پس چه شکلیه؟!
- عاشق دنیای رنگی ِ شما بچه هام این روزها مشغول سرودن شعری ! مدام با خودت زمزمه میکنی و قافیه و ردیف جور میکنی ... نقاشی میکشی و شعر زمزمه میکنی...دوست دارم ساعتها بشینم و نگات کنم و لذت ببرم
هر آهنگی که گوش میدیم ازم میپرسی : اینو برای کی خونده ؟ برای همسرش خونده ؟!
چند بار موقع بازی هات گفتی مثلاً من مُردم ! بهت گفتم خدا نکنه دیگه این حرفو نگو من ناراحت میشم
حالا تو یه ترانه خواننده داشت میخوند :بمیرم من بمیرم... یهو میگی : وااااااااااااااااااااااای گفت بمیرم ؟! میخواد برا همسرش بمیره ! چه کار بدی ! من ناراحت شدم ...
ادامه مطلب
میگی : مامان ! این کیف آرایشتو از اینجا بردار ! آخه من میبینم بعد دلم میخواد که رژ بزنم !
میگی : بابا ! تو قبلا کاظم بودی ...الان بابایی...بعدش هم باباجون میشی !
من الان الینام ...یه کم بزرگتر شم مامان میشم ...بعدش هم مادرجون میشم !
================================================================
رفتیم دیدن سامیار کوچولو ازت میپرسم سامیار خوشگله یا بهرنگ ؟
میگی : هر کسی خودش خوشگله !
( چقدر شما بچه ها بزرگ و فهمیده اید بخدا )
سامیار نانازی و بهرنگ نانازی
==============================================================
یه شب تو شهربازی رفتی قرآن خوندی (سوره فلق ) و بهت جایزه دادن اومدی میگی : مامان قرآن خوندم خدا بهم جایزه داد (منظورت اون آقای آخوند بود)
میگم : ایشون که خدا نیستن ! بنده خدا هستن...
میگی : ای بابا ! پس خدا چه شکلیه ؟!!!
.
.
.
...
============================================================
میگی : بابا من میخوام با هواپیما برم ام.ر.ی.ک.ا برم دانشگاه درس بخونم اما چرا تو مهد میگن برگ برگ* ا.م.ر.ی.ک.ا ؟!
* توضیح : برگ برگ = مرگ بر !
میگی: بی ادب نیستما ! فقط خواستم بگم رنگ زبونم با رنگ لباسم سِت ِ !
پ.ن:
اگر زندگی چیزی زیادی به تو نمیدهد ، بخاطر این است که تو چیز زیادی از آن نخواسته ای !
شاد و پاینده باشید