2015
سلام به دوستان نازنینم
سلام به دختر گل و بلبلم
آغاز سال 2015 میلادی رو به همه تبریک میگم
ادامه مطلب
کره زمین رو آوردی میگی مامان ا.م.ر.ی.ک.ا کجاست؟ بهت نشون دادم
بعد گفتی خراسان شمالی کجاست؟
میگم برا چی میپرسی عزیزم؟
میگی آخه میخوام بدونم چقدر از هم دور میفتن؟ چون من برای دانشگاه میخوام برم اونجا
میگم چرا کارت شناسایی انداختی گردنت؟ میگی : خب معلومه برای اینکه اونجا گم نشم !
فدات بشم من انشاله یه رشته بسیار عالی تو بهترین دانشگاه قبول بشی عزیزم
===============================================================
وقتی الینا خلاق میشود
خورشید و تخم مرغ رنگی
=============================================================
ینی من رسماً فدای هر دو تون نانازی های کتابخون
===============================================================
یسنا و الینا
========================================================
شایان و ماهان و الینا (دوره خانوادگی منزل طیبه جان)
===============================================================
چله گی پریسا جان(منزل دایی محمد)
===========================================================
صبح جمعه ، من و بابا با دایی علی جان و زن دایی عزیز و دخترخاله زیبا و خانواده شون رفتیم کوهنوردی هوا بسیار مطبوع و دلچسب بود بعد شما رو از خونه باباجون برداشتیم و رفتیم خونه دایی جان بصرف کله پاچه یعنی عملاً هر چی زحمت کشیده بودیم و طی طریق کرده بودیم و عرق ریخته بودیمُ به باد فنا دادیم صد البته نکته مهم اینه که خیلی بهمون خوش گذشت
بعد بابا رفت منزل برای استراحت و من و شما ،مادر و دختری زدیم بیرون اول رفتیم دیدن بهرنگ جونی بقول شما عسل عمه ، ناز عمه ، جیگر عمه بعد رفتیم پارک و شما کلللللللللی بازی کردیبعد رفتیم معصوم زاده و کلی با مادرجون مریم عزیز که میدونم همیشه کنارمونه درد دل کردیم بعد هم رفتیم خونه نادیا جان و ما مشغول حرفیدن شدیم و شما با علی و شهریار حسابی بازی کردین و بعد هم خونه و پخت سوپی و خوردن شامی و لالا
در بدترین روزها امیدوار باش
زیرا که همیشه زیباترین باران از سیاه ترین ابر می بارد...
تولدانه نوشت:
همکار جونی ِ عزیزم -همراه و همدل همیشگی ِ من در غر زدن ها(!) و درددل کردن ها- تولد گل پسر شیرین زبان هزاران بار مبارکباد.