عدل و اشک و عکس
از پکیج شانسی که خریده بودی ، سی دی ِ سریال قهوه تلخ دراومد!
میگی : بزار تو کامپیوتر ببینمش
میگم: این که برنامه کودک نیست! مالِ بزرگترهاست
میگی: اَاَاَاَآه ! این عادلانه نیست !!!
=============================================
بابا ، مادرجون رو برده بود دکتر ، منم شدیداً در حال مکالمه تلفنی با دوستم در مورد پایان نامه بودم . تلفنم تموم شد دیدم نیستی اومدم دیدم کارت شناسایی ِ بابا رو برداشتی و بهش نگاه میکنی و گریه میکنی
میگم : اشکتو نبینم عسلم! چی شده؟
میگی: اشک عسلتو ببین !!! دلم برای کاظم جون خودم تنگ شده دارم واسش اشک میریزم
گریه نکن که اشک هایت حال و هوای مرا نیز بارانی می کند...
زندگی ارزش این همه اشک ریختن را ندارد...ان اشک های پر از مهرت را درون چشم های زیبایت نگه دار...بگذار این اشک ها در چشمانت ارام بگیرند...
عزیزم گریه نکن چون من از گریه هایت به گریه خواهم افتاد...
وقتی اشک هایت را می بینم غم و غصه به سراغم می اید !
وقتی اشک هایت را می بینم حال و هوای غریبی به سراغم می اید...
وقتی اشک می ریزی دنیا نیز ماتم می گیرد...پرندگان اوازی نمی خوانند...بغض اسمان گرفته می شود...هوا ابری می شود و پرستو های عاشق خسته از پرواز !
گریه نکن عزیزم...ارام باش عزیزم...بگذار این اشک های گذشته را از گونه های نازنینت پاک کنم...
دستهایت را در دستان من بگذار عزیزم...سرت را به روی شانه هایم بگذار عزیزم و درد دلت را در گوشم زمزمه کن...
من می شنوم بگو درد دلت را عزیزم...با گریه خودت را خالی نکن چون بغض گلویم را می گیرد...
با گفتن درد دلت به من خودت را خالی کن تا دل من نیز خالی شود !
==========================================
حالا اشکاتو پاک کن و حدس بزن این چیه؟
برو ادامه مطلب
.
.
.
بله !!! آخر کلاس زبانت که پشت در کلاس منتظرت بودم از سوراخ در نیگا کردم کله ت() رو دیدم و ازت عکس انداختم و بعدشم درو باز کردم و عکس گرفتم ازتون
=============================================
پ.ن:
28بهمن زادروز یکی از بهترین دوستان وبلاگیم که جزء اولین دوستانم بود و بتدریج از دنیای مجازی به دنیای حقیقی ِ من پای گذاشت ، بود .سمانه عزیز و همیشه به یاد ماندنی میلادت را با اندکی تاخیر اما با دلی سرشار از عشق و ارادت تبریک میگویم.