الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

هی روزگار....

1391/11/3 13:47
نویسنده : مامان
444 بازدید
اشتراک گذاری

هوا سرد بود شعله بخاری رو زیاد کرده بودم چسبیده بودم به بخاری ، با عشق اومدی سمت من تا بغلم کنی و ببوسی منو ،بهت گفتم مواظب باش میخوری به بخاری میسوزیاسترس ،گفتی: خدا نکنه!!!مژهخنده

قند تو گلوت گیر کرد  شدیدا سرفه میکردی منم که ترسوووووووووخجالت کلی ترسیدم  داد زدم بابا بیا دخترم داره از دست میره گریه یه کم که بهتر شدی اومدی بغلم میگی:عزیزم دلم نگران نباش ، ببین خوب شدملبخندبغل

الهی من قربون این مهربونی و لفظ قلم صحبت کردنت بشم مامان جونم.قلبقلبقلب

ولی حقیقتا اصلا دل ندارمانگران باید حسابی تمرین کنم و این دل نازکی و ترسهای بیخود رو از خودم دوووووور کنمخجالتخیال باطل

جالبه از اون روز به بعد الکی سرفه میکنی تا بهت نیگا میکنم میگی نه... نه... نگران نباش ...من خوبم مامانینیشخند

ااااااااااااااای وروجک حالا کارت بجایی رسیده که نقطه ضعف میگیری از من!!!!بازندهخیال باطلخنده هعییییییییی روزگار اینم از اوضاع ماخیال باطل

از خونه مادر جون میخوام بیارمت خونه خودمون .مادرجون میگه الینا نرو دلم برات تنگ میشهناراحت

بهش میگی: پس گریه کننیشخند بعد میپری بغلم میگی بریم مامانی و دوباره رو به مادرجون میگی:بزودی میبینمتاز خود راضیمژهقهقهه(این جمله رو از سی دی بانی نی یاد گرفتی و موقع خداحافظی میگی بزودی میبینمتچشمک)

عاااااااااااااااشق حرف زدن و جمله بندیهاتم عزیز دلمماچماچماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مادر کوثر
3 بهمن 91 14:25




شیرینمممممممممممممممممم

کوثر هم امروز برای من یه مساله ای رو توضیح داد و از کلمه ی مثلا استفاده کرد و ...بعدش هیچی دیگه! خوردمش


من میگم کلا بیا اینارو قورت بدیم راحت شیم دیگه...
مامان روژینا
3 بهمن 91 23:09
بابا شما بچه ها چه زبونی دارییییییییییییییییییین
خیلی با مزه حرف می زنه هااااااااااااا خوش به حالت محبوبه جون کیف می کنیا من که حرف زدن این وروجک و ندیدم دارم ضعف می کنم خودت چیکار می کنی
چند نکته :
1 . اول اسفند بریز
2 . بچلونش از نوع محکم
3 . بعد بهش بگو خاله عاشقتههههههههههههه


نگو نپرس بهار جون.حالا بزار بسلامتی روزینای عزیز به حرف زدن بیفته بعد دقیقا حس الان منو درک میکنی.ممنون که اینقدر لطف داری بهار عزیزم.همیشه بهار باشی
سمانه مامان ستایش
4 بهمن 91 1:59
عززززیزمچقد تو شیرین زبونی خاله
اااای شیطون بلابه مامان جونت میگی پس گریه کن
واقعا از کارای این وروجکا آدم می مونه،از بلبل زبونی هاشون که دیگه نگوو
خدا این دخمل شیرین زبونو حفظ کنه


میبینی سمانه جون؟آدم میمونه جوابشونو چی بده؟بخنده با اخم کنه بهشون؟! حسابی مشغول کردن مارو این شیطونا...
مامان محمدرهام جون
4 بهمن 91 12:33
جونم به این دخمل مهربون وشیرین زبون ،خیلی به دلم نشستی خوشگل شیطون نازنین.شماهم با افتخار لینک شدید


لطف داری عزیزم.ممنون.بوووووووس برای محمدرهام عزیز