لوند و دلبرانه!
دوباره حال مادرجون مهری بد شد دیشب بابا تا دير وقت بیمارستان بود من و شما تنها بودیم.... اولش کلی بازی کردیم بعدش خوابت گرفت و عليرغم اینکه ديروز کلی سی دی تماشا کرده بودی دوباره بهانه کامپیوترو گرفتی و من دیگه بهت اجازه ندادم سی دی ببینی و تو هم شروع کردی به بهانه گرفتن و گریه کردن.و اصرار به دیدن سی دی . اما من تحویلت نگرفتم و سرگرم کار خودم شدم ! تایم گرفتم دقیقا بیست دقیقه با صدای بلند گریه کردی! خیلی ناراحت بودم و دلم ریش ریش میشد اما خودمو کنترل کردم و بغلت نکردم. از گریه الکی و بی دلیل و یا گریه برای زورکی بدست آوردن چیزی خیییییییلی کفری میشم! بخاطر خودت و تربیت خودت بغلت نکردم اما تو دلم آشوب بود د...