چکیده این روزها
سلام و صدسلام به دوستان بسیار نازنینمخیلی دلم براتون تنگ شده بود نبودم اما به یادتون بودما ممنون از همه مهربونی هاتون انشاله سرم خلوت شه و بتونم به تک تک تون سر بزنم دلم برای همه تون یه ذره شده واقعا
و سلام و صدسلام به دختر همیشه سبزم الینای نازنینم قربونت برم که روز به روز شیرین تر و دلرباتر میشیببخش مامانو که تو این مدت نتونستم خاطراتت رو ثبت کنم
علی ایحال جونم برات بگه که این مدت تولد بابای مهربون و دایی مسعود ِ عزیز و مادرجون فرزانه و خودم رو پشت سر گذاشتیم که بسنده کردیم به خرید کیکی و فوت شمعی و هدیه ناقابلی و شام خوشمزه ای . فقط همین البته من امسال برای بابا هدیه نخریدم و عوضش ایشون امسال من و مفتخر کردن
اتفاق خاص ِ این مدت ، رفتن مجددت به کلاس زبانه
کلاس شطرنجتون هم تموم شد اما شما فقط بصورت تئوری میدونی که مهره ها چطور جابجا میشن و در عمل فقط باهاشون خاله بازی میکنی اما تو این سن انتظاری هم نیست و باز هم جای شکرش باقیه
تو مهد هم بیشتر با ماهان بازی میکنی البته یه چند روزی میونتون شکراب شده بود و دوست جدید پیدا کرده بودی و میگفتی من از این به بعد فقط با امیر حسین آلوطا بازی میکنم( آلوطا = آل طه )
جدیداً وقتی میای خونه یه جور خیلی بامزه و هیجانی اتفاقاتی که تو مهد میوفته رو با یه لهجه شیرین و خوردنی برام تعریف میکنی به طوریکه واقعا هوس میکنم قلمبه قورتت بدم بس که شیرین زبونی
یکی از مربی های مهدتون یه خانم بسیار دوست داشتنی و تپله ، اومده بودی با هیجان میگفتی : نازنین زهرا از هیچکی نمیترسه اما وقتی ... جون میاد هممون میترسیم آخه اون گنده ست پس حتما خیلی خیلی قویه !
همچنان به baby بودن علاقه وافری داری و روزی چندین و چند بار این بازی رو با من انجام میدی که : مثلا من یه هدیه بودم از آسمون افتادم و شما بازش کردین و دیدین که خدا یه baby ناز براتون فرستاده و کلی خوشحال شدین البته من واقعا از این بازی خسته نمیشم و همیشه با عشق نقشمو ایفا میکنم و از باز کردن این هدیه و خوشحالی برای داشتنش واقعا لذت میبرم عزیزم
شب یلدا رو هم خونه عمو احسان جمع بودیم و زن عمو جون با دهن روزه کلی تو زحمت افتاده بودشب بسیار خوبی بود، دید و بازدید کردیم و به دو تا از خاله های بابایی سر زدیم و کلی بهمون خوش گذشت.مهدیار نانازی هم ماشاله کلی شیرین و بانمک شده ، حسابی سرگرممون کرد با شیرین کاریهاش
عزیزم منو ببخش که خلاصه نوشتم و نتونستم عکسی آپلود کنم
انشاله در آینده نزدیک جبران میکنم
اینو بدون هرجا باشم ،تحت هر شرایطی باشم،هر مشغله ای داشته باشم، تو دختر ناز و مهربون و فهمیده و شیرین زبونم همیشه اولویت اولم هستی و بی نهایت دوستت دارم
================================================
پ.ن:
می ترسم از بعضی آدمها...
آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردا بدون هیچ توضیحی رهایت میکنند...
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند...
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان ...
آدمهایی که امروز قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت...
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش میبرند و فردا سخت بر زمینت می زنند...
آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند...امروز سفیدند، فردا خاکستری...