الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

مهدکودک و مو...

1392/2/4 12:22
نویسنده : مامان
2,288 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شیرینی عسل مامانقلب

-چند روزه شدیداً گیر دادی میگی : میخوام برم مهدکودک / مهد کودک چقدر قشنگهقلب و وقتی میریم بیرون هرجا دیوارهای نقاشی شده مهدهارو میبینی با هیجان میگی منو ببرید مهد و ما هم کلاً در حال توجیه شما که الان تعطیله و یه روز دیگه میبریمتابله تصمیم دارم از شهریور ماه بزارمت مهدلبخند

-یه خبر خیلی خوب اینکه الحمدلله مریضیت کاملاً خوب شد بغل و خیلی برام جالب بود که چون دکتر بهت گفته بود که پفک و چیپس و بستنی نخوری مدام اینو تکرار میکنی و چند روز پیش که دوستت بهت پفک تعارف کرد گفتی:من که نمیتونم بخورممژهآقا دکتر گفته نخور تا زودی خوب شیقلب

-داشتیم آلبوم عروسیمون را نیگا میکردیم با هیجان عکس بابا رو نشون دادی میگی:واااااااااای این بابایه منهبغلکاظم آقاستقلب اما منو نشناختیکلافه(پیرو پست قبلی کلی ضد حال خوردم و فکرم مشغول شد که یعنی اونموقع آرایشگر معجزه کرده یا من الان پیر شدم؟ نیشخند

          

-ختم کلام اینکه دو روز پیش وقتی رسیدم خونه ، دیدم که موهات کوتاه شدهتعجب و رضی زن عمو شما رو برده آرایشگاه و موهاتو کوتاه کرده و بعدش هم باهاشون رفتی حموم(بد نشده اما من تصمیم داشتم موهاتو بلند کنممنتظر) خب........این نیز بگذردچشمک

امروز دوباره میرم دانشگاه و تا فردا شب نمیبینمتدل شکسته البته بابایی برنامه گذاشته که امشب با هم برید آشخانه تا کنار بچه ها باشی و خوش بگذرونی عزیزم قلبخییییییییییییییییییییلی دوووووووووستت دارم دخترکم و هر جا که هستم همیشه به یادتم

دختر نااااااااااااااااااز منی                محرم راااااااااااااااااااز منی ماچماچماچقلبقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (40)

بایوتک
4 اردیبهشت 92 8:56
با سلام براي تبادل لينک ،رتبه بهتر جستجو در گوگل و افزايش بازديد ، ما را با نام "نرم افزار حسابداري قرض الحسنه" و آدرس www.biotechsoft.blogfa.com بصورت پيوندهاي وبلاگتان معرفي نماييد سپس در نظرات وبلاگمان اعلام نماييد تا ما هم شما را معرفي کنيم گروه نرم افزاري بايوتک
سمانه مامان ستایش
4 اردیبهشت 92 9:07
خصوصی محبوبه جون


ارغوان
4 اردیبهشت 92 10:27
آفرین الینا گلی که حرف دکتر رو گوش میکنی...معلومه پت و مت رو حسابی دوست داره ها

آره خیلی دوسشون داره و رعایت اعتدال هم میکنه یعنی هر کار میکنه واسه هر دوشون میکنه و فرق نمیذاره بینشون
مامي کوروش
4 اردیبهشت 92 10:45
شما به روي خودت نيار ، حتما الان خوشکل تر شدي !!
درست کي تموم ميشه خواهر؟

ترم سه هستم و ترم پایان نامه هم پیش رو دارم
ღ تـــــــــــک خاله کوثر جونی ღ
4 اردیبهشت 92 14:03
خیلی ممنون که پست جدید گذاشتی

هههههه ...

الکی ...

ای بابا، خب اینکه خودش دوست داره بره مهد، که خیییییییییییلی خوبه ...

ببریدش جاهایی که شبیه مهد هستن، مثلا کانون پرورشی فکری کودکان و اینا ...

ا وا ... موهاشو

یعنی شما رو در جریان کوتاه کردن مو نذاشته بودن ؟!!!

واقعا که ...

حالا ولش کن اونا رو، این نیز بگذرد ... (مدیونی اگه فکر کنی، این جمله رو از شما تقلید کردما)

کوثر خانوم ما هم تابلو عکس عروسی ما رو دید، گفت: اِ اِ ... عــــــــــــــــمویی

یعنی منو نشناخت

این نیز بگذرد

فقط بخاطر شما بود دوست جووووووووونی
آره تصمیم دارم اگه مشغله اجازه بده حتما میبرمش...
اونم از سر محبت بوده
چون استفاده از جملات گهربار با ذکر منبع بود اشکالی نمیبینیم
عجب؟!!!!!!!!!1پس تو هم دوووووووووووست جون؟
واقعا نشناختت ؟!!!میگم واقعا این آرایشگرها و عکاسها معجزه میکنند گویا
مامان روژینا
4 اردیبهشت 92 14:05
الهی من فدات بشم که دوست داری بری مهد معلومه دخملمون کاملا اجتماعیه ها اخه بچه دوستم از مهد
و اما مامانی :
فکر کردی همیشه قراره ازت تعریف بشه؟گاهی اوقات ضد حال لازمه
در مورد کوتاهی مو هم بایدت بگم همیشه همینه هر وقت تصمیم می گیری کاری بکنی نمی شه که نمی شه مثل تصمیمت در مورد بلند کردن موی دخملی
بمیرم این دو سه روزه چقدر ضد حال خوردیبووووووووووووس

خدا نکنه بهار جونم...میگه مهدو دوست دارم اما فکر کنم ببرمش طاقت نیاره
میگم بهار ضد حال های این چند روز فکر کنم آه دوستانهحالا یه بار دخملی ما به ما عزت نفس داد از بس مسخره کردین منو قضیه بالعکس شد
انسیه
4 اردیبهشت 92 15:55
یعنی بی اجازه موهاشوکوتاه کردچه کاراخب بزاربچرومهددوست داره خوب الان پیش کی میمونه روزا

قیافه ش بهم ریخته بود از بس دوسش دارن اینکارو کردن از شهریور میزارمش مهد...بابا زحمت نگهداریشو میکشه
انسیه
4 اردیبهشت 92 15:57
محبوبه جون چندروزی همش فکرمیکردم کسی هست که نمیادوبلاگم اون کیه حالافهمیدم شمایی که چندروزه وبم نیومدی
ღ تـــــــــــک خاله کوثر جونی ღ
4 اردیبهشت 92 17:27
My weblog is update

Just for you




woooooooooooooow
my god!!!!!

خاله ی امیرعلی
4 اردیبهشت 92 17:46
چ خوب ک الینا جون خودش برای رفتن ب مهدکودک علاقه نشون میده..
چقدم حرف گوش کن هست؛ آفرین الینا جونم ک چیپسُ پفک نخوردی تا زودی خوب شی..
چ با موهای بلند چ بدون موهای بلند الینا خانوم خوشمله..

تو حرف دوست داره اما تو عمل معلوم نیست چی بشه...
آره واسه خودم هم خیلی جالب بود
واااااای مرسی عزیزم
تا ابددونفره
4 اردیبهشت 92 20:54
سلام خوبین خوشحالم که حال الینا جون خوب شده آفرین به این اراده که تونسته پفک نخوره من که نمیتونمامیدوارم که همیشه سلامت باشین

سلام عزیزم...آره واقعا برای خودم هم جالب بود.من خودم اصلا اهل نوشابه نیستم اما تو بارداری چون میدونستم نباید بخورم برعکس شده بود و یواشکی میخوردم
الی مامی آراد
5 اردیبهشت 92 8:21
وااای چه ویروسی انگاری همه بچه ها گرفتند انشالله که دیگه مریض نمیشن

انشااله
هدي مامان مه نيا
5 اردیبهشت 92 9:10
خاله خيلي شيريني به خدا ، ممممممممممبوس

ممنون خاله جووووووونم
بهاره مامان ونداد
5 اردیبهشت 92 15:43
وا چه حرف ها میزنی شیطون بلا تو وای مامان اگه من بودم بدون اجازه من بچه ام رو میبردن ارایشگاه خودم وونو خفه میکردم بس که غر میزدم دوستت داریم الینا گلی

خب درواقع از بس قیافه ش بهم ریخته شده بود ایشون خواستند در حق من لطف کنن و از تصمیم من بابت بلند کردن مو خبر نداشتن
مرسی خاله جونبوووووووووووس برای ونداد عزیز
ندا
6 اردیبهشت 92 20:55
مثل من که هر وقت تصمیم میگیرم موهای هستی و بلند کنم یه برنامه ای پیش میاد مجبور میشم کوتاش کنم

آاااااااااای گفتی نداجونمچجوری میشه که اینجوری میشه؟!!!میگن ندا یه سوال برام پیش اومده؟آیا سزینگ......بارده؟!!!(وای خدا مردم از خنده یادش بخیر...)
مامان احسان
7 اردیبهشت 92 7:46
سلام خوشگلم صبحت بخیر . عزیزم حتما الان هم مثل روز عروسیت ناز و خوشگلی راستی موهای الینایی هم مبارکه به قول مامانم کوتاهیه مو و ناخن که غصه نداره 2 ماه دیگه برمیگرده سر جای اولش .راستی خدارو شکر که گل ما خوبه هوب شده ببوسش

سلاااااام جیگر طلای خودممرسی که ازم تعریف میکنیبابت مو و ناخن هم حق با مامانته
مرسی معصومه عزیزم
مامي كيانا
7 اردیبهشت 92 9:51
اي جونم كه عاشق مهدي پس ماماني ديگه با خيال راحت ميتوني بزاريش مهد آخه بعضي از بچه ها كه نه اكثر بچه ها با مهد رفتن اولش كمي مشكل دار ميشن
موهاي كوتاه هم به الينا جون مياد ولي كاشكي حداقل شما رو در جريان ميذاشتن

خدا کنه همینطور باشه و اونموقع اذیت نکنه
آره موی کوتاه بهش میاد بد نیست
مامان پاتمه
7 اردیبهشت 92 9:58
ولی آویسا منو شناخت تو عکسااااااااااا هوراااااااااا
فقط یه ضد حالی بهمون زد گفت چه لاغر بودی مامان

تو پست قبل گفتی اول شدم پس جایزه ام کو؟

شما که ماشاله هزار ماشاله تکون نخوردی هیچ روز به روز جوونتر هم شدی دوست جونم
یعنی الان چاق شدی این شدی فاطمه جون؟!!!
ای بابا دوست جون بیخیال پاداشش معنوی بود
مهدیه
7 اردیبهشت 92 12:22
سلام خوشحال میشم از وبلاگمون بازدید کنین در صورت تمایل خاطره ی زایمان شما هم با نام و آدرس خودتون به آرشیومون اضافه میشه! هدف ما جمع آوری یک آرشیو از خاطرات زیبا ترین روز زندگی همه ی مادرانه! در صورت تمایل برامون کامنت بذارین!
frd
7 اردیبهشت 92 13:50
سلام ، وبلاگ فوق العاده ای دارید اگر می خواهید تمامی بازدید شما به پول تبدیل شود در پارس پا عضو شوید مثلا : 2000 بازدید کننده در روز = 40.000 ریال در این روش هیچ بنر و متنی در وبلاگ شما نمایش داده نمی شود مطمئن باشید "شرکت پارس پا" منتظر شماست. برای ثبت نام میتونی به لینک زیر بری http://parspa.net?q=regnuser&moref=agep
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
7 اردیبهشت 92 14:36
سلام اینجانب رو با تاخیر پذیرا باشیدبا اجازه تون رفته بودیم سمت قوم و شوهر و کلا بی خیال اینترنت شده بودم
الینا جونم مبارک موهات .خیلی بهت میاد.خداییش جاری گرامی بدون اجازه موهای دخملی رو کوتاه کرده؟؟؟؟؟؟؟؟(مدیونی اگه فکر کنی میخوام رابطه اتو با رضی زن عمو بد کنم)
محبوبه جون من تو این ماه میخوام روشا رو بذارم مهد خیلی هم مصمم هستم.خودم از یک ماهگی مهد بودم خیلی خوبه به نظر من بذارش(نیست که من عقل کلم و کلا شما از من راجع به مهد پرسیده بودی نظرم رو گفتم)
عاشثقتونمممممممممممممممم کلی از نوشتنت انرژی میگیرم دوستم.بی صبرانه منتظر عکس جدید از روی ماه الینا جونم و مامان خوشگلش هستم.
اگه شوخی چیزی میکنم یه وقت به دل نگیر.بذار رو حساب دوست داشتن زیادی

عجججججججججججب یعنی اینقدر قوم شوهر جذابن که بیخیال نت شده بودی
آره موی کوتاه بهش میاد...البته الهه جون زن عموی الینا اینکارو نکرده زن عموی من اینکارو کرده اونم از روی محبت
جدا از یک ماهگی مهد بودی الهه جون؟سخت نبود؟البته شما که یادت نیست باید از مامانتون بپرسم
ما هم عاشقتیم الهه جون و همیشه از دیدن کامنتهای سراسر انرژیت کلی روحیه میگیرمنگران نباش عزیزم من کلا اهل شوخی هستم راحت باش
سارا ( مامان کیانوش)
7 اردیبهشت 92 17:13
ببین من جای تو بودم عمو اینها رو به اتفاق خانواده دعوت می کردم خونمون که شبم بمونن بعد نصف شب با یه قیچی می رفتم سراغ موهای نازنین زن عموی عزیز و حسسسسسابی از خجالتش در میومدم ...خخخخخخخخخخخخخخ... چه خبیثم من... هههههههههه

ببوس دخمل خوشگلمو ... اشکال نداره عوضش تو تابستون با این گرما راحت تره ...



وااااااااای چه خشن
ممنون ساری عزیزمکیانوش جیگر طلا رو از طرف من بچلون
مامان روژینا
7 اردیبهشت 92 23:43
نبینم اپ نشی دوستم اخه هر موقع میام مطلب جدید گذاشتی این بار که سر زدم تکراری بود قیافم این شکلی شدنگران شدم دیگه نبینماترسیدی؟عشق من و یه ماچ گنده ابدار کن
راستییییی ....
جمعه دیدم تی وی داره تو برنامه صبح و نشاط (پیاده روی خانوادگی ) بجنورد و نشون میده کلییییییییی یادتون کردم

عجبپس منتظر آپ هستی؟یه وقت فکر نکنی که ما هم دل داریم و دلتنگ شما و روژینا میشیم ها
اتفاقاً ما هم در آن پیاده روی حضور فعال داشتیمبرای اثبات حرفم که ورزشکاری هستم واسه خودم تو پست بعد مدرک ارائه میدمبهار یه بار خواستم کلاس بزارم دیر آپ کنم نزاشتی سوژه دادی دستم
مامان بنیتا
8 اردیبهشت 92 3:02
قربونت برم که همه بچه ها از مهد فراری اند و تو دوست داری بری دخمل اجتماعی و مهربون
محبوبه جون در مورد کوتاه کردن مو منم واقعا تعجب کردم که چطور بدون اجازه همچین کاری کردن و این نشون از خوش قلبی تو داره عزیزم

خدا نکنه خاله مهربونزباناً میگه دوست دارم خدا کنه تو عمل هم همینطور باشه
آخه مو زود رشد میکنه و جای نگرانی نیست اما من ترجیح میدادم تا تولدش موهاش بلند شه که نشد
مامان احسان
8 اردیبهشت 92 7:44
سلام عزیزم صبح بخیر

سلااااااااااااام خوشگلم صبح بهاری و اردیبشهتی شما هم بخیر بانوی اردیبهشتی
مامان ایسان
8 اردیبهشت 92 8:07
دم جارییتون گرم چه جرعتی داشته بدون اجازه برده موهایه دخملمونو کوتاه کرده
وای من بودم سکته میکردم موهایه ایسانو یکی بدون اجازه کوتاه میکرد این شکلی میشدم خداییش
قربونه بابا شناسیت برم من
فدات بشم که حرف گوش کنی و بهه حرف دکتر گوش کردی و زودی خوب شدی عزیزم

بنده خدا جاریم نبوده زن عموی خودم بود اون هم از سر محبت بوده
کاش مامان شناسیش هم قوی بود
خدا نکنه عزیزم ممنون از لطفت عزیزم
مادر کوثر
8 اردیبهشت 92 8:32


برای دخمل شیرین زبون که خوب شده

و مامانیه فعال

آغوش تو ای مادر من بستر ناز است

لالایی شب هات مرا گلشن ساز است

رخسار و وجود تو مرا پیكر مهر است

هم قبله و هم كعبه و هم عشق و نیاز است



بسیار زیبا
ممنون دوست جون باوفا
مطهره
8 اردیبهشت 92 10:10
آخی! خوب تا حسشو از دست نداده بزارش مهد

دوست جون تو مگه کجا دانشگاه میری؟چی میخونی؟


این شعر رو که نوشتی خیلی ناناز بود

از شهریور میزارمش.
دانشگاه علی آباد.مدیریت دولتی.
قابلی نداشت عزیزم
ندا
8 اردیبهشت 92 11:53
واقعا یادش بخیر چند وقته اصلا نخندیدم

واقعا یادش بخیر ندای جونم...یه روز بیا خونمون مرور خاطرات کنیم روده بر شیم
زهره جون
8 اردیبهشت 92 12:20
جاری بازی درآورده یا جاری بازی درآوردی ؟؟؟
مبینای منم میکشه ما رو که ببریمش مهددددددد

بابا ایها الناس جاری بنده خدام نبوده زن عموی خودم بوده که خیلی هم مهربونه
زهره جون کوچولوهارو ببوس از طرف من
مادر کوثر
8 اردیبهشت 92 12:41
با یه عالمه عکس از این روزهای کوثر جون در خدمتیم

گلدم گلدم گلدم
مهسا مامان کیارش
8 اردیبهشت 92 20:33
آفرین به دختر فهمیده و حرف گوش کن


منا مامان امیرسام
8 اردیبهشت 92 22:53
خداروشکر که حالت خوبه الینا کوچولو
مدل موهای جدید هم مبارکه
چه بامزه.مامانی بهش نگفتید که این یکی منم؟عکس العملش چی بود؟

ممنون مونا جون
چرا گفتم...یکم فکر کرد و بعدش برام خوند:خوشگل شدی/عروس شدی/جیجر (جیگر)شدی ماشاله
مامان آروین
9 اردیبهشت 92 3:03
باریکلا الینا جون ، خیلی خوبه که از مهد خوشش می یاد . ایشالله همیشه سالم و تندست باشی . حرف مامانی مهربونو گوش کنی هیچ وقت مریض نمیشی .
مامانی ، دوست خوب و مهربونم پیشاپیش روز مادر و بهتون تبریک میگم براتون صمیمانه آرزوی سلامتی و سربلندی دارم و امیدوارم همیشه و همیشه کانون زندگیتون گرم و سبز باشه
الینا جونو ببوسید .

ممنون عزیزم
مامان رضا جونی
9 اردیبهشت 92 11:28
مادر اي شيرينترين آهنگ عشق با تو آري مي توان پرواز کرد ميتوان با واژه هاي سنگدل ، فصل سرخ زندگي را آغاز کرد پیشاپیش روزتون مبارک
خانومي
9 اردیبهشت 92 11:37
عزيزم...الينا كه موهاش كوتاه بود!!!!! يعني نيازي به كوتاه كردن نداشت!!!!!!!!

خوب ماشالا دخترت فهميده ست و دانشگاه رفتن تو مشكلي واسش ايجاد نميكنه جز كمي تنهايي......راستي دانشگاهت شهر خودته؟

آره تازه داشت بلند میشد که دوباره برگشت جای اولش...
نه من بجنوردم دانشگاه میرم علی آباد(استان گلستان)که با اتوبوس 5 ساعت راهه تا اونجا!!!
مهسا مامان کیارش
9 اردیبهشت 92 12:22
زنان ؛ قبل از مادر شدن، پری و بعد از مادر شدن؛ تبدیل به فرشته می شوند . فرشته ی مهربان و فداکار روزت مبارک
مامان یلدا و سروش
10 اردیبهشت 92 2:31
مادر ای پرواز نرم قاصدک

مادر ای معنای عشق شاپرک

ای تمام ناله هایت بیصدا

مادر ای زیباترین شعر خدا


پیشاپیش روزت مبارک عزیزم.


مريم مامان كيارش
10 اردیبهشت 92 8:49
وااااااااااااااي من اگر جاي شما بودم كسي موهاي هلنا رو بدون اجازه من كوتاه ميكرد ديووووونه ميشدم خدارو شكر كه مريضي الينا خوب شده
بابای روشا
13 اردیبهشت 92 18:57
درود بر شما
خیلی خوبه که الینا خانوم دوست داره بره مهد کودک، اشتیاق برای دیدن جای جدید و یاد گرفتن و بودن با دوستای جدید خیلی عالیه اماپیشنهاد میکنم در انتخاب مهدش خیلی دقت کنید (البته حتمن همینطوره) چون اینقدر مهدکودک های بد دیدم که باعث ناراحتی کودک و والدینش شدن که واقعن چشمم ترسیده
برای الینا خانوم آرزوی سلامتی و شادی دارم

کاملاً حق با شماست...بهمین دلیل تا حالا نزاشتمش مهد چون متاسفانه اکثرشون هم به بهداشت جسمی بچه بی توجه هستند هم بهداشت روحی و خیلی برای بچه ها وقت نمیزارن