الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

جای خالی...

1391/12/26 10:51
نویسنده : مامان
1,375 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین پنجشنبه سال و باز هم جای خالی تو...

   

داماد و نوه شیرینت اومدن دیدنت مامان مهربووونم، مطمئنم که دیدیشون و از دیدنشون خوشحال شدی...

   

مامان اینجا نوه ت داشت میزد رو سنگ مزارت و میگفت مادر جون بیدار شوناراحت بیا بیرون دیگهدل شکسته

آخخخخخخخخخ فقط بغض...فقط حسرت...دلم میخوادت مامانم...

.....تقدیر بود...همین ....همین که جات خوب باشه واسه ما کافیه....

               

عصر پنجشنبه پسرعموی بابا (آقا مصطفی) و همسر و نی نی کوچولوش اومدن خونه ما و شب رو اونجا بودن تا صبح زود همسرشون  آزمون استخدامی شرکت کنه و شما هم تو نگهداری نی نی به باباش کمک کردی و  خیلی خانوم و مهربون بودی و هرازگاهی هم که میدیدی من به نی نی رسیدگی میکنم یه کوچولو حسودیت میشد و عکس العمل نشون میدی و ادای نی نی هارو در میاوردی و خودتو واسه من لوس میکردی تا بهت توجه کنمچشمکظهر رفتیم دنبال مامان نی نی و بعدش رفتیم بازار و خرید کردیم و ناهار رو بیرون خوردیم و اونارو رسوندیم ایستگاه تا برگردن آشخانه که من یهو به بابا پیشنهاد دادم که ببریم برسونیمشون و از اونجا هم بریم مزار باباجون و خونه عمه عالیه که بابا هم از خدا خواسته گازو گرفتچشمک

وقتی رسیدیم مزار باباجون شما خواب بودی و این عکس آرشیو هستش

   

بعدش برای تغییر روحیه با مادرجون و خانواده عمه عالیه و عمه سمیه رفتیم باغ بابای علی آقا(همسر عمه جون) و پونه جمع کردیم و از هوای مطبوع لذت بردیم و شما هم کلی با رضا و مرتضی بازی کردی و سنگ پرتاب کردی تو آب و بلند خندیدی و سنبل چیدی و بعدش هم رفتیم خونه عمه جون و شام اونجا بودیملبخند

   

   

(اون دو نفر پشت بابا عمه سمیه و همسرش هستند که دوران شیرین نامزدی رو طی میکنن و کلی لاو ترکوندن و عکس گرفتند و بابا هم که شدیداً شوخ تشریف دارن کلی اذیتشون کرد و سربه سرشون گذاشتزبان)

  

اینم یه شاخه سنبل بهاری الینا تقدیم به دوستان خوب مجازیمون قلب

پیشاپیش نوروز مبارکقلبقلبقلب

                    

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 اسفند 91 10:35
روح مادر مهربونتون شاد...

ای خدا ... چه منظره ی قشنگی .. خوشحالم که بهتون خوش گذشته خانومی ...

آره والا ... لاو ترکوندن ها هم اوضاعیه ها ...

پیشاپیش نوروز شما هم مبارک


ممنون عزیزم
مرسی گلم جاتون خالی بود
اووووووووووو پس شما همشانس آوردی که یه داداش مث شوهر من نصیبت نشد وگرنه از هر چی لاو ترکوندن بیزار میشدی
نوروز بر شما هم مبارک
الهه(مامان یاسان)
26 اسفند 91 10:52
سلام محبوبه جون میشه لطف کنی بگی این رودخونه کدوم قسمت خراسان شمالیِ ؟ماشاالله دخترت خیلی نازه

سلام گلم این رودخونه دقیقا تو روستای شیرآباد از توابع شهرستان مانه و سملقان هستش عزیزم ممنون لطف داری خانومی
مطهره
26 اسفند 91 11:28
جای مامانه مهربونت سبز.روحشون شاد و آرام.


چه جاهای قشنی رفتین ای شیطونا

ممنون از گلت الینا جون تو خودت گلی

خدا همه رفتگان را بیامرزه
جاتون خالی بود عزیزم
قابلی نداشت خاله جون
خانومي
26 اسفند 91 12:37
عزيزم...خدا رحمت كنه مادرتون رو........خيلي ناراحت شدم وقتي ديدم كنارتون نيستن.....

ايشالا هميشه شاد باشي و كنار همسر و فرزندت زندگي خوبي داشته باشي گلم.

ممنون خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه...آره جاش خیلی خالیه خیلی...
ممنون از دعای قشنگت خانومی
مامان کوروش
26 اسفند 91 13:02
عزیزم خدا مادر مهربون و محترمت رو رحمت کنه و روحش شاد باشه

ممنون عزیزم خدا همه رو قرین رحمت خودش بکنه
مامان کوثری
26 اسفند 91 14:00
عزیزم میتونم از حاشیه هاش کم کنم ولی شاید عکسها تون ریز بشه حالا من یکی با اون مدل طراحی میکنم یکی هم با مدل پیشنهادی خودم بهتون خبر میدم
مامان محیا جونی
26 اسفند 91 14:40
عزیزم جای ما خالیییییییییییییییییی

آره دیگه افتخار ندادین کهجاتون خالیه خالی بود
سمانه مامان ستایش
26 اسفند 91 17:10
خدامادر عزیزتو رحمت کنه محبوبه جوناونجا که نوشته بودی الینا گفته مادرجون پاشو دیگه،دلم گرفت بخدا
واااای عجب جای باصفایی رفتین دوست جووون...به به چه آبیدلم طبیعت خواست
راسسستی محبوبه جون اگه فکر کردی واسه سایت بیخیالت میشه اشتباه میکنیخوشم میاد زود چوب حرفاتو خوردیببینم نکنه خبریه؟شاید الیناجون خواهری برادری میخواد؟
از اونجایی که من عاااشق تلافی کردنم یادت باشه دیگه مسخره نکنی

ممنون سمانه جون .آره خودم هم به زور خودمو کنترل کردم که اشکام جاری نشه سمانه جون جاتون خالی بود طبیعت بکر و هوای بسیار تمییز و مطبوع
هی واااااااای من دست پیشو گرفتم پس نیفتم نشدبابا سمانه بی خیال حالا ما گفتیم ستایش جونی تنها نمونه بد کردیم دوست جون؟به نظرت من با این شرایط کاری بازم میتونم یکی دیگه داشته باشم نامرد



از قدیم گفتن دنیا دار مکافاته چاره ای نیست باید بکشم دیگه(الان دلت خنک شد؟!!!!
سمانه مامان ستایش
26 اسفند 91 17:13
پس الیناجونم حسودی کردهفقط مواظب باش مثل ستایش ترتیب نی نیه رو نده

آره اواخر حسابی عکس العمل نشون میداد وااااااقعا امان از این وروجکا
ارزو.دختر دایی
26 اسفند 91 19:43
سلام.پیشاپیش سال نو رو تبریک میگم.انشاالله خدا الینا رو زیر سایه پدر و مادر مهربونش و شما رو در کنار عشق اسمانیتون سالم وسرحال وخوشبخت نگه داره.خدا رحمت کنه مامانتو اگه بود چه کیفی میکرد با نوه به این شیرینی

سلاااااااام آرزو جونممنون از دعای قشنگت عزیزمآره مطمئنا اگه بود کلی لذت میبرد
دعای من برای امسال تو داشتن یه نی نی ناز سالمه عزیزم
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
26 اسفند 91 20:02
محبوبه جونم.خدا بیامرزه مادر عزیزت رو.خیلی ناراحت شدم.چون یه جورایی با هم همدردیم
برای تجدید روحیه خیلی جای خوب و باصفایی رو انتخاب کردید.خواهر من بعد از اینکه از سر مزار بابام برگشتم اومدم به خونه تکونیخدا شانس بدهاینو گفتم که روحیه جفتمون شاد شه

ممنون الهه عزیزم خدا پدر مهربون شما رو هم رحمت کنه عزیزم عجبتا حالا نشنیده بودیم واسه تغییر فاز خونه تکونی کننالبته این نشون دهنده خونه داری و هنر شماست دوست جون من
واقعا شادم کردی عزیزم
مامان روژِینا
27 اسفند 91 0:22
نصف شبی اشک ما رو در اوردیاااااااااا خدا مامانت و رحمت کنه دوستم اعصابم خورد شد ایشاا... روحش شاد باشه
و امااااااااا خوب کیف می کنیا جای خوب هوای خوب منظره عالی واااااای که چقدر دلم خواست راستی گفتی بجنوردین محبوبه؟
قربون دخمل شیرین زبونم بشم که کلی داره با باباییش کیف می کنه

شرمنده بهار قصد ناراحت کردن دوستان خوبم نبود فقط خواستم درددل کنم
جدی میگم جاتون واقعا خالی بود عزیزمآره ما بجنورد هستیم اما اون منظره مربوط به شهرآشخانه(محل سکونت خانواده همسر)هستش که با بجنورد 40کیلومتر فاصله داره.
آره بهار چنان از ته دل میخندید که عمه ها فکر میکردن داره ادای خندیدنو درمیاره در صورتیکه بچم واقعا از ته دل شاد بود
مامان روژِینا
27 اسفند 91 0:30
من دوباره اووووومدم
الان تو وب سمانه بودم دیدم گفته بودی عکس بارداریت و گذاشتی اومدم فوضولی که هم سایه جنابعالی رو ببینم هم یه تبریک ویژه بگم بابت خواهر کوچولوی الینا چیه خب؟سمانه رو مدیون کردی به من که چیزی نگفتی اما اصلا سایهه کوووووووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


وااااااااااااای بهارچرا من تو رو در نظر نگرفتم تو این پروژه پنهانکاریحالا خوبه سایه رو پیدا نکردی اینقدر تیکه میندازی رفیق حالا سمانه بنده خدا تسویه حساب شخصی داشت با من گفتم اعتراف کنم یه کم دلش خنک شه بچمونتو چی میگی این وسط کاسه داغتر از آش یادم باشه واسه سریهای بعد ذات تو رو یادم بیاد و اول بیام تو رو روشن کنمبدجنس...بی انصاف تازه واسه من تعیین جنسیت هم میکنه خانوم(خواهر الینا)
امااااااااااااااان از دست تو و سمانه
ولی خداییش خیلی دوستون دارم



مامان احسان
27 اسفند 91 8:57
سلام خواهری خوبی دلم گرفت وقتی این پستتو خوندم خدا مادر مهربونت رو هم رحمت کنه امیدوارم جاشون کنار خانوم فاطمه زهرا باشه . راستی نمیدونم چرا خیلی از اوقات نمیتونم وبتو باز کنم تازه الان هم که باز شده عکسهاش باز نمیشه محبوبه جونم میبوسمت و صمیمانه دوستت دارم باور کن .

سلام معصومه جون ببخشید باعث ناراحتیت شدم مرسی از دعای قشنگت عزیزم.اینروزا سرعت نت پایین اومده کلا عزیزم


من هم خیلی تو و احسان جونو دوست دارم خواهر گلم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
27 اسفند 91 10:20
خدارحمت کنه مادرعزیزتومحبوبه جون خیلی ناراحت شدم قربون دخترشیرین زبون که گفته بیدارشو
همیشه به شادی وگردش من عاشق اینجورجاهام

ممنون آنای مهربونم شرمنده هدف درددل بود نمیخواستم دوستان ناراحت شنآره آنا جون میگفت بیدار شو دیگه مادرجون وقتی هم که رفتیم خونه مادرجون(باباش) بهشون گفت یه مادرجونم رفته زیر خاکاونا هم گفتن نه مادرجونت رفته تو آسمونا الینا هم با تعجب نیگاشون میکرد
ممنون عزیزم.آره طبیعت بکر و هوای مطبوع . جای دوستان واقعا خالی بود عزیزم

سودابه
27 اسفند 91 11:58
سلام عزیزم روحش شاد حس تو رو من در مورد برادر جوانم دارمکه با رفتنش خیلی سوختم
سالی توام با سلامتی و شادی و رزق فراوان برایت آرزومندم.
راستی به طور اتفاقی بیداتون کردم .دوست داشتین به خونه وب من و نوه های گلم محمد متین ومحمد مانی تشریف بیارین


خدا برادرتون رو رحمت کنه
ممنون از دعای قشنگتون
حتما میام برام جالبه که مادرجون واسه نوه هاش وب ساخته
مامان کوروش
27 اسفند 91 13:54
محبوبه جون چی شده ؟ نگران شدم !

چیزین نیست عزیزم یه دلخوریه کوچیکه
مامان احسان
27 اسفند 91 14:30
سلام خواهری اون پست بالا یعنی جی نمیفهممش

معصومه جون چیزی نیست فقط یه دلخوریه...همین...
لیلا مامان پرنیا
27 اسفند 91 14:34
سلام عزیزم امیدوارم سال جدید براتون سرشار از خیر وبرکت وشادی باشه وخدا هم روح مادرتون رو شاد کنه
خوشحال میشم سال جدید برابر باشه با شروع دوستیمون

سلام ممنون عزیزم من هم خوشحال میشم از دوستی با شما
مامان بنیتا
28 اسفند 91 2:27
عزیزم خدا رفتگانتون رو بیامرزد..ایشالا روحشون شاد باشه
چه طبیعت زیبایی دلم خیلی برای این جور تفریحات تنگ شده..امیدوارم همیشه خوش و سلامت باشین
یه عالمه بوووووووووس برای الینا شیرین زبون مهربون

ممنون گلناز جون
از این به بعد هوا خوبه و انشااله هممون کلی میریم تفریح و خوش میگذرونیم
ممنون.بووووووووس برای دوستان خوبمون گلناز جون و بنیتا جون
سمانه مامان ستایش
29 اسفند 91 16:25
محبوبه جون دلم که خییییلی خنک شداتفاقا الیناجون کمکت میکنه تو نی نی داری نگران نباشاز بهارجوووونم ممنونم بابت کمک به من در بیشتر خنک شدن دلم
امیدوارم تو سال جدید دیگه حواستو بیشتر جمع کنی چووون من کوتاه بیا نیستم دوست جووون

هنو كجا كاري آبجي ...دارم واست تو سال جديد

بابای روشا
1 فروردین 92 0:22
خداوند مامان بزرگ مهربون الینا رو در بهشت خودش جای دهد

ممنون...خداوند پدر گرامي شما رو رحمت كنه

مامان بابای الیسا
1 فروردین 92 10:08
دلت شاد و لبت خندان بماند

برایت عمرجاویدان بماند

خدارا میدهم سوگند برعشق

هرآن خواهی برایت آن بماند

بپایت ثروتی افزون بریزد

که چشم دشمنت حیران بماند

تنت سالم سرایت سبز باشد

برایت زندگی آسان بماند

تمام فصل سالت عید باشد

چراغ خانه ات تابان بماند

سال نو مبارک




هدي مامان مه نيا
5 فروردین 92 13:05
سلام عزيزم خوبي ؟ سال نو مبارك
ببخش اگه دير به دير ميام به وبلاگ دختر نازت

سال نو مبارك اميدوارم سال خوبي داشته باشي .

ان شالله روح مادرت شاد باشه عزيزم


سلام ممنون.خواهش ميكنم عزيزم.عيدت مبارك عزيزم
ممنون.خدا همه رفتگان رو رحمت كنه
مهدی
16 فروردین 92 13:42
سلام ، وبلاگ فوق العاده ای دارید اگر می خواهید تمامی بازدید شما به پول تبدیل شود در پارس پا عضو شوید مثلا : 2000 بازدید کننده در روز = 40.000 ریال در این روش هیچ بنر و متنی در وبلاگ شما نمایش داده نمی شود مطمئن باشید "شرکت پارس پا" منتظر شماست ممنون میشم از لینک من عضو بشید. http://www.parspa.com/?q=regnuser&moref=omid20
مامان بابای الیسا
17 فروردین 92 15:50
محبوبه جون هر بار تو پست هایی که از مادرت میگی امکان نداره چشام بارونی نشه و خیلی دلم میگیره . خدارو شکر یه دختر ناز داری که جای خیلی از تنهایی هارو واست پر میکنه .

شرمنده که باعث ناراحتیت شدم الهام جون واقعا همینطوره وقتی خدا یه چیزی ازت میگیره عوضش صدها چیز دیگه جایگزین میکنه و بنده شو تنها رها نمیکنه برای من بهترین پدر دنیا،بهترین برادرهای دنیا،بهترین همسر دنیا و یه دختر شیرین زبون که همه دنیای منه رو فرستاده که قدردان نعمتهاش باشم
زهره جون
29 فروردین 92 9:18
خدا مادرتون رو بیامرزه و سایه شما و همسری رو بالا سر الینا جونی نگه داره ... چه جاهای خوجلی رفتین عجب آشباری!( به زبون مبینای قدیمها!)

مرسی گلم...آره خوشجل بود جای شما خالی دوست جونم