الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

دختر هیجان زده من

1393/7/6 10:54
نویسنده : مامان
1,256 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه شب دوره دایی ها خونه مهدی (پسر دایی ِ من) بودیممحبت کلی با ماهان و شایان بازی کردینمحبت

جمعه بابا رفت آشخانه و من و شما موندیم خونه و مشغول تمییزکاری شدیم (خانه تکانی ِ به مناسبت پایان تابستان و آغاز پاییزچشمک)

شنبه طبق معمول اکثر شنبه ها غذا نداشتیمخندونک و چی بهتر از این که اولین روز ِ مهد رفتن شما بهانه ای شد برای رستوران رفتن ِ ما خندونک

ماشاله به انرژی ت که بعد از غذا گیر دادی بریم پارک و مجبور شدم یه ساعتی ببرمت بازی کنیبدبو بابا هم راااااااااحت تو ماشین خوابید خواب آلود

ادامه مطلب

الینا: مامان لطفا برام آب بیار !

مامان : عزیزم ، خودت برو بخور

الینا : من پادشاهم ! پادشاها که کار نمیکنن راضی تو سرباز منی زود باش برو آب بیار ! قوی

پادشاه خونه ما در ایام بیماریشغمگین

================================================================

دیشب رفتیم وسایل و لوازم تحریری که مهد سفارش داده بود خریدیم . وقتی آوردم خونه و دیدیشون کللللللی هیجان زده شدی و گفتی:

- وااااااااااااااای خیلی غافلگیر شدم !

مامان خوشگلم ، بابای خوشگلم ، اینا رو واسه من خریدین؟ خیییییییییییییییلی ممنونم ... اصلا باورم نمیشه....ینی من خواب میبینم ؟! یا بیدارم ؟!

بعد هم کلی پریدی بالا و پایین و میخندیدی و ازمون تشکر میکردی...

من و بابا از خنده روده بر شدیم یکی ندونه فکر میکنه تا حالا هیچی برات نخریدیمخنده کلی از شیرین زبونیهات و هیجان بسیار شدیدت تو اون لحظه فیلم گرفتیم و خندیدیمخنده

قربووووووووووونت بشم عزیزم ، دیدن خنده و هیجان و شادی تو بهترین لذت دنیاست برای من و بابامحبت خدا رو سپاس گفتیم برای داشتن پرنسسی چون تومحبت

================================================================

و اما نقاشی های منتخب این پستچشمک :

تو نقاشیهات جهت نگاه به هر سمت که باشه اجزاء بدنش رو باهاش هماهنگ میکنی. حتی آویزون شدن کلاهتشویق

پ.ن:

- دیروز سمیناری در اداره برگزار شد با موضوع تغذیه و خانوم دکتر محترمی مطالب بسیار مفیدی را برایمان شرح دادند... خلاصه مطلب اینکه بایستی تمام روشها و امکانات مدرن را بوسید و کنار گذاشت و بازگشت به روش های سنتی به سبک مادربزرگهای مهربانمحبت

بانوان شاغل ِ محترم، از ما گفتن بود و مابقی امور و تنظیم وقت برای زندگی به سبک سنتی با خودتان ! گیج

( تهیه رب خانگی - آبلیمو و آبغوره خانگی - عدم فریز کردن مواد غذایی - تهیه سس طبیعی- تهیه ماست و پنیر در منزل -وَ ...وَ...وَ... و در حاشیه عدم استفاده از نرم کننده مو و استفاده از گِلِسَر که یادش بخیر مامان بزرگم خیلی استفاده میکرد! و......................................................هیپنوتیزم

 

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (30)

بانو
7 مهر 93 10:25
سلام تزئین غذا برای کودکان بد غذا www.banoo.ir/post/1101 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
وحیده مامان پارسا
7 مهر 93 11:24
چه دختر شیرینی زبونی توصیه هاب خوبی کردن ولی خانم های خانه دار هم از پسش بر نمیان چه برسه به شاغل ها...
مامان
پاسخ
بقول دوستان همین بود توصیه کنن بجای ماشین با الاغ و قاطر بیاین سرکار ولی خداییش حرفاش حق بود اما کو وقت و حوصله
مانی محیا
7 مهر 93 14:09
عزیز دل خاله. همیشه به گردش و مهمونی و رستوران
مامان
پاسخ
ممنون مریم جان
مامان احسان
7 مهر 93 14:11
سلام عزیزم چه کار خوبی کردی که بردیش پارک .از دست این شوهر های خوابالو .قربون این پادشاه کوچولو که چشماش بیحال بودخ خداروشکر که الان بهتره .چه سمینار جالبی هم بوده
مامان
پاسخ
سلام معصومه جاناینقدر هیجان داشتن دلم نیومد نبرمشواقعاممنون عزیزم.
مادر اميرحسين و اميرعلى
7 مهر 93 17:15
اى جانم دخترمون پادشاه واى كى حوصله داره؟! ولى واقعا حق با اون بوده ، اينا همشون ضرر!!!
مامان
پاسخ
بدیش اینجاست که ما سربازیشیم و باید در خدمتش باشیم حالا دارم تلاش میکنم ارتقا بگیرم و اگه خدا بخواد وزیرش بشم حوصله و وقت و خونه های آپارتمانی و...
مادر اميرحسين و اميرعلى
7 مهر 93 17:16
متوجه نشدم نظرم ثبت شد يا نه!!!!
مامان
پاسخ
ثبت شده عزیزم
تا ابددونفره
7 مهر 93 17:50
سلام عزیزم.خوبیبه به بازم دوره..فکر کنم دوره هاتون خیلی زیاده نهخوشبحالتونهمون ماهان همکلاسیااااا پس شما دوبار خونه تکونی دارینبههههههههه گرسنم شدشاون ظرف کوچیکه تیره چیه توشکلبه چوبی چه بانمکهرستورانه تو این کلبه بودخوشبحال آقای پدراوا این همون پارکی نیست که زنبور داشت ههههههه کلاه پادشاهی هم که داره.شما درستش کردیخوب معلوم جو پادشاه بودن می گیره دیگهعزیزم چشای بیحالشو
مامان
پاسخ
سلام خانومی.ممنونبله اکثرآخر هفته ها مشغول دوره و مهمونی هستیم اصولاجای شما خالیآره همون همکلاسی ِ معروفدو بار خونه تکونی میکنم اما این بشدت خونه تکونی ِ عید نیستشرمنده هوس کردی عزیزماون رب اناره نه این کلبه دم ِ درش بود...نه بابا دیگه عمرا نمیرم اون پارکه مزخرفآره خودش طرح داد اینجوری درست کنمجو گیر میشه در حد تیم ملی
تا ابددونفره
7 مهر 93 17:58
آخی عزیزم.بچه ها خیلی زود خوشحال می شن.مبارکش باشهخوابم یا بیدارایشالا همیشه تو خونتون پر باشه از صدای خنده وشادی اوا اون چه موجودیه هم تو سرش چشم داره هم کلشنقاشی سمت راست هم خیلی بانمکه.شبیه دایناسورای کارتونی می مونه که داره به بالا نگاه می کنه عجبپس باید قدیمی بشیمخوب خواهر رب گوجه نمی خوریم اصن.چه کاریه خودمون درست کنیم.کی حوصله دارهبه جای آبلیمو هم لیمو ترش مصرف می کنیمدیگه واسه بقیش راهکاری ندارموااااااا پس موهامونو با چی جمع کنیم اونم زیر روسری اصن ولش کن به راه خودمون ادامه می دیم وبی خیال می شیم
مامان
پاسخ
اونم چه خوشحالیییییییخیلی خندیدم به این حرفشممنون عزیزم اون مثلا طرح روی لباسشهراس میگی به این دقت نکرده بودم همینو بگو خواهر نسترن جون منظورم گُل ِ سر نبود منظور گِل ِ سر بود که یه ماده ای هستش که قدیمیا با اون موهاشونو میشستن تا نرم بشه و واقعا چیز مفید و خوبیه ام خب طرز استفاده ش واسه ماها که یه ربعه میریم دوش میگیریم سخته
مطهره
8 مهر 93 7:39
الهی ! چقدر این الینای نانازت خوش زبون و مهربون و با احساسه خدا بهتون ببخشه
مامان
پاسخ
ممنون دوست جونی
مامان و مهزیار
8 مهر 93 8:08
سلام عزیزم. منم اولین روز کلاس اولی شدن پسرم با هم رفتیم رستوران خیلی حال داد. نقاشی هاش خیلی با حال دیگه همین مونده رب و ... درست کنیم اونم تو خونه های آپارتمانی
مامان
پاسخ
آخی روزها چه زود میگذرن همین دیگه
خواهر فرناز
8 مهر 93 11:13
سلام به به چه شیرین زبونیایی میکنه این دخملی ببوووووووسش
مامان
پاسخ
سلام و ممنون عزیزم
مونا مامي كيانا
8 مهر 93 11:51
به به اكبرجوجه با رب انار دلم خواست چه پادشاهي! راسته ميگن بچه ها تا 7 سالگي بايد پادشاهي كنن اي جونم كه اينقدر خوشحال شد از بابت خريدها بچه ها عاشق لوازم التحريرن نقاشي ها عالي من كه خيلي لذت بردم . . خانوم دكتر محترم هم حرف درستي زدن من هم خيلي سعي ميكنم تا جايي كه ميتونم از روشهاي قديمي استفاده كنم ولي گاهي اوقات با خودم ميگم با اين خيارهايي كه با كود و سم رشد يه روزه قد ميكشن آيا خيارشور سالمي ميشه ريخت؟ و يا با اين گوجه هاي سم زده رب خوبي ميشه؟ به شيرهاي پاستوريزه هم نميشه اعتماد كرد به نظرم تو اين دوره بايد خودت هم كشاورز باشي هم دامدار هم يه خانوم كدبانو تا از پس اينكارها بربياي
مامان
پاسخ
ای جان چه تعبیر جالبی آوردی بابام هم همش همینو میگه ممنون عزیزم مونا جون کاملا درسته اما خب تهیه همه اینا تو خونه برای ماها سخته واسه همین من راه میانبر رفتم و یه بنده خدایی هست که میدونیم کارش تمییزه و میدیم واسمون این چیزا رو درست میکنه جمله آخرت خیلی باحال بود تصور کردم یه گاو گوشه حیاط داشته باشم و باغچه بزرگ و تنور و .... وای خیلی جالب میشه ها
مامان پارمیدا
8 مهر 93 12:18
آخی بمیرم واسه این پادشاه بیمار من با حرفای اون خانوم دکتر خیلی موافقم . امسال شدیدا به سرم زده بود رب درست کنم ولی همه گفتن دیوونه ای تو آپارتمان مگه میشه رب درست کرد ؟ خوب چیکار کنیم حیاط نداریم ؟!!
مامان
پاسخ
خدانکنه عزیزم.ممنون همین دیگه مشکل همینجاست ، البته ما یه نفر تمییز کار و قابل اعتماد پیدا کردیم که ازش رب خانگی میخریم
آویسا
9 مهر 93 9:28
مامان
پاسخ
پرنیان مامان متین
9 مهر 93 13:58
سلام دوستم خوبین؟ ایشالا همیشه ب گردش باشین
مامان
پاسخ
سلام عزیزم.ممنون.همچنین شما
مونا مامان امیرسام
9 مهر 93 20:33
محبوبه جون اینکه درباره کلید برداشتن امیرسام گفتید من تا بحال جایی نخونده بودم اگر اسم منبعش رو یادته بگو بهم خوشحال میشم
مامان
پاسخ
عزیزم، تو یه سمیناری که برامون برگزار کرده بودن یه خانوم روانشانس این مطلبو بهمون گفتن
مونا مامان امیرسام
9 مهر 93 20:34
سلام ب دوست خوبم و دختر گلش اای جانم دختر کوچولوی شیرین زبون شروع دوباره مهد مبااارک امیدوارم همیشه ابتون ب خنده باز شه
مامان
پاسخ
سلام عزیزمممنون مونا جان
مادر(رادین و راستین)
9 مهر 93 20:57
شادیهاتون مستدام عاشق دوره های خانوادگی و زنونه هستم ........... خوش باشید
مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
مریم مامان سروش
9 مهر 93 21:19
سلام محبوبه جونم. نقاشی های پرنسس الینا خیلی قشنگن. این دخملی استعدادش عالیه.
مامان
پاسخ
سلام عزیزم.مرسی از لطفت
مارال - مامان روشا
11 مهر 93 3:24
درود بر شما پوزش بخاطر تاخیر یکماهه ای که داشتیم آخه با شرکت های اینترنتی دچار مشکل شدیم و بی وب گذراندیم یک ماهی را الینای گلم اولین روز مهد رفتنت مبارک چه بهتر آدم بهانه ای این چنینی داشته باشه برای رستوران رفتن
مامان
پاسخ
درود و سلام گرم به دوست عزیزمو چه سخته خداییش بدون نتجاتون خیلی خالی بود عزیزم. ممنون خاله جون صد البته
محمدرهام ومامان سمانه
11 مهر 93 12:27
ه پادشاه با عظمتی به به من عاشق این سالم خوردن هستم ولی خداییش کار سختیه من آبلیمو آبغوره وماست رو انجام دادم فعلا این موفقیت مرا بس!!!!!!!!!!
مامان
پاسخ
ایول ایول به دوست هنرمند خودم
تا ابددونفره
12 مهر 93 9:36
سلااااااام به محبوبه ی دوست داشتنیصبح شنبت بخیر عزیزمآخر هفته خوش گذشت
مامان
پاسخ
سلام به نسترن عزیزممنون عزیزم.جای دوستان خالی.خوب بود.ممنون عزیزم
مامان احسان
12 مهر 93 11:02
سلام آجی خوبی الینا خوبه نیستی؟
مامان
پاسخ
سلام عزیزم هستم در خدمتت
محبوبه
12 مهر 93 13:54
پس حسابی داری اطاعت امر می کنی رفیق سرباز من قربون جناب پادشاه که واقعا دوست داشتنی و شیرینه مثل همیشه نقاشی هاش بی نهایت قشنگ اومدن از نظرم. فوق العاده.
مامان
پاسخ
فعلا بله اما درحال تلاش برای ارتقا مقامم اگه قسمت شه وزیر اعظم بشم کمی کارام سبک تر میشه ممنون محبوبه جان
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
12 مهر 93 16:11
سلاااااام محبوبه جون؛ چ خوشحالم که دوباره تونستم عکس های زیبا و پرانرژی الینا گلی رو ببینم و شیرین زبونی هاش رو بخونم.. دلم واستون تنگ شدههههه بوووود.. وااای اکبرجوجه، پارک، لوااااازم تحرییییرررر؛ منم دلم خواست.. ایولا به این نقاشی ها؛ معلومه سبکشونم خاصهههه.. واااوو چقد پُستِ نخونده؛ برم بقیه مطالبت رو هم بخونم...
مامان
پاسخ
سلام عزیزم. کجایی تو دختر؟!منم دلم تنگ شده بود بهت سر هم میزنم اما خبری از پست جدید نیست!
فرزانه مامان آرین مهر
13 مهر 93 8:18
سلام انشالله همیشه به مهمونی باشید ولبتون خندون باشه جای ما رو هم خالی کنید.الینای عزیزم پارک هم نوش جونت خوش بگذره
مامان
پاسخ
ممنون فرزانه عزیز
محمدرهام ومامان سمانه
13 مهر 93 12:20
نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را خداوندا من از نسل خلیلم / به قربانگاه می آرم «منم» را قربان، عید سر سپردگی و بندگی مبارک
مامان
پاسخ
محمدرهام ومامان سمانه
13 مهر 93 12:21
نظرمن کو؟؟؟؟؟ خداااااااااااا ثبت نشده بوده
مامان
پاسخ
الان کامنتهارو تایید کردم سمانه جون
مامان سعیده
15 مهر 93 17:18
گلسر ....مامان بزرگ من آخه از دست تو چه کنم اینقدر بانمکیییییییییییییییییی، خب این دخمله هم مث خودته دیگه گولۀ نمک و عشق، خلاصه خیلی حال کردم ...عالی بود نقاش ها هم که محشر بودند کلاه منگوله دارش هم که طبق حرکت بدن چرخیده شاهکار بود قربون ذوق و شوق دخترم برم، چقدر اون لحظه کیف کردید نوش جووونتون مامان و بابای مهربون، و عاشق پادشاها هستم و ایشاله هیچوقت مریض نباشه
مامان
پاسخ
خو چه کنم ؟ اون خانوم دکتر گفت باور کن مرسی عزیزم و چه خوب که تو هستی