الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

هفته مهمانی و بیماری

1393/6/30 19:28
نویسنده : مامان
1,245 بازدید
اشتراک گذاری

طی هفته ای که گذشت  یا مهمونی بودیم یا مهمون داشتیمعینک

متاسفانه تو دختر نازم چند روزی بشدت مریض شدی و کل شبانه روز خواب بودیغمگین الهی فدات شم که هیچی هم نمیخوردی و کلی لاغر شدی عزیزمغمگین از الان غصه م گرفت دوباره پاییز اومد و بیماری و آلرژی هم شروع شدغمناک اما خدارو شکر الان خوبی و اشتهات هم برگشتهمحبت

 بعد از جشن عروسی ِ پریسا(دختردایی ِ من)  بدلیل اینکه ما عزادار بودیم و نشد که باشیم تو مراسم ، شب ِ بعدش دایی علی و زن دایی مهربونم بصرف یه شام بسیار خوشمزه خوشمزه دعوتمون کردن تا دور هم باشیم خیلی دوسشون دارممحبت

بمیرم برات که مریض بودی و بیحال دراز کشیده بودیغمگین

ماندانای مهربون و هنرمند هم این تاج سر ُ که خودش درست کرده بود بهت هدیه دادمحبت

مراسم چهلم مادرجون مهری هم برگزار شد و به همین زودی چهل روز گذشتغمناک

اتفاقی داشتم از پنجره خونه مادرجون بیرون و تماشا میکردم که دیدم با اون مریضی ت نشستی خاک بازی میکنیبدبو

ادامه مطلب

یه شب خونه عمواحسان دعوت بودیممحبت که بابا با گذاشتن سیبیل همه رو غافلگیر کرد و موجبات خنده جمع رو فراهم کردخندونک

شب بعدش خونه عمه سمیه دعوت بودیمآراماون خانوم کوچولو که کنارت نشسته مهلاست از اقوام بابا که بخاطر مراسم چهلم مادرجون از لرستان اومده بودنآرام

شب بعدش هم همه خونه ما دعوت بودندمحبت

یه شب همکار بابا بخاطر قبولی ِ دخترش تو رشته پزشکی دعوتمون کرد رستوران اوژنآرام علیرغم علاقه شدیدیت به رستوران رفتن ، اونقدر بیحال بودی که وسط راه گفتی من نمیام منو ببرین خونه مادرجونغمگین کل حواسم تو رستوران پیش شما بود ...وقتی برق چشای همکار بابا و خانمش رو میدیدم کلی لذت بردم و با خودم فکر میکردم کی بشه من برا موفقیت های دخترم مهمونی بدممتنظرمحبت

پنجشنبه بابا رفت آشخانه اما چون شما حال نداشتی من موندم خونه ، یهو ساعت 4 از خواب بیدار شدی و با انرژی گفتی من خوب شدم بریم بیرونبغلاز خوشحالی داشتم پر درمیاوردم آخه دقیقا سه شبانه روز خواب بودی و فقط واسه خوردن دارو بیدارت میکردیم به زور هم یکی دو لقمه غذا بهت میدادیم که متاسفانه همشو بالا میاوردیغمگین سریع آماده شدیم و رفتیم امامزاده و سر مزارها و بعدش مهمون باباجون رفتیم بستنی ِ شاد آرام

و بعدش هم رفتیم یه پارک نزدیک کوه باباموسی تا بازی کنی اما متاسفانه چند تا زنبور بهت حمله کردن و بینی و دستت رو نیش زدنگریهجیگرم کباب شد الهی بمیرم با کلی ذوق و شوق داشتی بازی میکردی باز ضدحال خوردیم غمگین از بس ترسیدم سردرد گرفتم و به باباجون گفتم مارو برگردونه خونهغمگین تو راه تو بغلم خوابت برد.

(عکس قبل از حمله زنبورهاغمگین)

وقتی بابا برگشت رفتیم خونه باباجون تا ببینن که حالت خوب شده آخه خیلی ناراحتت بودن بعدش هم دایی مسعود و زن دایی جون تماس گرفتن و شام دعوتمون کردن پیتزا کاج محبت

بی دلیل چند لحظه ای قهر کردیتعجب دوست نداشتی ازت عکس بگیرم آخه فکر میکردی چون زنبور نیشت زده زشت شدی...متنظر

ظهرجمعه هم دایی جون اینا خونه ما دعوت بودن بصرف ماهی با دورچین قارچ سوخاری که شب قبلش از پیتزا کاج الگو برداری کردمچشمک

قربون نازنین دخترم بشم منبوس

پ.ن:

- قدرت خدا از روزی که به باشگاه میرویم  ، یک کیلو وزن محترم زحمت کشیده و قدم رنجه فرموده و در بدن محترممان اتراق نموده اند ! گیج و یقیناً هیچ رابطه ای بین اضافه وزنمان و مهمانی های مربوطه یافت نشد خندونک

- بس که این چند روزه پلو خوردیم ، اگر بدانید که این قوروتوی لذیذ چقــــــــــــــــــــــــــــــــدر به ما چسبیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدخوشمزه

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (27)

فرزانه مامان آرین مهر
1 مهر 93 7:52
سلام عزیزم بمیرم برای الینا جون اخی دلم کباب شد ایشالله که دیگه مثل پارسال نشه .آخی برای نیش زنبورها هم کلی ناراحت شدم .خدا از بدیها حفظش کنه چهلم مادر مهری رو هم تسلیت میگم انشالله دیگه غم نبینید من اگه بودم با این غذاهای خوشمزه 5 کیلو اضافه میکردم یک کیلو که سهله همه غذاها نوش جونتون
مامان
پاسخ
خدا نکنه عزیزم.ممنونم. پس امیدوار باشم به خودم
مریم مامان سروش
1 مهر 93 9:54
چقدر درد کشیده. چرا زنبور یهویی حمله کنه؟ چه بی رحمانه. دلم کباب شد. منم بچه بودم یه بار زنبور نیشم زد. خیلی درد داشت.
مامان
پاسخ
گویا تو لوله الاکلنگ لونه ساخته بودت تا الینا رفت بازی کنه بهش حمله کردن.صحنه خیلی بدی بود 6 تا زنبور محاصره ش کرده بودن. از بس اون گریه کرد و من گریه کردم جونمون بالا اومد.خدا خیر بده بابامو جای نیش رو مکید و زهرشونو درآورد.خیلی بد بود خیلی
آجی مهربـــــــــــان
1 مهر 93 11:12
سلام خداراشکر بهتر شده همیشه ایشالا مهمونی برین ومهمونی بدین وشاد باشید وایشالا دکتر شذن الینا جون ماراهم دعوت میکنید؟
مامان
پاسخ
سلام.ممنون عزیزم انشاله...چرا که نه
مطهره
1 مهر 93 11:20
الهی دوست جان این الینای ناناز هیچ وقت مریض نشه بابا چه مهمانی بازی داشتین ها... همیشه به شادی و خوبی و دورهمی
مامان
پاسخ
ممنون مطهره جونی
مامان دانیال&ویانا
1 مهر 93 11:20
سلام عزیزای دل الهی من بمیرم برات الینای قشنگم توی عکس قشنگ معلومه که دخترمون چقدر مریض و بی حاله خاله بمیره برات عزیزمممممممممممممممم خوشحالم که خدا رو شکر خوبی ایشالا دیگه هیچ وقت مریض نشی محبوبه جان راستی در مورد واکسن آنفلانزا چیزی میدونی؟؟؟ میگن اگه این واکسن زده بشه کوچولوها کمتر سرما میخورن تو زمستون من تصمیم دارم برا دانیال بزنم آخه زمستونا همش سرماخورده و فین فینوئه اااااای خدا اون زنبور لعنتی از کجا تشرف آورد بمیرم برات خاله جونمن الان گشنمه هم ماهی با قارچ سوخاری میخوام هم پیتزا و همم قوروتوی ایشالا هیچ وقت مریض نشین ناراحت نشین و غمی به دلتون نباشه الهی آمین
مامان
پاسخ
سلام عزیزم.خدا نکنه.ممنونم.راستش واکسن و خریدیم منتظریم حالش خوب شه تا تزریق کنیم وقتی بد میاد از همه طرف میاد شرمنده هوس افتادی عزیزم ممنون دوست جونم
مامان احسان
1 مهر 93 11:53
سلام عزیزم همه رو تند تند خوندم دوستت دارم خواهری
مامان
پاسخ
ای جان.مرسی عزیزم
ﻓَﺮے ﻣﺂ
1 مهر 93 11:54
خدا رو شکر ک الان حالش بهتره ، نمی دونم این مریضی چیه ک همه رو گرفتار کرده کوروش هم چند روز دوباره سرما خورده بود به به ماهی سوخاری با دورچین قارچ ، نوش جونتوننن
مامان
پاسخ
هیچی دیگه فصل سرما اومد و بیماری ها هم شروع شد جای دوستان خالی
آتنا مامانیه روشا یدونه
1 مهر 93 12:07
آخی عزیزم ان شا الله زود زود خوب بشی
مامان
پاسخ
ممنون خاله جون
مامان نازدونه ها
1 مهر 93 12:48
هميشه به مهموني البته در كنار سلامتي افراد خانواده بلا از الينا جان بدور باشه خدا رو شكر كه حالش بهتر شده ميبوسمش انشالله خبر قبولي دكترا قبول شدنش رو همينجا بخونيم(:
مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم و مرسی از دعای قشنگت
پگاه مامان آرتین
1 مهر 93 13:10
عزیزم بلا به دورالان خوبه دخترم.ایشالا روحشون شادباشه ببوس دخترگلتو دوست خوبم
مامان
پاسخ
ممنون پگاه جان
مامان زهرا
1 مهر 93 15:05
سلام محبوبه جون خوشحالم که حال الینا جون بهتر شده ایشاالله همیشه به گشت و گذار و خوشی نوش جونتون این همه خوراکیهای خوشمزه سبیل اقاتون هم خیلی بامزه شده
مامان
پاسخ
سلام عزیزم.ممنونم همچنین شما سیبیل
مامان متین جون
1 مهر 93 17:22
سلام دوستم..اخی دخملمون مریض شده..ایشالا زودی خوب شه تسلیت میگم چ زنیورای بدجنسی.. ایشالا همیشه بشادی برین مهمونی و گردش و خوش بگذره بهتون آخی امیدوارم شماهم مهمونیهای متنوعی برای موفقیتهای پی در پی دخملی بگیری افرین که ورزش میکنی..شادوسلامت باشین
مامان
پاسخ
سلام عزیزمممنونم از لطفت
تا ابددونفره
1 مهر 93 17:49
سلام عزیزم.خوبیآخی الینا جونامان از این فصل و بیماری هاشبه به دستشون درد نکنه.خدا حفظشون کنهنازی عزیزم با این بی حالیش چه لبخند خوشگلی زدهواقا چه زود چهل روز شدروحش شادعکس خاک بازی خیلی باحاله وای سیبیلارویه لحظه فک کردم خودشون سبیل گذاشتنولی چه طبیعییه و بشون می یادبه سلامتی خسته ی مهمون داری نباشی عزیزم
مامان
پاسخ
سلام نسترن جون سیبیلا واقعیه ها ...مال خودشه ممنونم دوست نازنینم
تا ابددونفره
1 مهر 93 18:03
ایشالا دانشگاه الینا جونآخی نازی.نوش جونشاواااا واقعاحتما عکس العمل نشون داده که نیشش زدنبه به پدر و مادر جدید و جیگر عمهنوش جونتونعزیزم چه بامزه قهر کردهواااای چه ماهی های خوش مزه ایالگو بردارینفهمیدن از شب قبل الگو برداری شده.دستت درد نکنه عزیزمحالا یک کیلو که چیزی نیست غصه شو نخوربله دیگه هر شب هر شب مهمونی.پیتزا.بستنی.ماهینوش جون البته گوشت بشه به تنتقوروتویچی هست حالااینم نوش جون
مامان
پاسخ
ممنون عزیزمگویا زنبورا تو لوله الاکلنگ لونه کرده بودن الینا که رفته الاکلنگ سوار شه فکر کردن میخواد لونه شونو خراب کنه قارچ ها رو فهمیدن الگو برداشتم و کلی تعرف کردن البته زیاد بود قبل از غذا خوردیمشون تو یه هفته یک کیلو زیاد نیست قوروتو یکی از غذای محلی خراسان شمالیه که با دوغ یا کشک یا ماست درست میشه و البته مخلفات دیگه ...پیاز داغ و نعناع داغ و زیره سبز و زردچوبه و شیرین بیان و گردو همسر خیلی دوس نداره اما من عاشقشم ممنون از کامنتای خوشگلت
•● Mah ●•
1 مهر 93 18:59
سلام محبوبه جونم عزیز دلم...... من خیلی بی معرفتم و هنوز نیومدم وبت و درست و حسابی مطالبت رو بخونم و کامنت بذارمم ببخش منو. خیلی خیلی دوستت دارم و امیدوارم یه روز بیام و همه ی مطالب ِ جامونده ها رو بخونم...
مامان
پاسخ
سلام عزیزم این حرفا چیه مشغول بودی دیگه این روزا
مامان احسان
2 مهر 93 9:14
سلام خواهری امروز دخمری چطوره ؟ حسابی تقویتش کن با میوه و سبزیجات
مامان
پاسخ
سلام عزیزمخوبه ممنون.چشم حتما
تا ابددونفره
2 مهر 93 10:15
سلام به محبوبه ی دوست داشتنیصبح پاییزیت بخیر عزیزم کامنتام اومدن آیاآخه دیروز نتم قطع و وصل می شد هی
مامان
پاسخ
سلام عزیزمصبح پاییزی و دل انگیز شما هم بخیربله رسیده عزیزم
مامی کیانا
2 مهر 93 11:20
يه بار اومدم تند تند خوندم پستت رو حالا اومدم كامنت بزارم اي واي من از مريضي پس ايكاش پاييز نميشد تا ما دوباره اين دختر نازو اينجور بيحال و مريض نبينيم خيلي دلم سوخت وقتي زنبورها نيشش زدن بچه ضدحال خورد به به از مهماني رفتن و مهماني دادن چقدر باباها با هم تفاهم دارن كاوه هم يه مدت ريش پروفسوري گذاشت كه بعدش ريشش رو بزنه و سبيل بزاره ولي خوشبختانه يه بار دستش تكون خورد موقع اصلاح نصف سبيلش رفت مجبور شد كلا بزنه
مامان
پاسخ
ای جان از الان غصه م گرفته آخه پارسال همش مریض بود انشاله که امسال اینطور نشه بنده خداها چیزی که ندارن تنوع بدن مجبورن با همون ریش و سیبیل ور برن و مانور بدن
♥پرنیان♥مامان متین
2 مهر 93 12:50
ظهر بخیر دوست جون
مامان
پاسخ
ظهر شما هم بخیر عزیزم
مهسا
2 مهر 93 15:06
من تا حالا قوروتو نشنیده بودم و نخوردم..
مامان
پاسخ
غذای محلی خراسان شمالیه عزیزمانشاله قسمت بشه بیای اینجا در خدمت باشیم
♥پرنیان♥مامان متین
2 مهر 93 18:43
گرفتم بجنوردی هستین دوست جوووونم شهر خوشگلی داریناااا حال میده اشتباه حدس زده باشم..خخخخخخ
مامان
پاسخ
حدست درست بود عزیزم
شهرزاد مامان نگار
3 مهر 93 10:24
سلام عزيزم انشا... كه تا حالا دخملي خوب خوب شده و حسابي سرحاله.هميشه شاد باشين
مامان
پاسخ
بله همینطوره.ممنون عزیزم
آویسا
3 مهر 93 10:40
عزیز دلم.هیچی مثل مریضی بچه ها آدمو اذیت نمیکنه.خداروشکر که بخیر گذشت
مامان
پاسخ
بله واقعا ممنون عزیزم
محبوبه
3 مهر 93 23:25
با دیدن الینای مریض و دراز کشیده غصه تو دلم نشست، خدا درد و تب و بیماری و از وجود پاک و معصوم همه ی بچه ها بدور کنه. و خداروشکر که الان بهتره. همیشه به دورهمی و مهمونی بگذره البته با شادی و خوشی
مامان
پاسخ
ممنونم محبوبه جان
مامان سعیده
5 مهر 93 0:01
داشتم برای الینا عزیزم غصه می خوردم که...طفلکم سه شبانه روز مریض بوده و..... که خوندم زنبورا نیشش زدند .........خیلی خیلی خیلی ناراحت شدم ...الهی قربون چهره نازنینش بشم من که اینقدر درد کشیده.و... بعدم انشاله همیشه به مهمونی و..اما این قور قوری...قرقورت ...چی هست ؟ آشه ...ترشه؟ اگه اینجور ضعف رفتم
مامان
پاسخ
مرسی از همدلی ات سعیده جون اون غذا اسمش قوروتو هستش لینک ِ طرز پختش َ رو اسمش گذاشتم. ترش نیست اما در کل خوشمزه ست...خیلی خوشحال میشم تشریف بیارین اینجا و در خدمتتون باشیم عزیزم
مارال - مامان روشا
11 مهر 93 3:35
از یه طرف هفته ی لذت بخشی بوده که همش به مهمانی گذشته اما وقتی جیگر گوشه ی آدم مریض باشه تو شادترین لحظه ها هم آدم غمگینه امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی
مامان
پاسخ
واقعا همینطوره و بهترین لحظات هم برات سخت میگذرهممنونم عزیزم
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
12 مهر 93 16:28
اوخی الهی بگردم؛ نبینم الینا جونم مریض و بیحال باشه.. خدا رحمتشون کنه مادرجون مهریِ دوس داشتنیِ الینا گلی رو... وااااووو چقدر مهمونی؛ هفته های شلوغی رو سپری کردین ها! همش اینور اونور.. راستی امیرعلی و آنیسا هم اون شبی که رستوران اوژن دعوت بودین حضور داشتن ها..(به مناسبت قبولی دختر عموشون ) ایشالا همیشه سالم و شاد در کنار هم باشید..
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم... اِوا پس چرا من ندیدمشون؟!هی وای من پس اون خانوم...که جدیدا با همکارشون ازدواج کردن خواهر شمان؟ دخترعمو؟! ای کلک پس خودت هم بودی اون شب و رو نکردی؟!