گردش و روز پدر
اردیبهشت دوست داشتنی .... از لحظه لحظه ش می بایست استفاده کرد ... نفس عمیق کشید و طراوت طبیعت رو وارد تک تک سلولهای بدن کرد.... جمعه ، چناران ، کنار ِ خانواده های دوست داشتنی ِ دایی جون ِ من و دایی جون ِ الینا : یک روز خوش ، منزل همکار سابق و دوست عزیزم (الینا و امیرعلی ) با امیر علی و ایلیا خوب بازی میکردین اما با امیر سعید خیلی کَل داشتین یه دعوای جنجالی هم کردین تا چند روز مدام تو خونه تکرار میکردی میگفتی: امیرسعید به من گفت خدا لعنتت کنه !!!! پس از جنگ و درگیری و طوفان خدا پدر موسس شبکه پویا را بیامرزاد ! بخش جذاب مهمونی دلمه و سمبوسه و دسرجات بس که دلمه خوردم...