یه دختر ِ تنها
هر روز ظهر باباجون ِ مهربون میان مهد دنبالت ، بعدش میرین پیش دوست ِ باباجون ، ایشون هم هر روز با خودکار روی دستت نقاشی میکشن یا چیزی مینویسن مثلاً : دوستت دارم یا چقدر تو خوشگلی یا تو بهترینی یا خیلی شیرین زبونی و ....
یه بار که داشتم نوشته های رو دستت رو پاک میکردم دردت گرفت غر زدی، بابا بهت گفت خب به دوست ِ باباجون بگو که دیگه رو دستت چیزی ننویسه !
شما هم سریع جواب دادی : نه من نمیگم ! اگه بگم دوست ِ باباجون دلش میشکنه
قربووووووووووووونت بشم مهربووووووووووووووووووووووونم که دلت مث یه دریاست فرشته کوچولوی من
ادامه مطلب
ترم 2B TINY TALK رو هم با نمره عالی پشت سر گذاشتی
همچنان سرگرمی ِ اصلی ت خوندن کتاب و نقاشیه عاشق نقاشی هات هستم
اینم یه نمونه نقاشی ت که سگ پاکوتاه ِ دایی جون رو کشیدی که مثلاً دست ِ یه دخترو که میخواسته اذیتش کنه گاز گرفته
یه شب خوابت نمیبرد گیر داده بودی که یه کاری بکنیم تا تو سرگرم شی
تو اوج خستگی و خواب و با چشمان نیمه باز بهت گفتم خب مثلاً چه کار کنیم؟
با اعتراض گفتی: من چه میدونم ؟ مث اینکه تو مامانم هستی ها من باید بگم چه کار کنی؟
من : خب راست میگه بچه م حرف حق جواب نداره
==========================================================
یه روز که با بابا رفته بودین بیرون ، بابا ماشینو کنار خیابون پارک میکنه و سریع میره تو عکاسی و برمیگرده که میبینه پلیس در حال جریمه ست چونه میزنه میگه ببینید من فقط یه لحظه رفتم و برگشتم دخترم هم تو ماشینه اما هر چی نیگا میکنن میبینن اثری از شما نیست ! بعدش میبینن بله رفتی زیر صندلی قایم شدی ! بعدش بابا ازت میپرسه چرا قایم شده بودی ؟! میگی : آخه آقای پلیس اومده بود منو دستگیر کنه آخه حتما با خودش گفته یه دختر تنها تو این ماشین چیکار میکنه ؟!
پ.ن:
عشق اگر باشد...
هم زیباییت را دوست دارد ، هم اخمهایت را در روزهای تلخی...
عشق اگر عشق باشد...
با یک اتفاق تو را تعویض نمیکند ، همراهیت میکند تا بهبود یابی...
عشق اگر عشق باشد!
هر ثانیه دستانش در دستان توست