الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

خوشحالم که هستید

1393/10/9 10:52
نویسنده : مامان
1,206 بازدید
اشتراک گذاری

بر چشم برهم زدنی روزهامون پی در پی و بسیار باعجله دارن میگذرن ! متنظر از لحظه لحظه با تو بودن از ته دل لذت میبرم یکی از لذت بخش ترین تفریحاتم اینه که وقتی غرق بازی و نقاشی هستی بدون اینکه متوجه بشی بشینم و یه دل سیر نگاهت کنم محبت حسم واقعا قابل وصف نیست البته وسطای کار بس که احساساتی میشم بی اختیار میام و محکم در آغوش میکشمت و میبوسمتبغلبوس فدات بشم اینقدر مهربونی تو هم سریع بغلم میکنی و حرفای قلمبه و محبت آمیز بهم میگیمحبت مثلاً میگی : مامان خیلی خوشحالم که مامان خوبی مث تو دارممحبت تکه کلامت هم اینه که : مامان تو بهترین مامان دنیا هستیبغلآخه اینهمه مهربوووووووووونی و شیرین زبونی از کجا اومده تو وجود تو ، نازنینم؟!بغل

الهی من فدات شم که اینقدر به من محبت داری منی که بخاطر مشغله کاری خیلی وقتها نمیتونم کنارت باشم اما خدا شاهده که همیشه و همیشه و همه جا فکر و ذهن م پیش توئه الینای نازنینممحبت

و اما از معضلاتی که باهات داریم خندونک

اینکه اصلا و ابدا با هیچ نوع لباس زیر و جوراب شلواری و شلوار تنگ و گرم و کلا لباسهای تنگ یا گرم و حتی کفش کنار نمیایبدبو دوست داری همیشه با لباسهای تو خونه ای و گشاد و نخی و راحت و بدون جوراب و با دمپایی بگردیهیپنوتیزمقهر کلی لباس نو و دست نخورده تو کمدت داری که هرچی التماس میکنیم نمیپوشیغمناک نه که نپوشی اما وقتی میپوشی از بس زجر میکشی و با خودت غصه میخوری منم که اصلا دل ندارم دلم میسوزه و مجبورت نمیکنم که بپوشیشون! چاره چیه؟ باید بین تیپ و راحتی ِ تو یکی رو انتخاب کنمسکوت حالا امیدوارم بزرگتر که شدی خودت بخاطر قرتی بازی هم که شده نظرت در مورد لباسهات عوض شهمتنظر اینارو نوشتم که سند و مدرک باشه که دور روز دیگه که بزرگ شدی و وبلاگو دیدی گلایه نکنی که اینا چیه تن ِ من میکردین؟!خندونکخنده

البته خودت تو خونه تقریبا روزی ده دست لباس عوض میکنی و با تیپای عجیب و غریب جلومون ظاهر میشیخنده

تعطیلات آخر هفته مون رو یه هفته در میون میریم آشخانه آرام

و هفته هایی که بجنورد هستیم سه نفره برای ناهار میریم بیرون و از آفتاب دلچسب فصل سرد استفاده میکنیم محبت

یه روز تو اداره یهویی خیلی خیلی دلم هواتو کرد و طپشهای قلبم اونقدر شدید بود که نتونستم طاقت بیارم و مرخصی ساعتی گرفتم و اومدم مهد دنبالتمحبت وقتی صدات زدن خیلی سلانه سلانه و آروم و بیحال داشتی میومدی تا چشمت به من افتاد چشات یه برقی زد که هیچوقت فراموش نخواهم کرد و با هیجان و جیغ و هورا پریدی بغلمبغل کلی بوسیدی منو و مدام میپرسیدی چی شد اومدی دنبالم؟ خیلی خوشحالم کردی مامان جونمبوس

اما متاسفانه فردای اون روز که باباجون مث همیشه اومده بودن دنبالت با دیدنشون زده بودی زیر گریه و کلی داد و فریاد که من دوست ندارم باباجون بیاد دنبالم باید مامان مهربونم بیاد دنبالمغمگین اونقدر گریه کرده بودی که صورتت کبود شده بودغمگین باباجون بهم زنگ زد گفت الینا گریه میکنه نمیاد بامن خیلی هم ناراحت بود میگفت یه روز رفتی دنبال بچه هواییش کردیغمگین کلی پشت تلفن باهات صحبت کردم اما شما فقط داد میزدی و مامان مامان میکردیخطا به باباجون گفتم شما رو بیاره بانک و بالاخره با موهای پریشون و صورت کبود و چشمای قرمز و پف کرده و هق هق های بلند و سوزناک رسیدی به منغمگین و تا بغلت کردم آروم شدی. کلی بوسیدمت و بعد که آروم شدی شرایط رو برات توضیح دادم و گفتم که من نمیتونم بیام دنبالت و تو هم قبول کردی مهربونم. اما خدا میدونه که گریه و بیقراری ت چقدر داغونمون کرد هم منو هم باباجونوغمگین

پ.ن:

یادمان باشد هر روز با خود عهد ببندیم هرگز به امید فردا محبت هایمان را ذخیره نکنیم و این عهد به ما جسارت میدهد که به عزیز ترین هایمان ساده بگوییم:

" خوشحالم که هستید "محبت

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

مامان نازدونه ها
9 دی 93 12:14
خوشحالم كه هستي از خوندن ماجرايي كه تو اون دو روز با گل دخترمون داشتي ناراحت شدم انشالله كه شرايط طبق خواسته ي مادر ودختر پيش بره كه كمتر دلتنگي پيش بياد
مامان
پاسخ
عزیزمی
مامان کیامهر
9 دی 93 14:59
وااای ما هم مثل شما با لباس درگیریم که !!فکر می کردم دخترها اینجور نباشن ای جاانم بچه های ما شاغلین
مامان
پاسخ
دختر ما استثناست وا اسفا
شهرزاد
10 دی 93 1:58
آخی عزییییییییییییزم خوب مامانشو می خواسته دیگه ...می گم حالا نمی شه یه مدتی بیخیال کار بشی ؟ شاید به مدرسه که برسه موضوع حل بشه و دو باره بتونی بری سرکار ؟!
مامان
پاسخ
متاسفانه مشاغل دولتی رو نمیشه یه مدت رها کرد و دوباره برگشت! مگر اینکه کلا بیخیال شی
فرزانه مامان آرین مهر
10 دی 93 7:59
سلام محبوبه جون چه خوب که دوباره برگشتیددر مورد لباس الینا جون همیشه خوشتیپ بوده والا من که هرچی عکس توی وبلاگش دیدم همه خوشتیپ وناز بوده کار شما خانمهای شاغل ودوری از بچه ها هم سخته خدا حفظتون کنه ایشالله که نتیجه زحماتتون رو ببینید والینا جون توی همه چیز نمونه وتک باشه که قطعا هم هست
مامان
پاسخ
سلام فرزانه جان.لطف داری عزیزمممنون دوست جون
مامان احسان
10 دی 93 9:21
مامان
پاسخ
ای جان
مریم
10 دی 93 11:55
ما هم خوشحالیم که هستید!!!!! چقدرم دلمون تنگ شده بود. دستتون طلا با وجود مشغله اینجا رو آپ کردین.
مامان
پاسخ
عزیزمی
مامان سعیده
10 دی 93 23:56
این پست به شدت احساسات منو به قلیان انداخت ...خواندم وگریه کردم....الینا جون عزیزم ...مامان محبوبه مهربونم....
مامان
پاسخ
اینم از اوضاع خانمای شاغلشرمنده که باعث نارحتیت شدم سعیده جان
ღمحمدرهام ومامان سمانهღ
11 دی 93 13:03
وما نیزهم خوشحالیم که هستید قرتی خانومو ببین توروخداهمه جوره خوش تیبی عروسکم اشکمو دراوردی محبوبه با این قلم شیوا وسوزناکتناب ومادرانه
مامان
پاسخ
عزیزمدوست خوبم
مارال - مامان روشا
14 دی 93 1:18
ای که چه قدر ناز داره این دختر چه ژست هایی هم میگیره خداحفظش کنه الینای خوشگلم رو
مامان
پاسخ
ممنون مارال جون
تا ابددونفره
17 دی 93 18:54
سلام به دوست خوبمامیدوارم همیشه خوبو خوش باشی و از با هم بودن لذت برینخدا این دختر ناز و شیرین زبونو واست نگه داره و همچنین شما رو واسه الینا جون اوا چرا پس بر عکس بچه های دیگهتیپ راحتی هم خوبه قرتی بازی رو خوب اومدییعنی الینا قرتی بشهبه به دو یار جدا نشدنی رو ببین.چه عکس خوشگلی چه ست هم کردن لباسو ژستشونو اخی نازی عزیزم.خیلی ناراحت شدم.گناه داره طفلیالبته شما همولی خوب چاره چیه شرایط اینطوریه دیگه فعلاایشالا به زودی می ره مدرسه و واسش عادی می شه.خانمی می شه واسه خودش
مامان
پاسخ
سلام به نسترن عزیزمممنون خانومی اصلا ا.ضاعی داریم بابت لباس پوشیدنش نسترن جون دخترعموهای ست ممنون دوست خوبم
بابا و مامان آروین کوچولو
22 دی 93 18:33
قربون مادر و دختر پر احساس و عاشق ماااااااااااااااهم وای ناااااااااااااااااااااااازی عزییییییییییییییزم قربون اشکای پاکت گلم محبوبه جون منم یه بار این حس تلخ و تجربه کردم و هنوز صدای هق هقای آروین تو گوشمه از صمیم قلب براتون آرامش و سلامتی آرزو دارم
مامان
پاسخ
ممنون نسیم جان پس شما هم تجربه بسیار تلخ منو داشتین؟ ممنون دوست بسیار مهربونم
مامان الهام
22 دی 93 18:57
عزیزم سلام میخوام ببینم از مهد الینا راضی هستی چطوریه با بچه ها کار میکنن و آدرس مهدش کجاست لطفا برام پیغام بزارین ممنونم
مامان
پاسخ
میام وبت الهام جان