الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

الینا و شغل مامان

1392/3/11 19:38
نویسنده : مامان
2,236 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااام عسلک مامانقلب قربونت برم که هر روز شیرین تر و خوردنی تر از روز قبل میشی بغل

باباجون واسم تعریف کرد که دیروز داشتی با یه مورچه کوچولو  بازی میکردی و باهاش صحبت میکردی(لازم به توضیح است که دخترکم عاشق مورچه ستزبان) و بهش گفتی: چی شده عزیزم؟چرا ناراحتی؟ مامانت رفته بانک؟ ناراحت نباش زودی برمیگرده و تو رو بغل میکنهناراحت 

البته هر روز صبح که باباجون میاد بغلت میکنه تا شما رو ببره خونه خودشون تو خواب و بیداری میگی :مامان من میرم خونه باباجون تو ساندویچتو بردار برو بانکبای بای

 این عکس مربوط به پنجشنبه شب هستش که بصرف دلمه خونه مادرجون آشخونه ای (البته به قول شماچشمک)دعوت بودیم:

  

مرتضی-رضا-ساغرکوچولو-محیا و الینای هیجانزده  از دیدن پسرعمه ها دخترعمه و دخترعموی نازشقلب

  

الینا کجاست؟.... خب معلومه دنبال ساغر کوچولو بابت کشیدن لپهاش و گفتن جمله های تپل مپل کپل دوستت دارمبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

الهه(مامان یاسان)
11 خرداد 92 20:01
واااای النا جونم چقدر تو ناز و دوست داشتنی هستی کاشکی اینجا بودی تا یه گاز محکم ازت میگرفتم
واااای عزیزم این کوچولو اسمش چیه؟به نظر من خیلی شبیه یاسان منه؟؟؟؟

وای خاله حالا بوس محکم و چلوندنو میشه یه کاریش کرد اما گاز محکم...
اون کوچولو اسمش ساغره دختر عمه الیناست آره با کلاه یه جورایی شبیه یاسان جیگرطلا میشه
مامان بابای الیسا
11 خرداد 92 22:42
مامانی دخملی از تنهایی با مورچه ها حرف میزنه یه نی نی براش بیار دیگه با اون حرف بزنه

جاااااااااااان تو همین موندم فقط یکی دیگه کم دارم البته پیشنهاد بدی هم نبودهامن که خونواده طفلکم همه کارامو میکنن خب یه نی نی و همبازی واسه الینا هم روش
بهاره مامان ونداد
12 خرداد 92 1:23
الهی مامانی بچه رو این قدر تنها نذار افسردگی میگیره ها
ونداد هم عاشق مورچه هاست یا به قول خودش موچه

البته تنها که نیست خونواده من همیشه باهاشن اما باید خودم وقت بیشتری باهاش بگذرونم
ااااااای جوووووووونم ونداد خوشگل موچه دوست
سمانه مامان ستایش
12 خرداد 92 2:39
ای جانم عزززیزمقربونش برم که داره با مورچه درددل میکنه تازه دلداری هم میدهیعنی واقعا الیناجون از بانک رفتن شما ناراحته
(این سوال فقط واسه بیشتر کردن عذاب وجدان بود)
محبوبه جون صبح میری بانک ساندویچتو یادت نره ببری

خب مشکل همه خانمهایی که بیرون از خونه کار میکنن همینه بالاخره باید بین بین این دو یکی رو انتخاب کنی...من باید سعی کنم که حداقل وقتی که از سرکار برمیکردم خونه وقتمو کلاً با دخملی بگذرونم و بیشتر با هم باشیم
اولین بار که گفت ساندویچتو ببر کلی بهش خندیدیمنمیدونم شیطون بلا از کجا دیده بود که من صبح به صبح واسه خودم ساندویچ برمیدارم
بوووووووووس برای ستایش جونی و سمانه جونی(عمراً هم که فکر کنی من عذاب وجدان گرفتم)
سمانه مامان ستایش
12 خرداد 92 2:40
وااای از دست این الینای شیطونلپ نی نی رو چیکار داری شیطون بلا
برای الینای نازم و مامان بانکیش

عاشق نی نیه و کلی دورورش می پلکید فکر کن عمه جون از دست الیناشده بوود
برای ستایش نازدختر و مامان نااااااااازش
مامان پاتمه
12 خرداد 92 7:27
الهی بگردم که با مورچه همدردی میکرده



مامان احسان
12 خرداد 92 8:46
سلام خواهری خوبی ؟ بله دیگه الینا هم صداش دراومده و نی نی میخواد .بچه به چه زبونی بهت بگه با مورچه ها صحبت کنه یا نی نیه مردمو بغل کنه زود باش دیگه دست به کار شو


عجب؟!!!!!!! یعنی میگی واسه اینه؟!!!خب کاری نداره میزارمش مهد تا دلش بخواد بچه ببینه و لپشونو بکشه




فرزانه مامان آرین مهر
12 خرداد 92 8:51
قربون الینا که میشینه وبرای مورچه ها حرف میزنه بوسسسس

ممنون عزیزم
مامی کوروش
12 خرداد 92 10:05
هر چقد ما از این بانک فراری هستیم بچه هامون عااااشقشن !
کوروشم دائم می گه من و ببی بانک ، من بانک و دوست دایم !!!


میگم نمیشه اینارو جانشین خودمون بفرستیم سرکار؟!!!
محبوبه
12 خرداد 92 10:47
این یعنی که خیلی خوب با شاغل بودن مادر کنار اومده و پذیرفته.
عزیزمه...
ببوسیدش حتما

امیدوارم...
ممنون همنام خوبم
تا ابددونفره
12 خرداد 92 11:21
چه باحال که عاشق مورجه هاستهرچی بچه دورو برم دیدم از مورچه می ترسیدهمخصوصا خواهرزادم که مورچه براش کابوس بود طفلکیراستی اون عکس الینا جون که هم حواسش به دوربینه وهم از کشیدن لپ دختر عمش غافل نشده خیلی باحاله.کلی خندیدمآخه شیطنت داره از چشاش میباره این دخمله

اصولا دخترک ما همه چیش متفاوته با بقیه
آؤه بزور یه لحظه کنترلش کردیم تا عکس بندازه بعدش سریع رفت سراغ ساغرکوچولو
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
12 خرداد 92 11:49
سلام مامان ِ عسلک

وااا. مورچه دوست داره؟!!!

لو رفتی دیگه مامانی، ساندویچ میبری محل کار میخوری؟

شما که گفتی محل کارت به خونه نزدیکه، خب زود بیا خونه و دوباره برگرد تا دخملی اینجوری حرف دل ِ خودشو به مورچه نزنه

حالا حتما باید میگفتی به صرف خوردنِ چی چی رفتین مهمونی خونه ی مادر جون آشخونه ای؟؟؟؟؟؟...
حالا منم دلم دلمه خواست ...

ههه، شما هم دیگه باید به فکر ِ شماره ی 2 باشی ... چون ظاهرا دخملیت دوست داره نی نی رو ... مخصصصصوصا که لپ هم داشته باشه



سلام مامان آینده یه عسلک
آره خب...چیه مگه؟
تازه کجاشو دیدی یه میوه هم میبرم
مرخصی نمیدن وگرنه حتما میرفتم
دلللللللللمه خوردیم اونم از نوع برگ مو ( میگم دوست جونی امشب مارها میان سراغم)
خب...چرا که نه جون من رو رو داری از پس همین یکیش هم برنمیام ها
سنی
12 خرداد 92 17:25
چه جالب..رادوین هم عاشق مورچه است و یکی از تفریحاتش اینه که مورچه پیدا کنه و بشینه نگاش کنه.مامانش میگه یه روز از دور رادوین رو دیدم که انگشت اشاره اش رو گرفته جلوی چشمش و داره نگاش می کنه بعد با تعجب اومدم سمتش که ببینم این حالتش برای چیه؟!! بعد دیدم یه مورچه رو انگشتشه و اینم محو تماشای مووورچه هه

خیلی بامزه بود
سمانه مامان ستایش
13 خرداد 92 4:29
از اون جواب چند خطی واسه قانع کردن من معلومه عذاب وجدان گرفتی یا نه
به پیشنهاد مامان بابای الیسا هم فکر کن محبوبه جون

شما اینجوری فکر کن عزیزم
آره بد فکر هم نیست
خاله ی امیرعلی
14 خرداد 92 0:05
هی وای من چقد پستِ نخونده..!
خب از همین جا شروع میکنم..
آخی الهی بگردم عزیزززززززم.. حرفِ دلشو ب مورچه زده.. چقدم ب فکرت هست! ساندویچ یادت نره!
دلمه هم نوشِ جونتون..

شرمنده ما زود به زود می آپیم
ببین کار بچه م به کجا کشیدهنه بابا جونم بره ساندویچم یادم نمیرهممنون عزیزم
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
14 خرداد 92 1:21
الهی بگردم عزیزم چه به مامانشم یادآوری میکنه ساندویچو.قربونش برم مننننننننننن
یعنی انقدر لپ دوست داره که ترجیح داده تو عکس نباشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا نکنه عزیزم
آره شدیدا عاشق بچه و لپ هستش
مامان محمد فاضل
16 خرداد 92 11:13



مامان محمدرهام جون
19 خرداد 92 0:13
هرروزعاشق تر از دیروز،میدونی یعنی چی؟؟؟؟؟؟این وصف حال من به تو کوچولوی مهربون ودوست داشتنیه

ممنون خاله جون
مامان محمدرهام جون
19 خرداد 92 0:14
محبوبه جون الان که این نظر رو میخوونی زود تند سریع بگو ساندویجت رو برداشتی؟؟؟؟؟؟؟الان کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟

شما هم؟!!!!!!!!!!!
ارغوان
19 خرداد 92 11:38
وای چقد پست نخونده داشتم!...چه عکسای خوشگلی ببوسید الینا کوچولو رو

اشکال از ماست که زود به زود آپ میکنیمممنون چشم حتما
مامی کیانا
27 خرداد 92 9:35
از وقتی که نبودم تابحال چقدر پست جدید گذاشتید
از خوندنشون
کلی لذت بردم
تپل کپل مپل
ای شیطون
یکی بیاد شما رو ناز کنه

من سرعت پست گذاشتنم بالاست تقصیر شما نیست...
ممنون دوست جونم