اگه میخوای بخندی بخونش....
سلام عسل بانوی خودم دختر ناز من این چند روز تعطیلات تلافی لحظاتی که با هم نبودیم رو درآوردیم و حسابی با هم وقت گذروندیم و حرف زدیم و بازی کردیم و کتاب خوندیم و تفریح رفتیمقربونت برم از بس سحرخیزی هر روز ساعت 7 بیدار میشدی و میگفتی سلااااااااااام مامانی صبح بخیرامروز تفتیله؟نمیری بانک؟ میگفتم آره مامان تعطیله و من خونه پیش شما میمونم میگفتی آخ جوووووونپس به بابا!!! بگو صبحانه درست کنه بریم حیاط بخوریم
همونطور که قبلاً هم گفتم شخصیت بسیار شوخ طبعی داری و به جک علاقه زیادی داری ، چند تا جک هم خودت بلدی که هر روز واسمون تعریف میکنی و ماهم بالطبع باید از ته دل بخندیم
دوستان قبل از خوندن جوک های دخترم اعلام میکنم که ما هیچگونه مسئولیتی در قبال دل درد شما از شدت خنده را تقبل نمی نماییم
جک شماره 1: یه پرتقال سرش خورد به دیوار خونی شد!!!!
جک شماره 2:یه گوجه فرنگی رفت زیر ماشین رب شد!!!!!!
جک شماره 3:یک کلاغ به کلاغ دیگه میگه: دو دو تا؟ اون میگه: قارتا !!!!!!
جک شماره 4: یه آقا تو تلویزیون گفت:شب بخیر لولا بعد همه لولا تلویزیونشونو خاموش کردن خوابیدن!!!
(توضیح اینکه منظور از لولا: لرا=لرها هستش و اصل جک اینه که یه آقایی تو یه سریال خارجی به خانمش که اسمش لرا بوده میگه شب بخیر لرا... که همه لرا تلویزیونشون رو خاموش میکنن میخوابن !!! البته با عرض پوزش از هموطنان لر و بسیار مهمانواز کشورمون و توضیح اینکه جد پدری الینا هم درواقع لر بوده و در اثر مهاجرت به این استان تبدیل به ترک شدهدیگه چه شود!!!!! )
یه خصوصیت اخلاقی دیگه ت که من خیلی دوسش دارم اینه که روابط اجتماعی بسیار بالایی داری و سریعاً با افراد ارتباط برقرار میکنیکه البته این خصلت همه جا هم خوب نیست و تصمیم دارم بهت آموزش بدم که وقتی بزرگتر شدی در برقراری ارتباطات کنترل و دقت نظر بیشتری داشته باشی
مثلاً چند شب پیش با هم رفتیم پارک اونجا من دوست بسیار خوب و صمیمی خودم بنام زهره جون که از دوران راهنمایی تا الان روزهای بسیار خوبی رو با هم گذروندیم ولی بدلیل مشغله درس و کار هر دومون ، چند ماهی بود که همو ندیده بودیم و فقط به تماس تلفنی بسنده کرده بودیم رو دیدم که با دختر نازش" نیکی" اومده بودند همون پارک و شما با دیدن نیکی و زهره طوری بغلشون کردی و باهاشون صحبت میکردی انگار که سالهاست میشناسیشون اینم عکسهای شما و نیکی که زهره جون واسم ایمیل کرده:
البته نیکی رو دست شما بود خلاصه شما کلی بازی کردید و من و رفیق فابریکم هم کلی صحبت کردیم و لاو ترکوندیم و دیدار اتفاقی دوست خوبم و دختر نازش شب خوب و خوشی رو واسمون رقم زد