الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

اصدن نگران نباش رفیق!

1392/4/29 12:34
نویسنده : مامان
1,413 بازدید
اشتراک گذاری

 مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من می چرخید،

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

ای دو صد نور به قبرش بارد؛

مگس خوبی بود...

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

مگسی را کشتم ...

"مرحوم حسین پناهی"قلب

 خونه دایی جون بودیم یهو دیدم یک عدد مگس محترم نیمه جان که درحال بال بال زدنه ، تو دستته!!!سبز چنان دادی زدم که از ترس رفتی زیر میز و گریه کردیگریه چه کنم با تو آخه!!!منتظر

بابا رفته بود بیرون باهاش کار فوری داشتم زنگ زدم موبایلش دیدم خونه جا گذاشته عصبانیبهت میگم: امان از دست بابات الینا ! عصبانی میگی: اصدن نگران نباش رفیق!!!!تعجبخنده ( قابل توجه فریما جون پیرو پست "سکته"   چشمک)

با طراحمون رفتیم سر ساختمون ، با دخترش آترین خیلی اخت شدینقلب تو مث بچه شرها بودی شیطاناونم یه دختر مظلوم بغل بهت میگه الینا نرو اونجا خطرناکهاسترس بهش میگی :اصدن نگران نباش رفیق!چشمک ( این عکسو دقیقاً هنگام ادای این جمله ی گوهربار شکار کردمچشمک ای جان مث این پسرای شیطون و قلدر ژست گرفتیبغل)

        

 خیلی دوست دارم الینای شیطون بلای وروجک و مهربون خودمقلبقلبقلب

پ.ن:پنجشنبه شب خان داداش و سولماز گلننیشخند قابلمه به دستتعجب اومدن خونه ما واسه افطار ( یک همچین خانم داداش مهربونی داریم مااز خود راضی که وقتی میاد خونمون غذاشو هم با خودش میاره!ابله) جای دوستان خالی بساط سفره رو روی همون ایوان کذایی که قبلاً پزشو دادمچشمکپهن کردیم و بابا جونم هم اومد و اونقدر هوا خنک و مطبوع بود که دقیقا تا نزدیک سحر همونجا نشستیم و گفتمان نمودیم و خوراکیهای متنوع تناول نمودیم و بعد از رفتن مهمانهای گرام با همسر عزیز تر از جانقلبنیشخند همانجا سحری را هم نوش جان نمودیم و به امید اینکه فردای آنروز تعطیلیم و خواب طولانی و مفیدی به بدن خواهیم زد راهی تختخواب شدیم اما زهی خیال باطلخیال باطل صبح جمعه رأس ساعت 8 صبح با اصرارهای مکرر دخترک زیباروی شیرین سخن!کلافه از جایگاه مقدس برخاستیمخمیازهآخ و این بود آخر هفته ماچشم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (50)

مامان احسان
29 تیر 92 12:34
قربون اون ژستت خاله جون

خدا نکنه خاله جون
الی مامی آراد
29 تیر 92 12:48
الینا عاشقتمممممممممم مامانی دارین خونه درست میکنین یا طراحی دکوراسیون دارین

ممنون خاله جون
عزیزم دقیقا متوجه منظورت نشدم اما به کمک طراح داریم خونمون را خوشگلازاسیون میکنیم یه جورایی
مامان محمدرهام جون
29 تیر 92 13:37
وووووووووووووووی الینا ژستت وفیگورت وسخنانت توی حلقمممممممممممممعاشقتم وروجککککککککککبازم با اون ایوونتون پزدادی به ماخخخخخخخخ آفرین الینا که نذاشتی بخوابن دلم خنک شد


ایوووووووووووون
عجب پز ایوون دادن اینقدر عوارض داره که دلت خنک شه ما نخوابیدیم ؟!!!داشتیم سمانه جون؟!
بقول الینا"اصدن نگران نباش رفیق" امروز جبران کسری خواب را خواهیم نمود
مامان احسان
29 تیر 92 13:41
............


تاابددونفره
29 تیر 92 14:16
سلام به دوست خوبمای خدا از دست این الینا یه دفعه با جیرجیرک.یه دفه با مگس.خدا سومیشو به خیر کنه.واقعا مثل همیشه ژستاش باحاله.چه اخمی هم کرده شیطون بلا...قابلمه به دستافطاری حاضروآماده هاااااااااااانوش جانخوب عزیزم شما که یک عدد الینای شیطون داری چرا فکر خواب زیاد میکنی

سلام به نسترن عزیزمهمینو بگو دوست جون خدا بخیر کنه خیلی خوشم اومد قلدر مث پسرا
جبروتو داری نسترن جون؟خانم داداش با قابلمه میاد خونمونالبته من کلی بهش گلایه کردم که این چه کاریه اما گفت چون سرزده اومدن اینکارو کردهدیگه دخترعمومه دیگه هوای منو داره همینو بگو آخه شنیدم اکثر بچه ها تا 10-11صبح میخوابن اما الینا شب هر ساعتی هم بخوابه کله صبح بیداره
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
29 تیر 92 15:01
الینا مگسُ گرفته توو دستش تو چرا داد زدی؟!! "اصدن نگران نباش رفیق"!
وای از دستِ کارا و حرفای این وروجک..

فکر کن ...........مگس........تو دست الینا...
امان امان
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
29 تیر 92 15:38
کامنتِ خصوصی داری عزیزم..

میبینی دوست جون چه آدمای بیکاری پیدا میشن و همه رو سرکار میزارن؟
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
29 تیر 92 15:58
وای مردم از خنده اصدن نگران نباش رفیق.خیلی با حال بود.
فیگورش دیگه نگو دقیقا همون که خوت گفتی محبوبه جون.رفته رو یه چیزی هم وایساده و داره نطق می کنه.
به به چه خانم داداش خوبی من که از داشتن خان داداش محرومم دیگه خانمش که جای خود داره.محبوبه چون چی کار کردی با خانم داداشت که اینجوری برخورد میکنه؟(مدیونی اگه فکر کنی تو دلم گفتم بیچاره از ترسش قابلمه به دست اومده)
تو کدوم پست پز ایوونتونو دادی که من نخوندم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟واجب شد عکساشو بذاری.

منم اولین بار که شنیدم خیلی خنده م گرفت الهه جون
ایول به دقتت دوست جون
عزیزم عوضش من از داشتن خواهر محرومم
والا الهه جون برخورد با خانم داداش فوت و فن های خاص خودشو دارهاما جدای از شوخی خانم داداشم دخترعمومه و بسی بسیار مهربون تشریف دارن واسه همین اینکارو کرده حالا بماند که من هم اندازه خودم در نقش خاهر شووووووور مقداری جبروت بروز داده ام
عکس ایوونو نزاشتم اما حتما خواهم گذاشت

مامان آرسام
29 تیر 92 16:56
چقدر با مزه ای الینا جون بیا تو بغلم


بهاره مامان ونداد
29 تیر 92 17:02
وای خدا از دست این شیطون بلا با این حرف هاش یه دل سیر خندیدیم به قول الینا جون اصدن نگران نباش رفیق ما هم همین وضع خاب رو داریم با نیم وجب بچه


امان از دست این نیم وجبی های ملوس
مريم مامان كيارش
29 تیر 92 17:43
بچلونمش با اين حرف زدنش


ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 تیر 92 17:58
واقعا اون کامنت خصوصی ِ من نیومده واست؟

اومده عزیزمممنون از اعتمادتچرا که نه؟ حتما
بابای روشا
30 تیر 92 0:09
عاشق اون ژست قلدریتیم الینا خانوم
اصدن نگران نباش رفیق!!!

خلاصه عمو جون اگه شاهزاده خانوم بدخواه مد خواه داشت ما در خدمتیماصدن نگران نباش رفیق!
مامان آینده یه فسقلی
30 تیر 92 0:41
اهم اهم ... من دوباره تبلت به دست، این وخت شب و البته به حالت دراز کشیده روی مبل اومدم

یعنی عاشق اون نکات اموزندت شدم شددددیدا

وااای خدا، چقدر اترین ملوسه ، یعنی شیطنت از چشماش می باره، بر عکس الینا

محبوبه جون ... خداییش زلزله و تاتر جن گیر و سوسک و قورباغه ترس داره، اما مگس ... ایششششش... ترسو خانم

خدایا، یه ایوون هم نصیب ما کن تا ما هم فخر بفروشیم
و
خدایا، یه دونه از این زنداداش خوبا هم نصیب ما کن تا از آشپزی راحت باشیم

راستییییییی...
نکته مهم و قابل توجه :
کامنت گذاشتن با تبلت خیییییییییلی سخته هاااا



میگم دوست جون نکنه چون ایوون نداری که پز بدی میخوای پز تبلتتو بدی به ما
کدوم نکات آموزنده؟میگم از اونجاییکه شما خودتون
تشریف دارین یه وقت نری سراغ جیرجیرک و قورباغه و مگس و این حرفها...
آترین خیلی ناز و ملوسک بود به معنای واقعی دختر بود ظریف...
عزیزم اگه میخوای زن داداشت دلسوز باشه باید از نوع دخترعمو باشه(این فوت استادی رو بهت یاد دادم اما به کسی نگو) بععععععله فکر کردی فقط شما میتونین فامیل در فامیل بشین و هی پز بدین
الان این جمله آخر ینی لینکه من باید به خود ببالم که در این عصر یخی آشنایی دارم که حتی با تبلت و در شرایط بسیار سخت هم کامنت صادر میکند؟!!!
ای جان پس لپتو بیار جلو

سمانه مامان ستایش
30 تیر 92 3:34
چه شعر جالبیحالا الینا جون این مگس رو از کجا گیر اورده بود
محبوبه جون باید یه دوره کلاسای خویشتن داری در برابر این وروجکا با هم بریممنم مثل شما این صحنه ها رو که میبینم دادم میره هوا و دخملی هم کلی میترسه.
عززززیم الیناچه ژستی گرفته شیطون بلا
باریکلاااا به این خانوم داداش نمونهخوب هوای خواهرشوهرشو داره هاااا
راستی سولماز گلن رو هم ترجمه کن لدفا
اصدن هم نگران نباش رفیق

کلاً اشعار حسین پناهی بسیار زیباست پیشنهاد میدم حتما بخونیشون دوستمهمینو بگو یه چیزایی پیدا میکنه و از یه جاهایی که عقل جن هم بهش نمیرسه
کلاس خویشتن داری! کاملا باهات موافقم عزیزم

البته سمانه جون خانم داداشم دخترعموی خودمه همیشه اذیتش میکنم میگم الان چون من دخترعموت هستم هوامو داری یا بخاطر جبروت خواهرشوهریه؟
گلن در زبان ترکی= عروس
آخه با این وروجکا مگه میشه اصدن نگران نباشیم رفیق؟!

محبوبه
30 تیر 92 11:33
جون دلم الینای قلدر خوش تیپ
این حرفا رو از کجا یاد گرفتی بلا؟


قلدر و نفس کش نمیدنم از کجا میاد خاله مامان مظلوم بابا مظلوم !!!!!!!!!
ارغوان
30 تیر 92 12:08
آره واقعا آدم میمونه!یه آدم بیکار از عکسای یکی دیگه استفاده میکرده!!!!!من همون اولش با خودم گفتم این عکسی که میذاره هیچ جوره نمیخوره شبیه یه ایرانی حتی دورگه باشه!!طرز نوشتن و کامنت گذاشتنش هم عادی نبود برام! اما گفتم شاید من بدبین م اما الان....؟!
اتفاقا ما هم شرط بسته بودیم اساسی :دی ... گفتیم یه وقت فکر نکنن فقط خودشون بلدن شرط ببندنخیلی هم کیف داد اتفاقا وقتی گفتیم خب پاشین بیاید نتیجه رو بخونید!

درهرصورت بیخیالشرط و دریابیم
ارغوان
30 تیر 92 12:10
ای جونمم قربون اون ژستش...اصدن نگران نباش رفیق خیلی جالب بود


ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
30 تیر 92 12:48
منظورم از نکات آموزنده ت ..درباره مگس بود دیگه ...

نخییییییییییییر.... آخه این روزا تــــبــــلـــت هم پز دادن داره ...؟!!! همه دارن ...



من خودم دختر عموی ِ خواهر شوهرم هستم ...

اما گاهی با قاابلمه جایی نرفتم ...همیشه منتظر دعوت بودم...

و

به خودت ببال که در این عصر یخی، دوستی داری که دلش آیینه خورشید است ...

+ * + * + * + * + * + * + * + * + * + * + * + * + *

یعنی وقتی شروع میکنم واست کامنت بذارم، اینقده راحتم که نگوووووووو ... نه ریایی... نه پزی... نه قصد و منظور خااااصی ... راحتم باهات... با هیشکی اینقدر راحت نیستم بخدا

مگس!
بعععععععععله واقعا تبلت هم پز دادن داره؟!اینروزا همه بلا استثنا تبلت دارن حتی من
جداً؟!!!!واااااای دیگه زیادی فامیل در فامیل شدین شما
پس با این حساب قدر دخترعموم رو بدونم البته بنده خدا شاید هم دیده از دعوتی خبری نیست اینجوری اومده
بله بله حتما و صد البته
+* + * + * + * + * + * + * + * + * + * + * + *
ینی وقتی کامنتهای شما رو میبینم انقده خووووشحال میشم که نگووووووو...نه ریایی...خیلی صمیمی...خیلی راحت...خیلی متنوع...ممنونم از اینکه هستی

مامان بنیتا
30 تیر 92 13:12
عزیززززززمی قربونت برم با این ژست به قول مامانی پسرونه
اصدن نگران نباش رفیق خیلییییی باحال بود...این کلمات قلنبه قلنبه رو از کجا یاد گرفتی شیطون بلا

خدانکنه خاله جونم از بس از بچگیم همه بهم گفتن شبیه پسرام الان بهم تلقین شده که پسرم خاله جون
اصدن نگران نباش خاله جون اینارو مامانم یادم نداده از رو سی دی یاد گرفتم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
30 تیر 92 23:08
یه خصوصی داری در حد بچه های تیم ملی ...

خدا بخیر کنه
تاابددونفره
31 تیر 92 1:00
راستی دوستم اگه اشتباه نکنم تولد الینا جونم نزدیکه.خوب یه تولد باحال بگیر که ما هم ببینیمدلمون تولد می خواد

واااای عزززززززیززززززم ممنون از توجه و دقتت ای جانم نسترن جون بی تعارف در خدمت باشیم عزیزم
البته من کلا با جشن بزرگ واسه بچه ها مخالفم چون هم خسته میشن و کلافه...امسال هم مطابق دو سال پیش جشن کوچیک خونوادگی میگیرم اما سال بعد چون بزرگتر میشه حتما جشن بزرگ میگیرم واسش

سمانه مامان ستایش
31 تیر 92 1:31
جایگاه مقدس
اینکه همیشه وقتی کار فوری با جناب همسر داری و گوشی رو خونه جا گذاشتن رو شدددیدا باهات همدردم محبوبه جون
ممنون از ترجه سولماز گلنتاثیر جبروت خواهرشوهری هم کم نیست تو این قضیهپ
الینای عزیزمو ببوووس.

از بس خوابالو هستم مقدس ترین مکان خونه واسه من اتاق خوابه
دقیقاً
خواهش میکنم عزیزم باز هم مشکلی بود در خدمتیم
جبروت که بععععععععععععععله اصدن شک نکن رفیق!
ممنون سمانه عزیزم شما هم ستایش شیرین زبونو ببوس
مامان نیروانا
31 تیر 92 8:50
محبوبه جونم! مرسی با این شعر قشنگی که گذاشتی و اون خاطره های شیرین و خوندنی که از الینای عزیزم نوشتی. خیلی دلم براتون تنگ شده بود. امیدوارم تأخیرای منو فقط و فقط به حساب مشغله های این روزام بذارین. میبوسمتون حسابی

خواهش میکنم عزیزمما هم دلتنگ شما و نیروانای ناز میشیم عزیزم ای چه حرفیه درکت میکنم
مامان محمد فاضل
31 تیر 92 8:51
بستگی داره که توی مهمونی تعداد افراد مسن چطوری باشه چون معمولا با مزاج بزرگا سالاد الویه کمتر جوره ولی به نظرم انتخاب خوبیه
محبوبه
31 تیر 92 9:24
ممنون از توجهت فکر نمی کردم به این زودی عملی بشه بازیمون.
نگران نباش گلم. از رهای منم گاهی از این مدل اخلاقها سر می زنه می تونی بازی رو بر وفق مراد اون تغیییر بدی. مثلا رنگی رو که دوسش داره رو جابجا یا پنهان نکنی که ناراحت شه و بازی رو با رنگهای دیگه شروع کنی. یا می تونی قطعه ای رو که بر می داری برای شوخی و هم اطمینان خاطر الینا از گم نشدنش مثلا تو لباس خودش پنهان کنی و ازش بخوای حدس بزنه کدوم رنگ تو لباسش قایم شده

ممنون از راهنماییت محبوبه جون امتحان میکنم ببینم چی میشه
مانی محیا
31 تیر 92 9:27
ما همه همینجوری بیدار میشیم رفیق.. اون آترین خانم، واقعا تو ژست عروس خانماست. دختر به این مودبی دوست نمیدارم. اما باباعلی دوست داره

پس همدردیم رفیق...
آره دقیقاً همونطور بود ناز و خوشگل و آروم راستش منم بچه شیطونارو ترجیح میدم چون بزرگ شن وقت واسه اینکارا زیاده
اصولاً آقایون همینن از همون بچگی بچه های پرنسس گونه رو میپسندن
مانی محیا
31 تیر 92 9:29
تفلد دخملی پیشاپیش مبارک دوستم

ممنونم از توجهت عزززززیززززززم
مطهره
31 تیر 92 9:39
اصدن نگران نباش رفیق! خیلی دخمل جیگری داری اصدن نگران نباش

وای ساعت 8 صب! یهنی به من حالت سرگیجه دست داد از کم خوابی تو
تو رو نمیدونم

ممنونم مطهره جون
ینی کل روز اینجوری بودما
مامان احسان
31 تیر 92 9:52
سلام خواهری صبحت بخیر .
مامان احسان
31 تیر 92 11:12
خصوصی داری گلم
مامان احسان
31 تیر 92 11:22
باز هم خصوصی
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
31 تیر 92 12:59
کامنت ا رو بی پاسخ تایید نکن ببینم

عسیسم بی پاسخهارو تو وب خودشون جواب دادم
شما اصدن نگران نباش رفیق!
مامان محمدرهام جون
31 تیر 92 13:41
اصدن نگران نباش رفیق!!!!!!!!!با الینا صوووووووبت کردم بذاره این هفته بخوابی

شما هم اصدن نگران نباش رفیق!!!!!!با محمد رهام صووووووبت کردم نذاره این هفته بخوابی تا بفهمی ما چی میکشیم
مامان کیان کوچولو
31 تیر 92 14:53
ماشا لله به این دخمل ِ شیطووون
مرسی که پیش ما میاین عزیزم


ممنونم عزیزم
اختیار دارین مگه میشه کیان جونو ندید؟!
مامان رضا جونی
31 تیر 92 15:43
مگس رو چطوری گرفته بودش اونوقت؟؟؟!!!!

واسه من هم سواله؟!!!احتمالا یه مگس نیمه جان بوده که رو زمین بوده........
فرزانه مامان آرین مهر
31 تیر 92 16:31
سلام الینا جون خوبه میبوسمش نمازوروزه هاتون قبول اصدن نگران نباش رفیق هفته دیگه خوب بخواب

سلام فرزانه جونممنونم عزیزم طاعات شما هم قبول
امیدورام دوستم
شهرزاد مامان حسین
31 تیر 92 17:35
الهی. اصدن نگران نباش رفیق. چه بانمک.
چه رسم خوبی. این که جایی می ری مهمونی غذاتو هم ببری.


راست میگین رسم بدی نیستش ها البته در صورتی که واست غذا بیارن نه اینکه خودت ببری!!!
مامان اشکان
31 تیر 92 18:49
خوبه حالا از مگس بدش نمیاد.. اشکان از صد متری مگس ببینه با جیغ و فریاد درمیره انگار هیولا دیده.... ببوسش دخمل نازو

واااااااای نجمه جون وقتی دستش دیدم اونقدر چندشم شد که میخواستم سرمو بکوبم به دیوار
ای جان ببوسید اشکان جونو
مریم مامان سروش
31 تیر 92 18:56
خب اینجور بیدار شدن هم مزه خودشو داره. متاسفانه زود میگذره این روزا...

بله مزه داره فقط مقداری تلخه مزه ش کاملا موافقم همه اینها خاطره میشه و حسرت" چه زود گذشت..." میمونه واسمون
مامان آینده یه فسقلی
31 تیر 92 22:38
الینا گلی

پیشاپیش تولدت مبارکککککککککک


وااااااااای ممنوووووووووووووووونم دوست مامان که منو یاد گلهای خوشبو میندازین
مهرناز(مامان آرسام)
1 مرداد 92 2:43
عاشختم الینایــــــــــــــــــــــــی! پس آیکون بغل کو؟؟!!!!!

محبوبه جون اگه بگم این مدت که نبودم و نیستم و نمیرسم بیام کامنت بذارم، همیشه با گوشیم که میام تو وب آرسام،بعدشم 1 سرمیام وب الینایی باور میکنی؟؟؟؟!!!!!!!

همیشه میام میخونمت و از حرفا و شعرای قشنگ خودت و بلبل زبونیای الینایی کلی لذت میبرم و کیف میکنم و میرم! منتها نمیتونم کامنت بذارم شرمنده جیگر

ینی کشته ی این حرف زدنای دخملی شیطون بلاتم!! عاشق طرز نوشتن و بیان خودتم هستم طلا خانوم

محبوبه جون شما توی شمال کشور زندگی میکنین؟؟ تراس خونتون خعلی قشنگه،یهویی دلم هوس شمال کرد!!!!

ساعت این کامنتو ببین تا باورت بشه من روزا نمیتونم بیام نت و وقت نمیکنم!!!!

جیگرطلا رو ببووووووووووووووووووووووس


ای جااااااانم مهرناااااااااااازخیلی دلتنگتم بخدا

همه اینهایی که گفتی باور دارم و قبولت دارم عزیزم تو همیشه به من لطف داشتی و داری

راحت باش و اصلا خودتو ناراحت نکن

تو همیشه برای من عزیزی و اونقدر دلم واسه خودت و آرسام خوشگل موفرفری تنگ میشه که حتما باید بهت سر بزنم عزیزم

نه مهرناز جون من بجنورد زندگی میکنم اون عکس ویلای شماله




هنگامه
1 مرداد 92 2:54
فدای اون اصدن گفتنت بشم کی میشه آرسام منم اینجوری حرف بزنه

خدا نکنه عزیزمانشاله بزودی زود از بس شیرین زبونی میکنه که گاهی کلافه میشی
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
1 مرداد 92 10:48
این چهره ی منه وقتی از کامنتم تعریف کردی :

و این هم چهره منه وقتی که دیدم نظراتم توی ِ صفحه دوم و سوم، اوله :

دل خجسته هم خودتی ...



اینم مراحل چهره منه وقتی اینهمه دقتت شما رو میینم
مامان احسان
1 مرداد 92 11:21
سلام خواهری روز بخیر خوبی گلم الینا خانوم ما خوبه تولدش هم پیشاپیش مبارک


سلام عزززززززززززیزممممممممنونم خواهر جونم
تاابددونفره
1 مرداد 92 12:46
مرسی عزیزم از دعوتت.یه دنیا ممنون.منتظر تولد الینا جون هستیم.


زهره جون
1 مرداد 92 16:14
یه عالمه به شعر مگس خندیدم و بعدم به ژست و حرف دخترک . خدا حفظش کنه

ممنونم عزیزم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
3 مرداد 92 17:23
هروقت میام حرفهاتومیخوندم همش این شکلیمخیلی بامزه وشیرین زبونی خوشگلم
محبوبه جون این اصدن گفتن دخملیامون خعلی خوردنیه .
میبوسمت الیناگلی

مرسی خاله جون شما لطف دارین
واقعا همینطوره
ممنونم من هم شما و آرمیتای ناز رو میبوسم خاله جون
ღ مونا مامان امیرسام ღ
12 مرداد 92 4:33
عاااشقتم
این رو از کجا یاد گرفته اصدن نگران نباش هنو اخرش هم میگه رفیق
مگس رو از کجا برداشته بود
زنده باشه عکسش رو دیدم کلی خندیدم
خیلی بانمکه هزار ماشاالله
همیشه همینطوره وقتی به دلت وعده های خوب خوب میدی دقیقا برعکس میشه
قوانین مورفی رو که خوندی دوستم


دقیقا همینه که میگی مونا جون: قوانین مورفی
آتنا مامان روشا یدونه
14 مرداد 92 15:11
به به چه شعر مناسبتی بود
قربون اون شیرین زبونیت فسقلی

ممنون خاله جون