گزارش نوروزی(2)
دختر نازم دلیل اینکه ادامه خاطراتت نوروزیت رو با تأخیر مینویسم چیزی نبود جز بیماری خانوادگیمون که شکر خدای خوب و مهربون الان هممون بهتریم و اما ادامه گزارش نوروزی: 2فروردین خونواده عموتقی و بابابزرگ و باباجون رو بصرف ناهار دعوت کردیم خونمون که زن عمو جون رو که بعد مدتها از آلمان اومده بودند رو یه دل سیر ببینیم آخه تو این مدت دانشجویی خیلی به عمو جون زحمت دادیم و تقریبا هر هفته رفتیم خونشون انشاله که بزودی بتونیم درست حسابی از خجالتشون دربیایم و ضمنا از همینجا ارتقا به مقام استادی عموجون رو هم بهشون تبریک میگم الینا جون عمو و زن عمو جون همیشه از لحاظ درسی الگوی من بودند و من خیلی چیزها ازشون یاد گرفتم (متاسفانه از زن عمو و ...