نمایشگاه و تولد باباجون
جمعه عمه ها و عمو احسان اینا اومدن بجنورد .برنامه هامون رفتن به استخر و ناهار و بعدش هم بازدید از نمایشگاه صنایع دستی بود
تا عمه و زن عمو از استخر بیان شما تو پارکینگ بازی کردین
همچنان عاشق محیاییو نظرات محیا خیلی برات مهمه هر چی میخری ازم میپرسی اگه محیا اینو ببینه چی میگه؟ خوشش میاد؟!
محیا با مرتضی دعواش شده بود و از ناراحتی رفته بود تو یه اتاق تنها نشسته بود دیدم شما هی میای لباس عوض میکنی و میری دفعه سوم که اومدی لباس عوض کنی پرسیدم چرا اینقدر لباس عوض میکنی؟ میگی: آخه محیا ناراحته و باهام صحبت نمیکنه خب شاید لباس منو دوست نداره !
قربووووووووووونت بشم واسه بدست آوردن دلش کلی تیپ عوض کردی تا اینکه آخر سر خنده ش گرفت
چاروق دوزی- از صنایع دستی خراسان شمالی با قدمت70ساله
آلاچیق ترکمن ها
سیاه چادر استان کهکیلویه و بویراحمد
آش رشته تو هوای مطبوع همراه موسیقی سنتی خیلی دلچسب بود جاتون خالی
مهدیار نانازی در حال تغذیه
ادامه مطلب
شنبه شب به بهانه تولد باباجون مهربون و دوست داشتنی ، مادرجون فرزانه شام تدارک دیده بود
قرتی خانوم آماده شده برا رفتن پیش باباجونش
باباجون مهربون و فداکاری که از ابتدای تولد تا حالا خیلی خیلی زحمتتو کشیده .انشاله سایه شون همیشه رو سر ما برقرار باشه
=================================================================
-مادر جون داشته با چاقو چیزی خرد میکرده بهش میگی: مادرجون جون چاقو چرا ؟! دیگه با نایسر نایسر ! همه مشکلات حل شده !!!
-تو خونه حرکات موزون انجام میدی میگم چه میکنی الینا؟ میگی : دیگه با رقص زومبا ! نیاز به رژیم نیست برقصید و لاغر شوید !!!
رقص زومبا با لباس ِ یکی دو سال پیش !