الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

مراحل خواب خاله ستاره ای!!!

  اینجا از بیرون برگشتیم خونه با اصرار خاله ستاره رو گذاشتی ببینی قول دادی فقط 3تاترانه ببینی اما حتی به وسط  اولی هم نرسیدی و به این روز افتادی... (گزارش تصویری: 1: 2: 3 : 4 : 5 : 6 : 7 : 8 : 9 : و به عدد10نرسیده خواب خواب خواب بودی گل ناز من راحت بخواب عشق من... چند روز قبلش هم من آشپزخونه بودم داشتی بانی نی میدیدی گفتی مامان بیسکویت میخوام ،واست آوردم، چند دقیقه بعد هر چی باهات صحبت کردم جواب ندادی! اومدم دیدم تو این وضعی !!!   ...
9 مهر 1391

تشکر مخصوص از الینا جون...

  گل ناز من مامان و بابا هر دوشون تو سال 90 دانشجو شدن اما بزرگترین نگرانی و استرس من دوری از شما بود آخه هردومون یه شهر دیگه قبول شدیم،  از تو دختر صبور و مهربونم که طی ترم با ما همکاری کردی و روزایی که کلاس داشتیم پیش مادرجون و باباجون میموندی واقعاً ممنونم چه شبها که از فرط دلتنگی شما بهترین دختر دنیا، بالشم خیس خیس میشد!!! بابت تموم اون شبهایی که تنهات گذاشتم ازت معذرت میخوام دختر ناز و صبور من. بابا همش منو دلداری میده میگه ارزششو داره بزرگ شه یادش میره عوضش مامانش پیشرفت کرده!!(راستی اینجوریه؟؟!!) ما هم واسه اینکه جبران صبر و حوصله شمارو بکنیم حسابی درس خوندیم و معدلمون19شد ...
8 مهر 1391

کوتاه کردن مو

  سلام دختر نازم دیروز بابا با عمه جون اینا رفت مشهد عیادت مادرجون و من بعد ازیک سال برای دومین بار بردمت آرایشگاه تا موهاتو کوتاه کنیم (آخه هوا سرد شده و شما هم اصلا بعد حموم کلاه نمیذاری سرت و مریض میشی )چشمت روز بد نبینه به محض ورود به آرایشگاه یهو ترسیدی و از بس گریه کردی که صدات گرفته بود اما من با بیرحمی نگهت داشتم تا خانم آرایشگر کارش تموم شه مدام با التماس بهش میگفتی ببخشید ببخشید قربونت بشم فکر میکردی کار بدی کردی داره تنبیه ت میکنه متاسفانه از بس وول خوردی اصلا نتونست موهاتو خوب کوتاه کنه و کلی از من عذرخواهی کرد چه کنم دخمل بلای منی دیگه لابد دوس نداشتی خوشگل شی!!! بعد از اینکه برگشتیم خونه از بس گریه کرده بودی و خسته ...
8 مهر 1391

تولد2سالگی

جشن تولد 2سالگیت مصادف با ماه مبارک رمضان بود. مث پارسال فقط دو تا خانواده را دعوت کردیم البته بصرف افطاری. باورم نمیشه روزها و سالها چه زود میگذره عزیز دل مامان انگار همین دیروز بود که متولد شدی و الان....داریم واسه 2سالگیت شادی میکنیم! چیه خودت هم تعجب کردی گل گل مامان؟ تولدت مبارک بهترین من فرار نکن !باید به مهمونای نازت خوشامد بگی گلم(محیا جون-رضا جون و مرتضی جون) از خدا میخوام بهترین ها رو تو سرنوشتت رقم بزنه دختر ناز من ...
8 مهر 1391

اتوبوس سواری

سلام گل ناز من ، شما به اتوبوسهای درون شهری خیلی علاقه داری و هروقت  میریم بیرون با دیدن اونا با هیجان اصرار میکنی سوار شیم(حتی یه بار اونقدر اصرار کردی آخرش مجبور شدیم من و شما سوار اتوبوس شیم و بابا با ماشین اسکورتمون کرد )واسه همین دیروز عصر که بابا رفت کلاس زبان ،مادر و دختر آماده شدیم و ببا یه اتوبوس زرد رنگ رفتیم بازار  و کلی قدم زدیم و واسه شما که یه دخمل طلای خوب و مهربون هستی سی دی بانی نی 4 رو خریدیم بعد با یه تاکسی زرد رفتیم خونه عمه جون من تا بابا بیاد دنبالمون و برگردیم خونه. جالب اینکه تو تاکسی هم کلی خوشحال بودی و مدام میگفتی به به  چه تاکسیه قشنگی (فکر کنم در آینده جز فعالان محیط زیست و طرح کاهش آلودگی هو...
6 مهر 1391

عشق شعر و موسیقی

از همون روزهای اول زندگیت به موزیک و آواز علاقه خاصی داشتی و حسابی عکس العمل نشون میدادی الان هم عاشق سی دی های خاله ستاره و با نی نی هستی و تمام شعرهاشون رو حفظی،دایی سعید هم همیشه کلی سی دی جدید و جالب واست میخره الینا غرق تماشای خاله ستاره جالب تر اینکه من هر شب قبل از خواب سوره فلق رو تو گوشت زمزمه میکردم یه شب تا گفتم بسم اله الرحمن ... یهو ادامه دادی الرحیم قل اعوذ برب الفلق و.... الی آخر سوره و کامل و درست همشو خوندی و طبق معمول من و بابا افتادیم به جونت و بوسه بارانت کردیم دختر باهوش من از اون شب به بعد هر شب 3 تا سوره واست  میخونم و تو در حال حاضر که دقیقاً دوسال و دوماهته 3 تاسوره رو کامل میخونی(فلق - توحید و ...
4 مهر 1391

هاپو نه......سگ!!!

  یه روز یه کتاب از حیوانات واست آوردم عکس یه سگو بهت نشون دادم با تمرکز و فاصله دار گفتم مامان این هاپو ا ها پو یه دفه یه نگاه عاقل اندر سفیه به من انداختی گفتی هاپو نه...سگ !!!!1 بعدش ورق زدی حیوونارو نشونم دادی گفتی گاو........بعدش صداشو درآوردی :ما -بعد مرغ و خروس و شیر و پلنگ و زرافه و قورباغه و من حسابی مات و مبهوت بعد کاشف بعمل اومد مادرجون اینارو بهت یاد داده و با یه بار گفتن تو همه رو به ذهن سپرده بودی فدات شم خرگوش باهوش من   ...
3 مهر 1391

بلدم..........نمیخونم!!!!!!!!

دخمل طلای من علیرغم اینکه خیلی دیر راه افتادی عوضش تو زبوووون و حرف زدن نگو و نپرس گاهی اوقات یه چیزایی میگی و یه کلماتی استفاده میکنی که من مامان اونارو بلد نیستم تو این عکس بهت گیر داده بودم که واسم شعر حسنی رو بخونی چون شدیداً مشغول برس بازی و موبایل بازی بودی یهو با لج بهم گفتی " بلدم.........نمی خووووونم قربون اون اخم و لج کردنت بشم من ...
3 مهر 1391