نمونه هایی از اولین های الینا...
مامان با عشق شدید :الینا مامان و بابا رو دوست داری؟
الینا: نه
مامان: چرا؟
الینا: میخوام مامان و بندازم تو ماشین لباسشویی درشو ببندم بشورمش بعد کاظم آقا(مراد همان پدر است که گاهی از طرف الینا به اسم خطاب میشود) رو بندازم تو لباسشویی تمییز شه
مامان: چی باعث شده که دخملی فکر کنه باید مارو شستشو بده(فکر بد نکنیدها !!!سوگند به تمام مقدستامکه من و کاظم آقا تمییز و نازیم حالا قضیه رو ریشه یابی میکنم که بفهمم علت این بهتان ناروا چیست؟ و خدمت دوستانی که ذهنشان مملو از علامت سوال است و تعجب، عرض خواهم کرد)
اینم چند تا از اولین های الینا:
اولین مسواک و خمیر دندون:
که هرشب با هم میریم مسواک میزنیم و خیلی علاقه داری
اینم عکست که با جدیت داری مسواک میزنی:(موهاتو شبیه پسرا درست کردی میگی مامان من سورنا هستم)
اولین دستکش:
و از همه مهمتر اولین کار دستی خمیربازیت که به تنهایی درست کردی و تقدیمش کردی به من
گفتی: این ابره که داره میخنده
قربووووونت بشم من که اینقدر خلاقی