آیینه رفتار...
خونه بابا جون همه دور هم جمع بودیم و چایی مینوشیدیم. قندو بدجوری میجویدی و خرت خرت میکردی گفتم وااااای مامانی اینجوری نخور گوشتم ریخت!!!متفکرانه منو نیگا کردی میگی: کجا ریخت؟مامانی گوشتت کجا ریخت؟
همه زدن زیر خنده
حالا من موندم چه جوری معنیه این اصطلاحو واست توضیح بدم
چند وقت پیش که یه کوچولو کار بدی انجام داده بودی بردمت تو اتاقت ،گفتم از دستت ناراحتم .حق نداری از اتاقت بیای بیرون
از اون روز به بعد هر وقت یه کاری میکنی که حس میکنی خوب نبوده بدون اینکه من بهت چیزی بگم یا عکس العمل نشون بدم میدوی تو اتاقت میشینی و با ناراحتی میگی من ناراحتت کردم و نمیای بیرون تا من بیام دنبالت و ببوسمت و بیارمت بیرون!!!
داشتی با عروسک سید(عصریخی) بازی میکردی یهو بردیش تو اتاقت و درو بستی و با قاطعیت بهش گفتی منو ناراحت کردی...همونجا بمون... و بعد از چند دقیقه رفتی بغلش کردی و نازش کردی و بهش گفتی:عزیزم دلم ...دوست دارم..دیجه (دیگه)کار بد نکنی ها!!!باشه....و از زبون سید به خودت میگفتی:ببخشید...معذرت میخوام...منم دوست دارم
مامان:
نتیجه: بچه ها کاملا آیینه رفتار ما هستند پس مراقب رفتار خود باشیم!!!
دختر ناز منی............محرم راز منی...
خیییییییییلی دوووووووووووستت دارم الینای مهربون من
پ.ن: توجه شما را به آثار نقاشی بجا مانده بر روی ساق پای شاهزاده خانوم جلب می نمایم
پ.ن2:من همیشه عاشق پدربزرگ و مادریزرگها بودم و هستم.دیشب رفته بودیم خونه پدربزرگ من و جالب اینجاست که الینا به شدت بهشون علاقه داره و کلا میرفت بغلشون و میبوسیدش و مدام میگفت من خیلی دوست دارم بابابزرگ جون و پدربزرگ هم بینهایت خوشحال میشدن از این همه ابراز عشق و محبت الینا و کلی نازش دادن انشااله همیشه سایه بزرگترها رو سر ما باشه.
پدربزرگی که شغلش کشاورزی است و در منزل پرمهرش یک کتابخانه متوسط دارد که مملو است از کتابهای تاریخی و هرساله با شروع فصل سرد و زمستان به مطالعه آنها می پردازد .پدربزرگی که انتشار دهنده مهرو محبت است و 7فرزند با تحصیلات عالیه تحویل جامعه داده است...دوستت میداریم و به وجود پرمهرت افتخار میکنیم پدربزرگ مهربانم
تبریک نوشت:دیروز مریم کوچولو دختر ندا جون بسلامتی بدنیا اومد. با شادی و میمنتتبریک به ندا جون وعمو و زن عموی مهربونم