمایند دچار چه حسی خواهید شد ؟! چشمخیال باطل

برای درک حس اینجانب به عکسهای خوش و خرم ِپدر و دختر دقیقا در همان حال ، در ادامه مطلب رجوع فرماییدخنثی

منتظرشاید از نظر شما این عکس بسیار رمانتیک و شاد باشد اما از نظر اینجانب این نیشخندها در نقش  سوهان بجز کاستن از عمر باعزت  ارزش دیگری نداشتخنثی

قهر نمیدانم قادر به تصور چهره اینجانب پشت دوربین هستید یا نه؟! کلافه

در حال ادای کلمه " مامان غرغرو " !!!!قهر

==================================================

با پیشنهاد همسر بدلیل قطعی آب زدیم بیرون و پس از احوالپرسی از خانواده اینجانب برای صرف ناهار به اکبر جوجه رفته و سپس دخترک را به آرزویش رسانده و یک ساعتی در پارک بودیم!

با دخترکی از مهدشان آشنا شدند و در چمنها مشغول بازی با لوازم آرایش آن دخترک شدند قلب

دخترک در حال آموزش ماتیک زدن! به دخترک ما نیشخند

توجه شما را به نگاه مات و مبهوت الینا به دخترک جلب مینمایمابله بی دلیل نیست پدر مادرها با پارک گردی بچه ها مخالفند اکثر رفقای ناباب در همین مکانها یافت میشوند!نیشخند

(ولی جدای از شوخی مهشاد دختری بود شاد و زیبا و بسیار اجتماعی و مهربانقلب)

 

===============================================

صرفا جهت خالی نبودن عریضه! :خنثی

                

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (46)

✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
11 آذر 92 12:23
نترسی خواهر از اولِ کامنتم اینا عکس المعل ِ من از قطعی آب بودن ولی واقعاً آدم کلی ضد حال میخوره ایششش عشقولانه های پدر و دخترو چقدر هم خوشحال هستن من که دوتا شونو از خونه بیرون میکردم خودمم کارامو انجام میدادم الینا رو ببین همچین محوِ این دختره شده که نکنه فکر کرده با یه مدلینگ طراحی و آرایشگری طرفه ولی این عکسِ خیلی با حاله که دختره طرز زدن رژلبو داره به الینا یاد میده نه خیلی هم دخترای این دوره و زمونه بلد نیستن چقدر خودشونم تحویل گرفتن کفشاشونم درآوردن فکر کردن روی قالیچه سلیمون نشستن پست با حالی بود خدائیش سوژه الینا با مهشاد
مامان
پاسخ
هههههههههی خاهر حال منم دقیقا شبیه همین شکلکها بود به توان 10 یه چیزی که اینجا ننوشتم این بود که قبلش همسر حموم تشریف داشتن و با کلی کف رو سرش آب قطع شد و من موندم که از کجا آب تهیه کنم برای سر مبارکشان ته آب سردکن و کتری و پارچها هر چی آب داشتم برداشتم کلا شد یک آفتابه!و همسری با آب منجمد خودشو شست و اومد بیرونخوش و خرم انگار نه انگار ! عصر که آب اومد دوباره رفت دوش گرفت! به همین راحتی مدلینگ رو خوب اومدی دقیقا الینا مبهوتش شده بود در حد تیم ملی خوشم میاد دقتت خیلی بالاست منم خیییییلی خندیدم که کفشاشونو در آوردن آره بعد از ضد حال صبح واسه خودم هم سوژه جالبی بود و کلللللی کیف کردم وقتی دنیای بچه گونه و زیباشونو میدیدم
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
11 آذر 92 12:28
آخییییییی الهییییییییی پس آب قطع بوده؟ خیلی خیلی خیییییییلی زیاد درک میکنم که چی میگی. چی کشیدی... شهرک ِ قبلیمون از این مشکلات زیاد داشتیم... اون هم واسه یه خانوم ِ شاغل، خیییییییییییییییلی سخته الهی من به فدای ِ دوست جووووووووووونیم خخخخخخخخخ... حالا همچین بد هم نشده هاااااا پارک رفتی ، غذا از بیرون خوردی هههههه چهره ی متعجب ِ الینا رو؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ای جاااااااان... بچه م چقدر مثبته... میبینم که باز همون کاپشن ِ تن ِ الیناست!! درمورد اون عکس ِ آخر هم باید بگم که، خوو وقتی آب قعطه، چه راه ِ حلّی پیدا کنیم ؟ چاه حــــفر کنیم مثلا؟ دوست جونی، دعایی ندارم جز اینکه بگم: ایشالا دیگه آب ِ خونتون قطع نشه. یا لااقل اگه قطع میشه، جمعه قطع نشه.
مامان
پاسخ
هههههههههههههه شما هم کشیدی پس! باور کن بیرون رفتنش بهم نچسبید کلا وقتی تو خونه کار زیاد دارم اگه برم بیرون انگار یه کوله بار رو دوشمه از بس احساس سنگینی میکنم واقعا به قانون خلا اعتقاد دارم که اگه خونت رو تمییز کنی و کارهات رو نظم باشه خودت هم احساس راحتی و سبکی داری آره عکس العمل الینا خیلی باحال بودواااااااااای رفیق از کاپشن نگو که دلم خونه باورت میشه از بس غر زد که آستینش تنگه مجبور شدیم رفتیم لایه زیر آستینش رو شکافتن و کشش رو درآوردن حالا آستینش شل و ول و آویزون و نامرتب شده تازه خانوم هنوز هم شاکیه که من اینو نمیخوام یک همچین دختری داریم ما راه حل حفر چاه رو خوووووووووب اومدی دقیقا همینو به همسری گفتم وقتی داشتم غر میزدم و گفت باید به فکر راه حل بود! واسه همین منو برد بیرون گفت راه حل اینه و از اونروز همچنان کارهای خونه من مونده رو هم بعد من بابت کارهای تلنبار شده یه راه حل ارائه دادم و امروز قراره ایشون کمک من بده و خونه را تمییز کنیم وقتی ابروهاش رفت تو هم...گفتم چیه از راه حلم خوشت نیومد؟ بنده خدا از ترس غر های من گفت نــــــــــه اتفاقا فکر خوبیه!!!
تا ابددونفره
11 آذر 92 12:35
سلام مامانی مهربون نه غرغروآخییی عزیزم چه ضد حالیای پدز و دختر بی خیالولی بیا جنبه مثبتشم ببین که می خواستن شوخی کنن تا شما حرص نخوری تا خدایییی نکرده زبونم لال اینجوری از عمر با عزتتون کاسته نشهبسیار هم کار خوبی کردین که تو این موقعیت زدین بیرون ...وااااای خدا چهره الینا خیلی بامزه شده با چه دقتی داره یاد می گیرهرفیق نابابخیلی مشتاقه دخملیچه عکس با مزه ای یه هاااااا
مامان
پاسخ
سلام به دوست عزیزمهنوزم از یادآوریش لجم میگیرهآره خب البته بی تاثیر هم نبود اونقدر با ریتم و خنده دار میگفتن " غر غر غر غرغرومامان جون ِ غرغرو" که آخراش دیگه خنده م گرفته بود آره صحنه جالبی بود کلی سوال ازش پرسید این چیه؟اون چیه؟ دختره خیلی بامزه بود همه چی داشت و با مهارت به الینا آموزش میداد اونم کلی کیف کرده بود جالبه به الینا میگفت مثلا من سیندرلا هستم تو میخوای کی باشی؟ الینا گفت: اخمو! ( اخمو یکی از هفت کوتوله های تو کارتون سفید برفیه!) اونم گفت نه اون که آقاست و خیلی زشته! الینا میگفت نه من اونو دوست دارم!!!! آخرش رضایت داد پری دریایی شه! ینی دقیقا به خودم رفته خیلی تو فاز دخترونه و کارای دخترونه نیست
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
11 آذر 92 13:15
چه جالب منم وقتی اون خاتون ِ رو دیدم، یاد نسترن جون افتادم... همون نقاشی ِ روی چرم رو میگما.
مامان
پاسخ
ههههی امان
مطهره
11 آذر 92 13:46
چه خوب که آبتون قطع شدا الهی قیافه الینا موقع آموزش چقدر خنده دار بود ....وای خدا الهی مات و مبهوت انگار داشتن در مورد غنی سازی صحبت میکردن
مامان
پاسخ
غنی سازی رو خوووووووووب اومدی
یاسی
11 آذر 92 13:57
من باشم دمپاییمو در میارم .......شتررررررررررررررخ بچه ها رو نمیشه باباشونو که میشه! نمیشه ؟ خو چیه ! ماهم از این سوهان ها داریم تو خونه ! اونم 3تااااااا
مامان
پاسخ
البته از نیشگون های ما بی نصیب نموندن هم بابا هم بچه !
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
11 آذر 92 14:59
گلمممممممم ممنون از اینهمه لطف و محبتت، مهربوووون شما هم اومدی تهران، منو خبر کن. حتی اگه کار اداری داشته باشی و وقتت محدود باشه... خبرم کن. خودم میام پیشت.
مامان
پاسخ
ای جانمعــــــــــزیزمی
مامان احسان
11 آذر 92 15:55
قربون تو مامان غرغرو
مامان
پاسخ
مریم مامان سروش
11 آذر 92 17:27
غر زدن مامانا شیرینی زندگیه جووونم چی باحاله قیافه‌اش وقتی مهشاد رو نیگا میکنه. بعدش ازش نپرسیدی نظرش راجع به وسایل مهشاد چیه؟
مامان
پاسخ
بله خب صد البته مهشاد بهش گفته بود چون اتاقشو مرتب کرده فرشته مهربون اونا رو بهش هدیه داده حالا الینا بهم میگفت چرا فرشته مهربون همیشه به من کتاب و عروسک میده ؟ چرا از اینا نمیده من سشوار میخوام!
مامان نازدونه ها
11 آذر 92 22:05
با اين اوصاف خدا ميدونه پشت دوربين چقدر بهشون غر زدي(. هميشه به گردش وخوشگذروندن عزيزم
مامان
پاسخ
اگه وبلاگی در کار نبود که دوربین رو سرشون ...میکردم همسر میگه از وقتی وبلاگ زدی رفتارت بهتر شده چون به این مسائل از دید سوژه پست جدید نیگا میکنیالبته کم هم بیراه نمیگه هاوگرنه عمرا که من تو اوج عصبانیت یادم بیاد دوربین بگیرم دستم
★ مامان آینده یه فسقلی ★
12 آذر 92 1:19
تمام اسپندهای جهان را بر آتش می پاشم، مبادا چشم بخورد مهرت در دلم...
مامان
پاسخ
وای چه خوشگلدوست جونم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
12 آذر 92 2:15
سلام عزیزم واقعا میدونم چی کشیدی وجمله نبودن اب=صفر یعنی بیست بوداااااااااااا عزیزم چقدر چهره الینا جون موقع رژ زدن توسط دوستش همونطور که گفتید مات ومبهوت بود قربونش برم من الهی کلامتون توی نوشته ها خیلی زیباست ممنونم
مامان
پاسخ
ینی نمیدونم این چه عادتیه من دارم اگه آب نباشه حتی جارو برقی هم نمیتونم بکشم حالا دریابید رابطه بین جارو برقی و آب را ! ممنون مینا جون لطف داری به من
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
12 آذر 92 9:49
سلام صبح شما هم بخیر
مامان
پاسخ
سلام به روی ماهت عزیزم
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
12 آذر 92 12:10
حفر چاه ... خووو حداقل یه منبع بذارید بالا پشت بوم راستی سلام. هنوز هم کامنت ها رو تایید نکردماااااا... بلند نشی بیای
مامان
پاسخ
اگه یه بار دیگخ قطع آب تکرار شه مجبوریم بزاریم به به سلام علیکم یا حبیبی ههههههه دیر گفتی اومدم با این قیافه
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
12 آذر 92 12:28
دیشب چهره ی متعجب الینا رو نشون ِ همسری دادم. اینجوری شد: خعلی باحاله خووووووووووووو به قول ِ یکی از دوستان، اینگار که داشتن در مورد ِ غنی سازی حرف میزدن.
مامان
پاسخ
غنی سازی!!! ولی خداییش قیافه الینا خیلی دیدنیهشبیه این ندید پدیدا
مامي كيانا
12 آذر 92 12:41
از اين بلا ها نصيب ما هم شده اونم از يك نوع خيلي بد و فجيع و آن هم بارها و بارها يعني وقتي من و كيانا تو حمام هستيم هر وقت ميرم حموم همش هول هولكي ميام بيرون كه نكنه برقمون قطع شه كه به دنبالش قطعي آب هم داره وقتي كار توي خونه تلنبار باشه كه نگوووووووووووووووووو من هم الآن كه اينجا نشستم واسه دقيقه دقيقه اي كه تو خونه هستم برنامه ريختم همسر شكمو هم ديروز رفته برام كلي وسايل شور خريده تا براش شور بريزم من هم اين روزها يك مامان غرغرو هستم تو عكس اوليه قيافه الينا كاملا مشخصه كه ميخواد با لبخندهاش حرص در بياره كيانا و كاوه هر وقت تو يه جبهه و كنار هم قار ميگيرن كلا حرص دربيار ميشن حالا تو اين گيرودار چه يادت به عكس انداختن بوده به به اكبر جوجه اصل كاري و عكس ننداختي كاشكي از اين رفيق ناباب يه عكسي مينداختي عكسي كه از پشت انداختي كه خيلي جذاب به نظر ميرسه با اون موهاي خوشرنگش الينا جون چه نگاه مظلومانه و معصومانه اي داره اي جان الينا رو با چه دقتي نگاه ميكنه بچه داره تازه ميفته روي خط نميدونم چرا هي اين صفحه يوندها برام باز ميشه حالا فهميدم به خاطر اين پست شما و آموزش رژ زدنه بپا وبلاگت فيلتر نشه
مامان
پاسخ
آره سابقه شو تو گرگان داشتیم میدونم چی میکشی عزیزمحالا تو این گیروواگیر شور انداختن چیه این وسط؟ من امسال هیچی نزاشتم از این ور اونور رسید واسم عکس انداختن هم واسه این بود که پیششون وانمود کنم اصلا لجم نگرفته از کارشون اما خب تو دلم غوغا بود از طرفی هم بیاد وبلاگم عکس انداختم تا مستند شه گفته هام اکبر جوجه از بس شلوغ بود فقط تونستیم یه جا گیر بیاریم و سریع غذا بخوریم از بس هم این بچه جابجا شد و شیطونی کرد که نشد عکس بگیرم ولی خودمونیم مونا جون اکبر جوجه اینجا از شمال خوشمزه تره ها حتی از شعبه اصلیش یه عکس از روبرو ازش دارم چون دندوناش ریخته بود زیاد جالب نشده واسه همین نزاشتم الینا هم بهش گیر داده بود میگفت چرا دندون نداری؟ موهاش خیلی خوشرنگ و خوشگل بود خودشم به معنای واقعی دختر بود و ناز داشت آره وبم بدآموزی داره بعید نیست فیلتر شه خاهر کیانا لپ گلی نانازی رو ببوس از طرف من
مادر امیرین
12 آذر 92 13:05
وای چقدر بد این قطحی آب..البته خدا رو شکر سالهاست که تجربش نکردیم!!!! وای منم اینقدر حرصم در میاد یکی لجم و در اره..ولی شکر خدا همسرم از عصبانیتم میترسه و سر به سرم نمیزاره! مراقب دخترت باش تا گیر دوست ناباب نیفته. چه خوبن این دخترا عاشق بازیهای آروم..ولی این ÷سرکان ما اعصاب برای من نزاشتن با این دویدن و ÷ریدن و تفنگ بازی و کشت و کشتار
مامان
پاسخ
حالا منم کاری کردم که زین پس از عصبانیتم بترسه و دیگه سر به سرم نزاره میبینی ترو خدا! والا خاهر جان الینا هم از وقتی رفته مهد همبازیهاش پسرن و دست کمی از گل پسرای شما نداره جدیدا خدا حفظشون کنه
تاابددونفره
12 آذر 92 14:07
سلام بر دوست عزيزم
مامان
پاسخ
سلام به دوست مهربون و دوست داشتنی ِ خودم
ندا
12 آذر 92 16:16
وای که چقدر ضد حال موقعی که کار داری اب قطع شه خیلی الینا و باباش تو عکس بامزن معلوم حسابی خوشحالن اجتماعی بودن الینا رو دوس دارم با همه دوست میشه اره شروع کردم به بافتنی کلا من استعداد هنریم خوبه به کارای هنری خیلی علاقه دارم برای علی دارم پلیور میبافم
مامان
پاسخ
ندا من موندم تو با این استعدادت تو هنر چرا اومدی گیاهپزشکی خوندی؟!!! خب البته واسه هنر و کارهای هنری هیچوقت دیر نیست میتونی همه رو از نو شروع کنی دنبال طراحی رو بگیر تنبل جونی همه کلاسهاش مشهد تشکیل میشه از موقعیتت تو اونجا استفاده کن خیلی دوست دارم پلیور علی آقا رو ببینم وقتی تموم شد واسه هستی چیزی نبافتی؟ ههههههه منم دارم واسه الینا یه کلاه میبافم یکشنبه شروع کردم روزی یکی دو رج میبافم احتمالا تا آخر زمستون تموم شه ندا!!!! میخوامت !!!
الی مامی آراد
12 آذر 92 17:29
واااای درکت میکنم منم بعضی موقعها لغبم مامان غرغرو میشه اون موقع دلم می خواد واقعا غر بزنم ای جوونم تمرین آریشگری میکنن عزیزم ببخشید دیر به دیر میام سر میزنم این روزها یکمی گرفتار سرما خوردگی این وروجک و غرهاش هستم
مامان
پاسخ
ای جان مریض شده آراد جونی؟!خیلی مراقبش باش دوستم من سر الینا خیلی سختی کشیدم
ﻣﺤﺒﻮﺑﻪ
12 آذر 92 18:28
ﺍﺧﻪ، ﭼﻪ ﺿﺪ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﻣﺎ ﺑﺪﻡ ﻧﺸﺪ، ﺭﻓﺘﯿﻦ ﺩﺩﺭ ﮐﺸﺘﯿﻦ
مامان
پاسخ
خب از اون لحاظ بله ولی خب وقتی تو خونه کلللللللی کار عقب افتاده داری بیرون رفتن خیلی نمیچسبه!
★ مامان آینده یه فسقلی ★
12 آذر 92 22:50
چهره ی متعجب الینا، نشانگر آرایش کردن داءمی و زیاد مامانشه در رابطه با اون خصوصی، بنظرم از خواهرم راهنمایی بگیری، خییییلی بهتر باشه. چون وبلاگ من رو، ایشون ثبت نام کرد اونجا.
مامان
پاسخ
آره واقعاثبت نام کردم اما نمیدونم چرا جواب نمیده اینجا حتما مزاحمش میشم
تاابددونفره
13 آذر 92 0:15
مامان
پاسخ
★ مامان آینده یه فسقلی ★
13 آذر 92 2:09
آب جمع و جور کردی شد به اندازه یه آفتابه؟!!!! میبینی تو رو خدا، بی خوابی زده سرم، اومدم اینجا دارم کامنت ها رو میخونم
مامان
پاسخ
آره قطره قطره جمع گردد وانگهی یک آفتابه گردد ای جان بس که مهربونی میای پیشم خب یه سر میرفتی وب مونا جون عکسهای خواب کیانا رو میدیدی تا خوابت ببره
فرزانه
13 آذر 92 8:54
سلام عزیزم من الان شهرکرد خوته خواهرم هستم ممنون که بیادمی .الینای عزیز رو میبوسم
مامان
پاسخ
خوش بگذره دوست خوب ِ منمعلومه که به یادتمممنون عزیزم
مامان احسان
13 آذر 92 9:37
سلام گلم صبح زیبا و پاییزیت بخیر
مامان
پاسخ
سلام عزیزم صبح زیبا و پاییزی شما هم بخیر
مامان کیارش
13 آذر 92 10:30
من اصلا دیونه میشدم که باید کارام رو انجام بدم و آب قطع شده انگار این همسرا همه جا هستند که عین خیالشون نباشه و بعدشم ما رو غرغرو فرض کنند
مامان
پاسخ
این جمله ی آخرت محشر بود واقعا
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
13 آذر 92 10:48
خودم به تنهایی، عاششششششششششششششششششششششششششششششششقتم
مامان
پاسخ
عــــــــــــــزیزمــــــــــــــی
ندا
13 آذر 92 14:18
اره واقعا باید پیش و بگیرم یه جو همت لازم دارم .برای هستی پارسال شال و کلاه بافتم امسالم پلیور بافتم قصد دارم بعد پلیور علی یه ژاکت و یه سارافون برای هستی ببافم افرین کلاه چه مدلی بافتی؟تازه یاد گرفتم برا هستی لباس میدوزم در سطح گوچی همه تو شوکن که ایا اینا رو من دوختم میدونی چرا شروع کردم به دوختن منو که میشناسی سخت سلیقم هرچی تو بازار میگشتم لباس بچه ها به دلم نمیچسبید گفتم خودم میدوزم هر مدلی تو ذهنم در میارم فکر کنم تو طراحی مدم موفق بشماولین بارم از رو لباسی که مجید از سوئد براش اورده بود الگو گرفتم ارمیه باور نمیکرد میگفت این لباس مارکدار سوئدیه منم میخوامت جیگر
مامان
پاسخ
بابا هنرمند مطمئنم همشون محشرن چون میشناسمت ایول تو کار خیاطی و طراحی مد هم رفتی کلک؟! خوش به حالت ندا لجم میگیره کاش اینجا بودی همو میدیدیم و کارهاتو میدیدم و کللللللللللللی هم با هم گپ میزدیم آآآآآآآآآآآآآآآی میچسبید سخت سلیقه هستی که همیشه خاص و منحصر بفرد می پوشی دیگه آخرین بار که اومدی بانک پیشم به نظر من خیلی ساده بودی اما همین که رفتی همکارای خانوم میپرسیدن اون خانوم فشن کی بود اومده بود پیشت؟!ای جان دلم واست تنگ شد خب یه خط تولید با مارک h&n(هستی و ندا) بزن و بفرست سوئد آرمیه واست بفروشه اونموقع همه میگن گوچی رو ولش اینو بچسب من کلاه ساده دارم میبافم دست اوله حوصله مدل نداشتم تموم شد عکسشو میزارم احتمالا عید بشه
ندا
13 آذر 92 14:29
اتفاقا خودم همیشه میگم راهم اشتباه انتخاب کردم باید میرفتم هنر یا معماری میخوندم مخصوصا طراحی داخلی عجیب علاقه دارم در سطح جنون به همش درحال تغییر دکورم مامانم هر دفعه میاد میگه تو که باز تغییر دادی همه چیو بابام میگه فقط یخچال سر جاش چون نتونسته جابجاش کنم تازه خودم تنها همه چیو جابجا میکنم علی میاد شوکه میشه میگه ببخشید مثل اینکه اشتباه اومدم ولی اون چیزایی که تو ذهن من تو ایران پیدا نمیشه برای همین دپرس میشم مثلا پارچه های کوسن مبلا تو ایران همه طرحا تکراریه هنوز نتونستم به اون ایده الم تو طراحی خونم برسم راستی محبوب نمی تونی بیای با هم چت کنیم خیلی دوست دارم باهات بحرفم
مامان
پاسخ
هیچوقت برای هیچ کاری دیر نیست عزیزم مخصوصا رشته های هنری که هیچ ربطی هم به سن و سال نداره وای نادیای ما هم دقیقا مث توئه چه حالی دارین بخدا...میاد خونه منم طاقت نمیاره مدل خونه منو عوض میکنه...من هر شش ماه مدل عوض میکنم...ندا نکن اینکارا رو تنها جابجا نکن خدا نکرده کمر درد میگیری ها خب از همسر کار بکش ...ولی چه کیفی میکنه علی آقا هر چند وقت وارد خونه میشه دکور جدید میبینه و روحیه میگیره خوش به حالش که همچین همسر با سلیقه ای داره خونه جدید نت ندارم همینکه وصل شد بهت خبر میدم تا با هم بچتیم
ندا
13 آذر 92 14:47
ولی خداییش من به گل و گیاه وکلا طبیعت خیلی علاقه دارم الان تو خونم کلی شمعدونی دارم کاکتوس تازه میخوام سبزی گلدونی هم پرورش بدم رفتن به اون شهر مزخرف اوایل زندگیم منو از زندگی نا امید کرد خیلی گشتم تا دوباره خود واقعیم پیدا کنم کلا با خودم روراست نبودم الان که خودم شناختم می دونم از زندگی چی میخوام برام دعا کن
مامان
پاسخ
سبزی گلدونی! چه باحالچند وقت پیش یه برنامه دیدم سبزی گلدونی رو با گلدونش گذاشته بود رو میز غذاخوری و همونجا ازش میچید و با غذاش میخورد خیلی باحال بود ندا یادش بخیر میفتیم جاده ناهارخوران بالکنهای خونه هاشون همه پر ِ گلهای شمعدونی و اطلسی و.......بود چه کیفی میکردیم همیشه تو رویاهام یه خونه بزرگ تجسم میکردم با یه بالکن بزرگ که توش اطلسی بکارمعــــــــزیز دل من ،دوست نازنین و خوشگلم، منم حس میکنم از وقتی شهر زندگیت رو عوض کردی خیلی تو روحیه ت تاثیر گذاشته همیشه برات دعا میکنم ندای خوبم
مامان محمدرهام جون
13 آذر 92 19:54
سلااااااااااام خو تقصیر خودته انقده بامزه غرغرو میشیحتی از نوشتن شرح حالتم من خندیدم وندای مامان غرغرو درذهنم مثله یک ویروس وول وولک نمود!!!!!! بابت روح خبیسم عررررررررررررررذ میخوام ولی خداییش درکت کردم خیلی سخته به آدم توی اون حس بخندن!!!حالا چرا ازشون عکس گرفتی طی یک عملیات ضربتی جفتشونو خفه میکردی وای وای الینـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا رفیق ناباب؟؟؟؟؟جلوی چشم خانواده؟؟؟ خاله فدات شه با اون چشمای مات ومبهوتت دوستتون داریم شدیدددددددددددددددددد
مامان
پاسخ
سلام به روی ماهت عزیزم جاااااان؟!!!خندیدی؟!!ای نامرد حالا این دفعه رو میگذرم چون شاد شدی اما خبببببببببببب به هم میرسیم و آتو خواهم گرفت ازت سمانه جون!!! عکس گرفتم که حواسم پرت شه و مرتکب جنایت نشم! ممنون عزیزم . ما هم خییییییییییییلی دوستون داریم
مامان آیسو وآیسا
13 آذر 92 20:33
عزیززززم...من همیشه این مشکل رو با آیسو باباش دارم..همش منو
مامان
پاسخ
چه کنیم دخترا بابایی ان دیگه و علیه ما جبهه میگیرن
مامان پارمیدا
13 آذر 92 22:12
وای نه منم خیلی بد اخلاق میشم وقتی اب یا برق قطع میشه . ضد حاله دیگه
مامان
پاسخ
خیلی مخصوصا وقتی تمام کارهات رو هم تلنبار شده باشه
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
14 آذر 92 12:27
گوشیتو چک کن.
مامان
پاسخ
ندا
14 آذر 92 12:30
جدا کووم همکارت همون خانمای تو اتاقت؟علی فوق العاده تنبل و باید خودمو بکشم تا یه کاری کنه منم حوصله منت کشی ندارم این خونه ای که هستی تراس نداره شمعدونی بذاری؟راستی دختر عموهای توام کلا تو خط هنر بودن نه یادم همیشه ازشون تعریف میکردی از فریبا و زهره چه خبر؟
مامان
پاسخ
نه خانومای دفترو میگم بابا بنده خدا بانکیه حق داره درکش میکنم سر به سرش نزار چرا اتفاقا یه تراس بزرگ داریم تصمیم دارم اما الان که سرده واسه اواخر اسفند آره ، سولماز و ریحانه و عاطفه و نادیا و سپیده خیلی هنرمندن از اونطرف هم دختر دایی ها هم همینطور آرزو یه پا کیک پز و شیرینی پزه ماندانا نقاش و طراح و...خلاصه همشون هنرمندن حالا این وسط من به کی کشیدم و هیچ هنری ندارم جای تامل داره هر دو خوبن اما خیلی ازشون خبری ندارم هر چند وقت تلفنی از حال هم با خبر میشیم
تا ابددونفره
14 آذر 92 13:17
سلااااااام عزیزمتعطیلات خوش بگذرهدلم تنگ میشه
مامان
پاسخ
سلام دوست خوشگلمممنون عزیزممنم همینطور
مارال- مامان روشا
15 آذر 92 0:21
بعضی وقتا چه حالی میده هیچی تو خونه بر وفق مراد نباشه بخوای بزنی بیرون از خونه اونم سه تایی عاشق این احساس قشنگ پدر و دخترا هستم هیچی دیگه از الان خوشگل خانوم قرتی شد رفت پی کارش
مامان
پاسخ
گاهی اوقات بله مارال جون باید به فکر یه پسر واسه خودمون باشیم آخه این پدر و دخترا بدجوری تو یه جبهه هستن با هم و ما تنها موندیم بععععععععله چه جورشم
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
15 آذر 92 23:03
روز قـــــــلم های تیــــــــز، روز فکــــــــر هـــای خــــلاق روز انـــدیشـــه های نـــو، 16 آذر، روز تــــو، روز دانشــــجو مـــــبارک . . .
مامان
پاسخ
ممنونم مهربوووووووووونم
تاابددونفره
15 آذر 92 23:25
سلام به روي ماه دوست عزيزماميدوارم که اين جمعه همه چي بر وقف مراد بوده باشه
مامان
پاسخ
سلام به روی ماه و خورشید گونه نسترن جونمخدا رو شکر بله و همه چی خوب بود.ممنون عزیزم
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
16 آذر 92 0:21
مـــــحبوبه ی نـــازنیـــــنم; حــــــقارت واژه هــــا را وقتــــی دیدم کـــه نتوانستــــند مهـــربـــانیــــت را توصــــیف کننــــد... بـــه انـــدازه ی تمــــام خوبـــی های دنیـــا، دوســـتت دارم. تولّـــدت مبارک عزیزم... http://niniweblog.com/upl/nini6368/13863620127.jpg
مامان
پاسخ
من در برابر این همه مهربونی و لطف تو چی میتونم بگم آخه! خیییییییییییییییلی ماهی،خیییییییییییییلی مهربونی،خیییییییییییلی دوسِت دارم
تاابددونفره
16 آذر 92 1:19
سلاااااااااام عزيزدلمدوست خوبو خييييلي مهربونم تولد تولد تولدت مبارکعزيزم شرمنده که من دير فهميدم بهههههههه که چه روزخوبيه اين روزايشالا عمري طولاني وباعزت داشته باشيدر کنار همسر والينا جونم همواره شاد و سلامت باشييددوستت دارم يه دنيا دوست خوبمروز دانشجو هم بهت تبريک مي گم
مامان
پاسخ
سلاااااااااااام به نسترن عزیزمممنونم دوست مهربونماین حرفا چیه دشمنت شرمنده عزیزم ممنون از دعاهای قشنگت دوست نازنینم
بهاره مامان ونداد
16 آذر 92 2:08
این قیافه من وقتی در حال زدن غر و انجام کارهای تلنبار شدم ودو نفر هم دارن من ومسخره میکنند پس دوست خوبم خیلی درکت میکنم اصلا ناراحت نباش وای الینا خیلی بامزه مبهوت رژ زدن دختره شده انگار به عمرش رژ ندیده احیانا اونوسط ازت نپرسید مامان اسم این چیه نگاه کفشاشون رو هم دراوردن ریلکس به مراسم مهمشون میرسند
مامان
پاسخ
دقیقاً پس همدردیم چرا میپرسید اتفاقا آؤه خیلی جوگیر شده بودن
مادر کوثر
16 آذر 92 11:29
چه باحال بود غرغرو!!! امروز که دیگه غر نمیزنی نه؟!
مامان
پاسخ
من و غر؟! عمراً
الهه مامان روشا جون
13 دی 92 1:13
وای بی آبی دور از جونت یعنی مرگ منم عوض اینکه برم کارای دیگه مو انجام بدم هی میرم شیر آبو باز و بسته میکنم همیشه به گردش و تفریح.قطعی آب واسه الینا جونم چه قدر سازنده بوده یه پا آرایشگر شده دیگه الان
مامان
پاسخ
منم همینطور همیشه چشمم به شیر ِ ابه البته مصرف زیاد و بیخود ندارما اما باید باشه تا کارامو با خیال ِ راحت انجام بدم آره میبینی تروخدا؟!